مدیریت به عنوان یک علم: خط مشی های نوظهور اقتصاد و تئوری مدیریت
مدیریت به عنوان یک علم: خط مشی های نوظهور اقتصاد و تئوری مدیریت – ایران ترجمه – Irantarjomeh
مقالات ترجمه شده آماده گروه حسابداری
مقالات ترجمه شده آماده کل گروه های دانشگاهی
مقالات
قیمت
قیمت این مقاله: 48000 تومان (ایران ترجمه - Irantarjomeh)
توضیح
بخش زیادی از این مقاله بصورت رایگان ذیلا قابل مطالعه می باشد.
شماره | ۳۷ |
کد مقاله | ACC37 |
مترجم | گروه مترجمین ایران ترجمه – irantarjomeh |
نام فارسی | مدیریت به عنوان یک علم: خط مشی های نوظهور در زمینه اقتصاد و تئوری مدیریت |
نام انگلیسی | Management as a science: emerging trends in economic and managerial theory |
تعداد صفحه به فارسی | ۴۵ |
تعداد صفحه به انگلیسی | ۲۰ |
کلمات کلیدی به فارسی | آموزش تجاری، توسعه، آموزش مدیریت، خط مشی ها |
کلمات کلیدی به انگلیسی | Business education, Development, Management education, Trends |
مرجع به فارسی | کالج مدیریت سازمانی/ شرکتی کوبلز آلماندانشگاه آکلند، نیوزیلندژورنال تاریخچه مدیریت، انتشارات دانشگاه MCB |
مرجع به انگلیسی | Koblenz school of corporate Management, Vallendar, Germany, University of Auckland, New Zealand |
کشور | آلمان، نیوزیلند |
خطمشیهای نوظهور در زمینه اقتصاد و تئوری مدیریت
چکیده
این مقاله توسعه علمی آموزش علوم تجاری / بازرگانی را بر مبنای پنج معیار مدنظر قرار میدهد: جملات شرطی اگر- سپس [۱]، عدم سوگیری (عدم بحساب آوردن ارزش یک مورد در قضاوت)[۲] ، اعتبار فضایی و زمانی[۳]، بی طرفی[۴]، و تحریف پذیری[۵]. از نقطه نظر روش شناسی، تاکید بر روی آن دسته از خط مشیهای نوظهور علمی و اجتماعی میباشد که بر تحقیقات علمی تاثیرگذار هستند. بنابر این هدف از مقاله جاری عمدتا پیگیری مسائل علمی یا آکادمیک چنین موردی میباشد. این مقاله همچنین از یک بن مایه سیاسی- علمی تلویحی برخوردار است. با توجه به چندگانگی دیدگاهها در زمینه آموزش مدیریت، هر گونه تلاشی جهت حاصل آوردن یک دیدگاه جامع به احتمال قوی بحث برانگیز خواهد بود. موضوعات خاص شامل مشکل وابستگی متقابل، عدم قطعیت، پویایی، توسعه الگوهای تئوریکی مختلف و خطمشیهایی نظیر پدیده جهانی شدگی و درک اکولوژی یا بوم شناختی این مسئله می باشند. محتوای تحلیل و بحث ایم مقاله به طور شایع وابسته به تئوری مدیریت آلمان میباشد و در این باره، مقاله جاری دیدگاهی متفاوت با دیگر مقالههای انگلیسی زبان را ارائه می دهد.
کلمات کلیدی: آموزش تجاری، توسعه، آموزش مدیریت، خط مشی ها
مدیریت به عنوان یک علم: خط مشی های نوظهور اقتصاد و تئوری مدیریت
مقدمه
سی و هشت سال قبل، اریک گوتنبرگ (۱۹۵۷) سخنرانی معروف خود را در زمینه مدیریت تجاری به عنوان یک علم اظهار نمود. با توجه به این صحبت، گوتنبرگ مطالعات تجاری را به طور اکید به عنوان یک رشته علمی در دانشگاههای آلمان بنا نهاد. وی این نگرش را عنوان کرد که رشته مدیریت یا مدیریت تجاری بر مبنای سه سئوال اصلی ذیل خود را به عنوان یک علم دانشگاهی مطرح می نماید:
(۱) حذف تغییرات در ارزش پول از حسابداری،
(۲) تخصیص دقیق هزینه،
(۳) تصمیمات بازاریابی فروش – محور با عدم قطعیت پیرامونی.
بر این مبنا علم، یا به طور دقیقتر آموزش تجاری رشد قابل توجهی را در دانشگاهها یافته است و هم اکنون خود را در قالب کالجهای خاص مطرح نموده و فارغالتحصیلان آن به خوبی جذب صنعت میشوند. در مدیریت دولتی، مهارتهای تجاری مرزهای انحصاری متعارف خود (در آلمان) را شکستهاند. آموزش تجاری به طور اصلی به مذاق افراد جوان خوش میآید تا اندازهای که دانشگاهها هم اکنون با یک نیاز سراسری روبرو هستند. فشار از سوی صنعت جهت فراهم آوردن آموزش عملیتر این رشته نیز وجود دارد که به میزان زیادی عملی شده است. در این زمینه مطالعات مدیریتی، نسبتا همانند مباحثی میباشد که بوسیله کالجهای تجاری آمریکایی تدریس میشوند. با این وجود، این موضوع، خود سبب برانگیخته شدن شبهاتی در زمینه طبیعت علمی مطالعات تجاری شده است.
بنابر این، امر بررسی مجدد ویژگی علمی مدیریت به عنوان یک مبحث معنیدار و ضروری جلوه نموده است. این امر در دو بخش ذیل اعمال میگردد. در بخش اول، مطالبات رشته علوم اجتماعی مورد بحث قرار میگیرد. در بخش دوم، خطمشیهای نوظهور در زمینه تئوری مدیریت- تجاری مدرن در برابر مطالبات موجود مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. مرحله بعدی تشخیص بین دو خطمشی علمی مرتبط میباشد و از طرف دیگر توسعه اجتماعی نیز از جمله موارد مطرح شده است. این مورد خود تاثیر مهمی را بر ارتقای تئوری مدیریت بر جای گذاشته است.
مدیریت به عنوان یک علم: خط مشی های نوظهور اقتصاد و تئوری مدیریت
مطالباتی در مبحث تئوری مدیریت به عنوان یک علم
برای گوتنبرگ معیار اصلی یک علم جملات شرطی اگر- سپس (if-then) می باشد. به طور مثال، حذف تغییرات در ارزش پول از سیستم حسابداری اجازه ایجاد جملات if-then در مبحث تاثیرات فعالیت کارآفرینی در زمینه رفاه اجتماعی را خواهد داد. بررسی عوامل تاثیرگذار بر هزینه سبب تسهیل این دستورات در زمینه وابستگی هزینه بر سطح فعالیت اقتصادی میگردد. نتایج تحقیقات بازاری نیز اجازه ایجاد این جملات در باره واکنشهای احتمالی مشتریان و رقبا در برابر استراتژیهای بازاریابی شرکتها را خواهد داد.
ماکس وبر (Max Weber) بر روی این نکته تاکید مینماید که یک علم میبایست عاری از سوگیری باشد، اما این معیار غالبا به خوبی درک نشده است. بیطرفی از معیارهای خاص سبب حذف «یک جهتگیری صریح به سمت اقتصاد محض و اهداف اجتماعی که از شرکتی به شرکتی متفاوت میباشد نخواهد شد ( ۱۹۹۳). با این وجود، ارزشها یا اهداف را نباید تنها از طریق سیستمهای آکادمیک به عنوان یک فرض مسلم پنداشت، اما چنین مواردی غالبا حاصل آمده از واقعیتهای بازاری و اجتماعی میباشند. آنها یک مؤلفه مرتبط با این مشکل را جهت بررسی شکل داده که میبایست آن را در انطباق با واقعیت مورد بررسی قرار داد. بر این مبنا پارامترهای آکادمیک یا علمی در حقیقت بدون داشتن تعصب یا سوگیری خاصی در این رابطه به فعالیت میپردازند.
هر چه که حوزه تعریف شده تحقیقاتی تنگتر باشد، اشخاصی که در این مطالعه درگیر میباشند کمتر میتوانند این ادعا را داشته باشند که نتایج حاصله آنها مستقل از زمان و فضا معتبر خواهد بود. مباحث مطرح شده مرتبط با شرکتهای بزرگ، بصورت تغییرناپذیری مرتبط با موجودیت اقتصادی شرکتهای دارای نظم کاپیتالیستی میباشند. در مقابل در خصوص شرکتهای کوچکتر، چنین مبحثی از ارتباط چندانی با یک نظم اقتصادی خاص برخوردار نبوده، بلکه وابستگی بیشتری به عنصر پولی اقتصاد دارد.
اظهارات علمی میبایست هدفگرا و بیطرفانه باشد. آنها در صورتی این خصیصه را خواهند داشت که یک شخص ثالثی که در تحقیقات مشارکت ندارد قابلیت ارزیابی و درک آنها را داشته باشد. نتایج تجربی نیز میبایست قابلیت تکرار این دستاوردها را داشته باشند. با این وجود، معیارها برای تکرارپذیری در مبحث علوم اجتماعی میبایست از سختی و دقت کمتری در مقایسه با علوم طبیعی برخوردار باشد.
مدیریت به عنوان یک علم: خط مشی های نوظهور اقتصاد و تئوری مدیریت
توسعههایی در تئوری مدیریت
خط مشی های علمی
در آینده، میتوان این موضوع را انتظار داشت که خطمشیهای علمی،که میتوان آنها را در تحقیقات آکادمیک در خلال ۴۰ سال گذشته مشاهده نمود، نهایتا به طور فزایندهای راه خود را به سمت کاربردهای علمی خواهند گشود. چنین موردی مشخص کننده تفاوت عمده بین خطمشی کنونی و خطمشی میباشد که تا انتهای دهه ۱۹۷۰ آشکار گردید.
خط مشی های توسعهای در تئوری مدیریت در دهه ۱۹۶۰ و دهه ۱۹۷۰
دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تحت حاکمیت گسترش رسمی تئوری شرکتی قرار داشتند. مدل کلاسیک شرکتی، که بر روی چندین عامل خلاقانه موجود تمرکز داشت، با ترکیب با یک محصول واحد و با یک نیاز کامل نشده روانه بازار گردید، که خود اثبات کننده حیطه کاملا باریک این مبحث است. تمرکز تحقیقاتی بعدی تئوری شرکتی توجه به شرکت چند محصولی همراه با تولید واسطهای و مشترک بوده است. این فرضیه که منابع به صورت آزاد موجود میباشند نیز رد شد. رقابت در داخل شرکت برای استفاده از منابع نادر در آن زمان به عنوان یک نقطه قابل توجه و پدیده ای که هنوز تحقیقاتی در باب آن انجام نشده است، شناخته شد. استفاده از سرمایه در گردش همراه با تصمیمات حساس جهت بهرهگیری دراز مدت نیز از جمله این خصیصهها به شمار آمده اند. این یک مبحث کاملا متمایز در باب تخصیص عامل کوتاه مدت میباشد.
مشکل وابستگی متقابل
در شرکتهای چند محصولی، محصولات مختلف را میتوان با استفاده از یک ماشین تولید نمود. به علاوه مواد خام یا کالاهای تکمیل شده کاملا متفاوتی را میتوان در یک محل مشابه ذخیره ساخت. منابع مالی شرکتی را میتوان جهت تامین مالی فعالیتهای کاملا گسترده به کار گرفت. رقابت این منابع نادر تشکیل دهنده یکی از طرفهای مشکل وابستگی متقابل میباشد. طرف دیگر ناشی از این حقیقت است که امر تولید به صورت مکرر در مراحل مختلف یا فازهای گوناگون انجام میگردد. این امر امکانپذیر خواهد بود که هر محصول یک نظم خاص تولید را همراه داشته باشد. این بدان معنا است که بخشهایی از محصولات تولید شده میبایست در انتظار فرایند ماشین کاری و یا بالعکس باشند. این مولفه زمانی شامل مؤلفه ثانویه مشکل وابستگی متقابل نیز میباشد. به منظور حل این مشکل، تئوری “شرکت چند محصولی” توسعه یافت. تئوری چند محصولی را میتوان بعنوان یک عنوان کلی برشمرد، چرا که چنین پدیدهای تشریح کننده جامعیت بهینه کلیه اجزای تجاری خواهد بود. این تئوری همچنین در اصل به صورت عینی خواهد بود و درک آن مشکل نمیباشد. به علاوه از نقطه نظر تجربی نیز مناسب میباشد و منجر به جهتگیری مجدد و اساسی رویههای حسابداری مالی خواهد شد. حسابداری و برنامه ریزی تولید هم اکنون به عنوان دیدگاه های متمایز در زمینه مدیریت محسوب میشوند.
مشکل تصمیمگیری درازمدت
تئوری شرکتی ظرفیت تولیدی شرکتی را همانگونه که عرضه شده است عنوان میدارد. بنابر این تئوری شرکت تک محصولی، با توابع تولید لئونتیف (Leontief) خود، به منظور کسب سودهای بهینه، سعی بر تولید تا حد گنجایش ظرفیت خود را خواهد داشت. حال این فرضیه مطرح میشود که ظرفیت عنوان شده در دراز مدت قابل اعمال نخواهد بود. از طریق تصمیمات سرمایه گذاری، میتوان ظرفیت را تغییر داد. تصمیمات سرمایهگذاری سبب خواهد شد تا منابع مالی یک شرکت را بتوان بخوبی در یک مقطع متوسط یا دراز مدت به کار گرفت. با این وجود، سرمایهگذاری همچنین سبب حصول دستاوردها یا بازدههایی خواهد شد که میتوان آنها را در خلال یک دوره دراز مدت به کار گرفت. بنابر این چنین شرکتی را میتوان تحت عنوان «یک مسئله جاری» همراه با جایگزین های مختلف وجوه و سرمایه های آتی همراه با منابع متعدد و مختلف مالی خارج از محدودیتهای شرکتی در نظر گرفت. هر نوع تئوری که سعی در حل چنین تعامل پیچیدهای نماید، مخصوصا از نقطه نظر تجربی، تنها میتواند آن را به صورت نسبی انجام دهد. تئوری ارزش سرمایه را تنها در صورتی میتوان مورد استفاده قرار داد که این گونه فرض شود که تنها بهره حاصله و پرداختی، در خلال دوره سرمایه گذاری، موازنه خواهد شد. در صورتیکه چنین فرضیهای به دورهای فراتر از افق برنامه ریزی محدود گردد، بنابر بودجه بندی چند مرحلهای را میتوان در آن مورد استفاده قرار داد. این تئوریها قطعا از توضیحات بیطرفانه و شرطی بهره میجویند که همچنین از نقطه نظر فضایی و زمانی قابل تعمیم خواهند بود. علیرغم راحتی آشکار تحریف پذیری، این تئوریها خود را به صورت تجربی به اثبات رساندهاند. با این وجود، تئوریهای سرمایهگذاری پویا که ذیلا توصیف میشوند در وضعیت ممتازتری قرار خواهند داشت.
مشکل عدم قطعیت
تصمیمات دراز مدت شرکتی مملو از عدم قطعیت میباشد. این عدم قطعیت را میتوان به عنوان پارامتر تجاری اصلی به شمار آورد که دارای تاثیر بر روی ترجیحات، تخصیص عامل و احتمالات تولید می باشد. به طور جایگزین، چنین موردی ممکن است به رقبا و یا دیگر عاملهای اقتصادی اشاره داشته باشد ( ، ۱۹۸۵، صفحات ۱۸ الی۱۹ ). تلاشها جهت حل این معضل مشخص کننده آن هستند که بسیاری از مدلهای ذهنی رفتاری در مضمون اصل عقلانیت در ارتباط با عدم قطعیت میباشند. چنین موردی منجر به بروز مشاجرههای جاری در زمینه تئوری شرکتی شده است. با این وجود، این موضوع همانند قبل خود را نشان میدهد، که علت آن نیز وجود همبستگیهای متقابل در پیرامون بسیاری از محیطهای تجاری میباشد، بر این مبنا عدم قطعیت به صورت رضایت بخشی هرگز در تئوری مدیریتی تلفیق نگردیده است. مبحث مرتبط با اعتبار اصل برنولی (Bernoulli) به هیچ عنوان حل شده تلقی نمی گردد.
مباحث توسعه یافته در تئوری مدیریت در دهه ۱۹۸۰ و دهه ۱۹۹۰
دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شاهد توسعه در تئوری مدیریت بوده است که خود امر ارزیابی مجدد اساسی در مبحث تصمیم سازی در شرکتها را به عنوان یک ضرورت مطرح ساخته است. تصمیمات به وسیله یک شخص گرفته نمیشوند. برای اتخاذ تصمیمات میبایست مذاکراتی صورت گرفته و کمیتههایی به صورت مکرر در آن شامل باشند. بر این مبنا نمیتوان این گونه فرض نمود که هیئتهای نمایندگی دقیقا در نهایت به همان تصمیمی خواهند رسید که مدیر اجرایی یا مدیر عامل به آن تصمیم دست یافته است. بدین سبب؛ مشکل سازمانی شرکت را میبایست مورد شناسایی قرار داد. مقابله با این مشکل را میتوان از طریق سه مورد انشعابی یا مشکلات مربوطه توصیف نمود:
(۱) پویایی،
(۲) اطلاعات،
(۳) انگیزه.
مدیریت به عنوان یک علم: خط مشی های نوظهور اقتصاد و تئوری مدیریت
مشکل پویایی
تصمیمات امروزی بر روی مسایل آینده تاثیرگذار میباشند. به قول شاه قبلی ایران که در مبحث مرتبط با «بانک زیرزمینی» این گونه عنوان میدارد که آیا بهتر است تا نسبت به تولید نفت تا حد ممکن آن در کوتاه مدت اقدام نمود و دستاوردهای آن را به گونهای سرمایهگذاری نمود تا سود قابل توجهی را حاصل کرد و یا آنکه میبایست آن را همچنان در زیر زمین نگه داشت و آن را به هنگامی در آینده مورد استفاده قرار داد که ارزش آن بیشتر شده باشد. این مشکل مرتبط با تخصیص بین- زمانی منابع کمیاب از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. به طور مثال یک شرکت به هنگام تصمیم گیری باید خود را متکی به کدامیک از واکنشهای آتی از سوی مشتریان، بانکها، سهامداران و دیگر طرفهای ذی نفع سازد،؟ چگونه میتوان از این موضوع اطمینان حاصل نمود که صرفنظر از تصمیمگیری زمان حال، که به نظر بر خلاف سود دهی به نظر میرسد، تصمیمات آتی مشتریان برای شرکت زیان آور نباشد؟ و آیا این تصمیمات، به هنگامیکه آنها را در زمینه رقابت تصور مینماییم و یا به هنگامیکه میتوان انتظار داشت که رقبا ممکن است بر روی تاثیرات آتی تصمیمات امروزی ما تاثیر داشته باشند، میتوانند متفاوت باشند ؟
مشکل اطلاعات
در تئوری سنتی شرکتی، این موضوع فرض شده است که اطلاعات به صورت آزادانه و فراگیر موجود میباشد. بنابر این چنین عاملی به عنوان بخش صریح توابع تولید یا هزینه که در تعامل با برنامه ریزی، سازمان و کنترل هستند به شمار نمیاید ( ، ۱۹۹۱، به عنوان یک استثنا مطرح میباشد). چنین هزینههایی تشکیل دهنده بخشی از هزینه ثابت هستند.
در تئوری مدیریتی اخیر، اطلاعات به صورت صریح مدنظر قرار گرفته است. در دهه ۱۹۶۰ دیدگاهی با توجه بدین قضیه ظهور نمود که جریان اطلاعات در داخل یک دپارتمان بصورت آزاد میباشد، اما چنین آزادی بین دپارتمانها یا واحدهای دیگر صادق نخواهد بود. در تئوری تیمی، هزینه اطلاعات، سود از دست رفته به واسطه تقاضای ارضاء نشده، هزینه های انبارداری و بهره مد نظر بوده و نشان داده شده است که سیستمهای اطلاعات غیر متمرکز، که به صورت آگاهانهای اجازه وجود نقص های اطلاعاتی را میدهند، قابلیت فراهم آوردن یک راه حل بهینه برای مشکل اطلاعات را خواهند داشت ( ، ۱۹۷۸؛ و ۱۹۷۲).
مشکل انگیزه
اهداف انشعاب یافته و ترجیحات شخصی اعضای سازمان از طریق این فرضیه که کلیه مستخدمین سعی بر اتخاذ تصمیماتی دارند که برای شرکت بهینه خواهند بود، از تئوری سنتی شرکتی مستثنی شده است. با توجه به عدم اعتنای کافی اقتصاددانان به این فرضیه، آنها میبایست اقدام به ترکیب مشارکتهای اجتماعی با مباحث تجاری نمایند. بدین طریق، تئوری ورشکستگی و انگیزه به عنوان یک مؤلفه تئوری مدیریت مطرح گردیده است.
Laux (1979، ۱۹۹۰) و و Liermann (1987) اقدام به مطرح نمودن سئوالی اقتصاد- محور نمودند مبتنی بر آنکه آیا میتوان کلیه اهداف انشعابی مستخدمین را در یک ایده یا فرد تصور نمود. مشکل شیوع یافته سازمانی دهی یک شرکت با توجه به اهداف متفاوت و منشعب شده تا اندازهای در دهه ۱۹۷۰ مد نظر قرار گرفت، اما عمدتا در دهه ۱۹۸۰ با توجه به پایداری و جدی بودن این مسئله برای اولین بار به طور فز ایندهای عنوان شد. این مورد نشان دهنده آن است که دو راهکار اصلی جهت هماهنگی اهداف مخلتف مستخدمین وجود دارد به گونهای که آنها بتوانند بر روی اهداف مشترک شرکتی تمرکز داشته باشند: کنترل سلسه مراتبی و پاداش پولی (Albach،۱۹۷۴). هر دو هزینه بر خواهند بود. هر چه که میزان تعهد کمتر باشد یا ارتباطات ضعیف تری بین افراد و شرکت حاکم باشد، هزینههای حاصل آوردن اهداف سازمانی بالاتر خواهد بود. قراردادهای متوسط الی دراز مدت کار سبب کاهش این هزینهها خواهند شد. با این وجود، در عین حال، چنین مواردی سبب افزایش ریسک بازاری برای کارآفرینان خواهد شد چرا که آنها بیش از این قادر به اشتراک گزاری ریسک با مستخدمینی که شغل خود را از دست دادهاند نخواهند بود. مدل کلی سازمان شرکتی هم اکنون تحت عنوان تئوری نمایندگی اصلی ( ،۱۹۸۵) مطرح میباشد. بدون شک، این تئوری فراهم آورنده یک دیدگاه علمی در زمینه ارزیابی مشارکت در سازمانها با اهداف متفاوت و منشعب و سطوح مختلفی از اطلاعات میباشد که در نهایت سبب برطرف شدن آن دسته از «رسومی» خواهد شد که برای دههها در تئوری سازمانی تجاری محور حاکم بوده است ( و ، ۱۹۵۸، ، ۱۹۸۱،ص ۸۲).
الگوها و مدلها
البته، ترسیم مشکلات اقتصادی که در آن تئوری شرکتی خود را به عنوان یک علم مطرح نموده است، فراهم آورنده تنها یک نگرش نسبی در زمینه مشکلات متعددی هستند که تئوری مدیریت به عنوان یک انضباط گستردهتر با آن روبرو میباشد. در بخش ذیل، این دیدگاه به طور گستردهتری تشریح خواهد شد تا آنکه قابلیت بررسی تمایلات توسعه طلبانه این موضوع به طور کلی وجود داشته باشد. این تصویر که در حال ظهور میباشد معرف یک محدوده وسیع و آشکاری است که نشان دهنده دو خطمشی ذیل خواهد بود:
(۱) توسعه الگوها،
(۲) تمایل به سمت حصول نتیجه کلی.
توسعه الگوها
در دهه ۱۹۵۰، تئوری شرکتی (در آلمان) حول محور دیدگاه مبتنی بر تولید اریک گوتنبرگ (۱۹۵۷) متمرکز بود. تحقیقات انجام شده در سالهای متعاقب برمبنای این دیدگاه استوار گردید، با این وجود در دهه ۱۹۷۰، تلاشهایی جهت شکستن این الگو صورت پذیرفت. این خط مشی بوسیله جامع شناسی به نام دیوید زیمن (David Zeaman) نشان داده شد که به شرح ذیل تشریح میگردد: “یکی از تفاوتهای بین علوم طبیعی و اجتماعی آن است که در محققین قبلی سعی بر مرتفع نمودن چالشهای عنوان شده بوسیله نیوتون نموده اند، در حالی که دانشمندان علوم اجتماعی کار خود را تضاد با این مورد آغاز نموده اند”. در این اثنی، تئوری مدیریت در آلمان علاوه بردیدگاه تولیدی، مباحث و دیدگاههای ذیل را نیز عرضه داشت:
دیدگاه تصمیم محور،
دیدگاه سیستمها،
دیدگاه ائتلاف – تئوری
دیدگاه کار-محور،
دیدگاه علم رفتاری،
دیدگاه هنجاری- اخلاقی،
دیدگاه سیاسی- مدیریتی،
دیدگاه سیستم های اطلاعاتی،
دیدگاه دست نامرئی (که در آن فرد در تعقیب منافع شخصی خود به طور اتوماتیک به منافع جامعه نیز خدمت میکند)،
دیدگاه تئوری- مذاکره.
این دیدگاههای متعدد به طور کلی دارای مراجع اندک و یا حتی بدون مرجع بوده و غالبا در تضاد مستقیم با یکدیگر میباشند! آن چیزی که در اینجا مورد نظر است محتوای فردی الگوها نیست، بلکه این حقیقت میباشد که در اینجا روشهای بسیار و متنوعی در زمینه تحصیل نقشه ای از چشماندازهای صنعتی وجود دارد.
مدیریت به عنوان یک علم: خط مشی های نوظهور اقتصاد و تئوری مدیریت
تمایل جهت کسب نتیجه کلی
تئوری مدیریت نشان دهنده یک تمایل قابل توجه به سمت حصول یک نتیجه کلی میباشد. این مورد ممکن است تعجب برانگیز باشد، اما در حقیقت به صورت ذاتی در غالب رشتههای علمیخود را آشکار میسازد. چنین موردی به طور کاملا آشکار به وسیله تقسیم موضوعات در مباحث مطرح شده در ژورنال مدیریت (ژورنال مدیریت تجاری) در خلال سالیان ۱۹۷۸ الی ۱۹۹۲ (جدول ۱) مطرح شد.
خط مشیهای اجتماعی
مدیریت تجاری به عنوان آن دسته از علومی اطلاق نمیشود که با توجه به سزاواری آکادمیکی یا عقلانیت ذاتی خود بتوان آن را اعمال داشت، اما به طور پیوسته این علم در معرض پرسشهایی در ارتباط با موسسات اجتماعی بنیادین یعنی شرکتها میباشد. تئوری مدیریت شرایطی را مد نظر قرار میدهد که تحت آن یک شرکت مشروعیت اجتماعی خود را از دست میدهد و بر این مبنا تمایل جهت چگونگی استقرار یا مشروعیت بخشیدن دوباره جزء مباحث این تئوری به شمار میآید. در این حالت تئوری تجاری به صورت ترکیبی از رشتههای مختلف پزشکی، علمی و هنری به شمار میآید.
شرکت به عنوان بخشی از جامعه به طور کلی مدنظر میباشد و از اینرو به طور مستقیم تحت تاثیر خطمشیهای توسعه اجتماعی خواهد بود. به هنگامیکه خطمشیهای جدید ظهور مینمایند، تئوری مدیریت این موضوع را مدنظر قرار میدهد که آیا تکنیکهای تحلیلی موجود به منظور جامعیت بخشیدن و به طور کلی تعامل با تاثیرات این خطمشیها از کفایت برخوردار میباشند یا خیر. در صورتیکه کفایت مکفی در کار نباشد، تئوری مدیریت اقدام به بزرگ نمودن چشماندازهای روشهای علمی خود خواهد نمود. جهشهای اجتماعی بر این مبنا اقدام به استقرار رویههای توسعه جدید در تئوری مدیریتی مینمایند.
جهانی شدگی صنعتی
توسعه تکنولوژی حمل و نقل و اطلاعات،که تحت عنوان «جهانی سازی صنعتی» خوانده میشود سبب شده است تا جهان کوچکتر گردد. این امر خود منجر به آن شده است تا شرکتها را تحت عنوان «بازیکنان جهانی» بنامند. در طی چندین سال اخیر، پدیده جهانی شدگی به عنوان یک موضوع اصلی در آلمان و دیگر کشورها، مخصوصا در ارتباط با تاثیراتی که این پدیده بر روی اشتغال برجای میگذارد ( و ، ۱۹۹۶)، مطرح بوده است. رقابت بینالمللی کاملا در هم فشرده از یک طرف منجر به ترکیب کوچک سازی و منطقی سازی شرکتها شده است، و از طرف دیگر سبب تحرک پویای کشورهای دارای دستمزد اندک شده است. این امر در حال حاضر سبب تغییر چهره هر دوی بازارهای کار و وضعیت صنعتی محلی شده است، خطمشیهایی که در نهایت یک تاثیر توانمند را بر روی تئوری مدیریت برجای خواهند نهاد.
تشدید رقابت بینالمللی
جهانی شدگی صنعتی، همانگونه که بوسیله کاربرد زیاد چنین عباراتی مثل «بازاریابی جهانی» و «منبع یابی جهانی» مشخص میگردد، منجر به بروز رقابت فشردهتر بینالمللی شده است. مورد آخری یعنی منبع یابی جهانی به عنوان یک مکانیسم رقابتی اصلی ظهور نموده است (، ۱۹۹۶). رقابت بینالمللی دیگر کمتر برمبنای قیمتها در مقایسه با نوآوری خواهد بود ( ،۱۹۹۷) در حقیقت، نوآوری هم اکنون به عنوان مکانیزم اساسی شناخته میشود که از طریق آن شرکتها و همچنین ملتها قابلیت حفظ و گسترش ارتباطات اقتصادی خود را خواهند داشت. از آنجائی که محصولات جدید یک شرکت خاص هویت خود را به واسطه نوآوریهای مطرح شده از دست میدهد، البته در صورتیکه جزء کالاهای جدید الورود به بازار نباشند، رقابت نوآوری به معنای رقابت زمانی نیز بشمار خواهد آمد.
تاثیر آشکار اقتصاد بازار اجتماعی
در درهه ۱۹۹۷۰، کشورهای در حال توسعه در صدد جستجوی یک نظم اقتصادی جدید برآمدند که تحت عنوان یک «مسیر سوم» بین سوسیالیست کاپیتالیسم به شمار میآید. در دهه ۱۹۸۰ میزان قابل توجهی از تغییرات منظور شد که از طریق شناسایی گسترده جایگزینی اقتصاد بازاری بجای اقتصاد برنامه ای توصیف میشود این توسعه نه تنها در ارتباط با کامیابی بیشتر مادی میباشد، بلکه همچنین مرتبط با غنی سازی فرهنگی بوده و به طور منطقی کارایی لازم در زمینه ارائه راه حل برای مشکلات اجتماعی مرتبط با مراقبتهای بهداشتی و پیرشدگی جمعیت را خواهد داشت. مدل اقتصاد بازار اجتماعی در درون دنیای کنونی ما نفوذ نموده است این تغییر اساسی نه تنها منجر به فروپاشی اقتصادهای اجتماعی در شرق شده است، بلکه سبب توسعه استراتژیهای جدید در جنوب نیز گردیده است. محدوده گسترده مباحث، بنبستها و مسایل تئوریکی با جزئیات مربوطه به وسیله (۱۹۹۰) و (۱۹۹۴) مطرح شد. این توسعهها در بردارنده یک چالش اصلی برای تئوری مدیریت میباشند که بر مبنای انتظار میبایست در زمینه درک و تعامل با فر ایند تبدیل مشارکت داشته باشند. علم مدیریت میبایست بینش کافی، در مبحث یک مسیر گذاری بهینه برای «شرکتهای خودمالک» قبلی به سمت اقتصاد بازار، را فراهم آورد. تئوری مدیریت سنتی از تجهیزات مکفی جهت تعامل با این تغییرات بنیادین در اجتماع برخوردار نمیباشد.
افزایش مشارکت نیروی کار زنان
تعداد خط مشی زنان به طور ثابتی در خلال چندین سال اخیر افزایش یافته است ( و همکاران، ۱۹۹۳). البته مشاغل ظاهرا در برابر این خطمشی واکنش بسیار آهستهای را بر حسب عملکرد موزون و سازگار نشان دادهاند ( ، ۱۹۹۳). از طرف دیگر تقاضا برای کارهای نیمه وقت بیشتر و برای سهمیه زنان از طرف دیگر، با شوق و ذوق بیشتری ادامه داشته است. بر حسب نقطه نظر (۱۹۹۶)، بین سالیان ۱۹۹۴ و ۲۰۰۵، زنان دستاوردهای نسبتا قابل توجهی را در نیروی کار تحصیل میکنند. (۱۹۹۴) تغییر مشابهی را در ترکیب مردان- زنان در مبحث نیروی کار را مورد تصدیق قرار می دهد.
هوشیاری بوم شناختی
هوشیاری مربوط به اکولوژی یا بوم شناختی همچنین رشد قابل ملاحظه ای را در خلال چندین سال گذشته داشته است (، ۱۹۹۰، ۱۹۹۳؛ ، ۱۹۹۳؛ ، ۱۹۹۶؛ ،۱۹۹۵ و اشخاص بسیار دیگر). این مورد به طور قطعی در غرب صنعتی در مقایسه با اقتصادهای سوسیالیست و در حال توسعه از ارجعیت و برجستگی بیشتری برخوردار میباشد. آن دسته از شرکتهایی که نتوانند خود را با این تغییرات انطباق دهند مطمئنا مشروعیت خود را در دراز مدت از دست خواهند داد. هزینه محیطی ترکیب در مدیریت مالی به عنوان یک رویه منطقی تعمیم یافته در زمینه تفکرات هزینه- سودمندی مطرح میباشد. محافظت از محیط زیست به عنوان یک مبحث بازاری آشکار ظهور نموده است. این موضوع هم اکنون به میزان فزایندهای مورد پذیرش قرار گرفته است که مدیریت محیطی به عنوان بخش مهمی از تئوری تجاری و کاربرد آن مدنظر میباشد. سازمانهای تجاری به طور فزایندهای به سمت ملاحظه تاثیرات محیطی بر روی عملکردها و رفتار خود ترغیب میشوند ( ، ۱۹۹۵). به طور مشابه، مدیران مسئول اقدام به ترکیب ملاحظات محیطی در فرهنگ شرکتی و برنامهریزی تجاری خود نمودهاند ( ، ۱۹۹۳؛ ، ۱۹۹۴).
مدیریت به عنوان یک علم: خط مشی های نوظهور اقتصاد و تئوری مدیریت