| برچسبدار |
| مولکولها شامل اتمهایی که با ایزوتوپهای دیگر همان عنصر تعویض میشوند و امکان استفاده از این مولکولها به عنوان ردیاب فراهم میگردد. |
| آمایش نهایی |
| بازفرابری سوخت مجموعة مراحل به كار رفته در یك طرح معین بازفرابری سوخت، برای آنكه فراوردههای خالص شده به شكل مطلوب نهایی درآیند. |
| پسمان |
| جداسازی ایزوتوپها مادة خروجی از یك آبشار كه از ایزوتوپ مطلوب تهی شده است. |
| غیر قابل دستکاری |
| پادمان مشكل یا ناممكن ساختن دستكاری غیر قابل كشف. |
| راکتور مخزنی |
| راكتور ناهمگنی كه در آن، قلب در یك مخزن بسته قرار دارد. |
| ناپایداری پارگی |
| ناپایداری مگنتو هیدرودینامیكی مقاومتی كه وقتی محدودیت خطوط میدان “منجمد” برداشته میشود، رخ میدهد؛ به طوری که ماده میتواند آزادانه در عرض میدان مغناطیسی حركت كند.یادآوری ـ این ناپایداری از اثراتی همچون لختی محدود الكترون، میدانهال و گرادیانهای فشار یا مقاومت ویژة محدود پلاسما ناشی میشود كه در مورد اخیر به ناپایداری مقاومتی (مد پارگی) موسوم است و با گرایش جریان پلاسما به “گسسته شدن” و متراکم شدن به شکل دستهای از تنگشهای کوچک، مشخص میشود. حالت خاص این مد، ناپایداری نقطة خنثی” است كه در آن، خطوط میدان مغناطیسی در نزدیكی یك نقطة خنثی، به علت مقاومت ویژة محدود، “بریده میشوند”. |
Temperature Coefficient Of Reactivity | |
| ضریب دمای راکتیویته |
| مشتق جزئی راكتیویته نسبت به دما. یادآوری ـ این دما، میتواند دمای یك محل یا جزء مشخص باشد. |
| جذبکنندة موقت |
| جذبکنندة نوترونی كه طی یك دورة عملیاتی محدود، مانند دورة به كاراندازی، که راكتیویتة اضافی یا توزیع شار نوترون با حالت عادی متفاوت است، داخل راكتور قرار داده میشود؛ معمولاً طی این دوره، اثر جذبكنندگی آن تغییر قابل ملاحظهای نمیكند.رجوع شود به: Burnable Absorber |
| سیمپیچی به شکل درز توپ تنیس |
| سیمپیچ چهار قطبی نواری |
| شکافت سهگانه |
| نوعی شكافت هستهای نادر كه در آن، سه پارة شكافت تشكیل میشود كه یكی از آنها هستهای سبك است. |
| ستون حرارتی |
| حجم بزرگی از كندكننده در مجاورت یا درون راكتور، به منظور تأمین نوترونهای حرارتی برای انجام آزمایشها. |
| سطح مقطع حرارتی |
| سطح مقطع بر همكنش با نوترونهای حرارتی.رجوع شود به: Effective Thermal Cross-Sectionیادآوری ـ از آنجا كه نوترونهای حرارتی در وضعیتهای مختلف، دارای توزیعهای انرژی متفاوتی هستند (به عنوان مثال، در دماهای مختلف)، اصطلاح مزبور نمیتواند دقیق باشد؛ لذا، معمولاً سطح مقطعها برای نوترونهای با سرعت 2200 متر بر ثانیه بیان میشود. |
Thermal Diffusion Process | |
| فرایند پخش گرمایی |
| جداسازی ایزوتوپها فرایند جداسازی بر اساس این واقعیت كه در گرادیان گرمایی یك شاره، مولكولهای سنگین عموماً در مناطق سرد تمركز مییابند. |
| شکافت حرارتی |
| شكافتی كه توسط نوترونهای حرارتی انجام میپذیرد. |
| رشد گرمایی |
| افزایش طول میلة سوخت تحت تأثیر تغییرات پی در پی دما، به عنوان مثال وقتی كه توان راكتور افزایش و كاهش مییابد. |
Thermal Inelastic Scattering | |
| پراکندگی غیرکشسان حرارتی |
| پراكندگی غیر كشسانی كه در آن، یك نوترون كند یا ذرهای دیگر با یك مولكول یا شبكه، انرژی مبادله میكند. |
| نوترون حرارتی |
| نوترونی در ترازمندی حرارتی با محیطی كه در آن قرار دارد. |
| توان حرارتی |
| توان متناظر با گرمای خروجی که برای تولید انرژی در یك راكتور در دسترس است. |
| راکتور حرارتی |
| راكتوری كه در آن، شكافت عمدتاً به وسیلة نوترونهای حرارتی ایجاد میشود. |
| پاسخ حرارتی |
| آهنگ افزایش دما در راكتوری كه با قدرت اسمی خود كار میكند، به شرط آنكه هیچ گرمایی به وسیلة خنكسازی از آن برداشت نشود. |
| حفاظ حرارتی |
| حفاظی كه برای كاهش تولید گرمای حاصل از تابش یونساز در مناطق بیرونی و كاهش انتقال گرما به آن مناطق به كار میرود. |
| تیزة گرمایی |
| آسیب ناشی از تابش منطقهای در یك جامد یا مایع كه در آن، دما در طول مسیر ذرة مستقیم یونساز، به طور موقت افزایش یافته باشد. |
Thermal Utilization Factor | |
| فاكتور بهرهگیری حرارتی |
| نسبت شمار نوترونهای حرارتی جذب شده در یك نوكلیید قابل شكافت یا در سوخت هستهای، بنا به مورد، به شمار كل نوترونهای حرارتی جذب شده در یك محیط نامتناهی. |
| حرارتی شدن |
| برقراری ترازمندی حرارتی بین نوترونها و محیط اطراف آنها. |
Thermoelectric Conversion | |
| تبدیل ترموالکتریک |
| فرایندی برای تبدیل مستقیم انرژی گرمایی به انرژی الكتریكی توسط ترموكوپلهایی كه در دماهای متفاوت نگه داشته شدهاند. |
| تبدیل گرمایونی |
| فرایندی برای تبدیل مستقیم انرژی گرمایی به انرژی الكتریكی از طریق گسیل الكترون بین یك كاتد داغ و یك آند سرد. |
Thermoluminescence Detector | |
| آشکارساز ترمولومینسانس |
| نوعی آشكارساز تابش كه با به کارگیری یك محیط ترمولومینسان، در اثر برانگیختگی گرمایی، تابش درخشانی گسیل میكند؛ اندازة این تابش، تابع انرژیی است که طی پرتوگیری از تابش یونساز، در آشکارساز ذخیره میشود. |
Thermoluminescent Dosimeter | |
| دزسنج ترمولومینسانس |
| دزسنج فردی مبتنی بر آشكارساز ترمولومینسانس. |
| شرایط گرماهستهای |
| شرایط لازم برای محصورسازی مناسب پلاسمایی با دما و چگالی به قدر كافی بالا، به طوریكه مقدار انرژی قابل ملاحظهای از طریق واكنشهای گداخت آزاد گردد. |
| واکنش گرماهستهای |
| واكنش هستهای كه ذرات شركتكننده در آن، انرژی جنبشی لازم را از اغتشاش گرمایی به دست میآورند.یادآوری ـ این اصطلاح، معمولاً در مورد واكنش گداخت هستهای به كار میرود. |
Thermonuclear Reactor Blanket | |
| پوشش راکتور گرماهستهای |
| مجموعة پوششهایی كه پلاسما را در راكتورهای گداخت آینده فرا میگیرد.یادآوری ـ پوشش مزبور میتواند به شکل ساختاری باشد که در میان آن لیتیوم جریان دارد. این پوشش سه هدف را برآورده میکند: تولید تریتیوم از لیتیوم، برداشت گرما و حفاظت از سیمپیچهای ابررسانای خارجی به وسیلة جذب تابش پلاسما. |
| تنگش تتا |
| نوعی تنگش پلاسما كه در آن، جریان عبوری از درون پلاسما، سمتی و میدان مغناطیسی، طولی است. |
| لولة جاگذاری |
| لولهای با انتهای بسته كه برای قراردادن عضوهای كنترل، دستگاههای آزمایش یا وسایل اندازهگیری در راكتور به كار میرود. |
| آشکارساز آستانه |
| آشكارسازی كه پاسخ آن بر اساس واكنش آستانه است. |
| دز آستانه |
| كمینه دز جذبی كه اثر معینی ایجاد میکند. |
| انرژی آستانه |
| حد انرژی جنبشی یك ذرة فرودی (در سیستم آزمایشگاهی) كه پایینتر از آن، امكان رخ دادن فرایندی مشخص وجود ندارد. |
| واکنش آستانه |
| واكنشی هستهای كه تنها وقتی انرژی ذرة فرودی حداقل برابر با انرژی آستانه باشد، رخ میدهد.یادآوری ـ این اصطلاح گاهی در مورد واكنشهایی به كار میرود كه برای آنها، احتمال واكنش در انرژیهای كمتر از یك مقدار معین، كوچك و در انرژیهای بیشتر از آن، بزرگ است. |
| میلة نگهدارنده |
| میلهای در یك دستة سوخت كه اتصالی ثابت بین صفحة نگهدارندة فوقانی و صفحة نگهدارندة تحتانی فراهم میآورد. |
| گسترة ثابت زمانی |
| گسترة قدرتی که در محدودة آن، کنترل راکتور عمدتاً بر پایة اندازهگیری ثابت زمانی راکتور (زمان تناوب راکتور)، و نه اندازهگیری قدرت راکتور ، صورت میگیرد. |
| فاکتور زمانی |
| حفاظت در برابر تابش فاكتور به كار رفته در محاسبة معادل دز، برای منظور كردن اختلافها در آهنگ دز جذبی و زمان تابشدهی، در مورد تابشدهیهایی كه دز انباشتة یكسانی را به دست میدهند. |
| روش زمان پرواز |
| روش تجزیه و تحلیل باریكهای تپیده از ذرات بر طبق سرعت آنها که در آن، اندازهگیریها از روی زمان سپری شده برای پیمودن مسیری با طول معین به دست میآید. |
| معادل بافت |
| بیانگر مادهای كه خواص جذبكنندگی و پراكندهسازی آن برای یك تابش معین، با خواص مزبور در مورد یك بافت زیستشناختی خاص، یكسان است. |
| دزسنج ترمولومینسانس (مخفف) |
| دزسنج فردی مبتنی بر آشكارساز ترمولومینسانس. |
| توکامک |
| دستگـاه طراحی شده برای محصورسـازی پلاسمـا در داخل یک محفظة چنبـرهای با به کارگیری ترکیبی از دو میدان مغناطیسی: یک میدان مغناطیسی چنبرهای اصلی که به وسیلة سیمپیچهای احاطهکنندة محفظه به وجود میآید و یک میدان مغناطیسی قطبی ثانوی که از جریان الکتریکی قوی که در طول حلقة پلاسما جاری است، حاصل میشود.یادآوری ـ این جریان الکتریکی که برای گرم کردن پلاسما نیز به کار میرود، به وسیلة ترانسفورماتوری که سیمپیچ ثانویة آن خود پلاسماست، تولید میشود. میدان مغناطیسی حاصل، برش ملایمی را ایجاد میکند که برای محصورسازی پلاسما ضروری است. |
| توکومک |
| دستگـاه طراحی شده برای محصورسـازی پلاسمـا در داخل یک محفظة چنبـرهای با به کارگیری ترکیبی از دو میدان مغناطیسی: یک میدان مغناطیسی چنبرهای اصلی که به وسیلة سیمپیچهای احاطهکنندة محفظه به وجود میآید و یک میدان مغناطیسی قطبی ثانوی که از جریان الکتریکی قوی که در طول حلقة پلاسما جاری است، حاصل میشود.یادآوری ـ این جریان الکتریکی که برای گرم کردن پلاسما نیز به کار میرود، به وسیلة ترانسفورماتوری که سیمپیچ ثانویة آن خود پلاسماست، تولید میشود. میدان مغناطیسی حاصل، برش ملایمی را ایجاد میکند که برای محصورسازی پلاسما ضروری است. |
| دز قابل تحمل |
| حفاظت در برابر تابش بالاترین معادل دز دریافتی طی دورة زمانی معین که توسط کمیتة نظام ایمنی، مجاز شناخته شده باشد با این فرض که احتمال آسیب بدنی یا ژنتیکی محسوسی وجود نداشته باشد.یادآوری ـ سطوح مختلف بیشینه معادل دز مجاز را میتوان برای گروههای مختلف موجود در یک جمعیت تعیین کرد. |
| غنیسازی با اخذ هزینه |
| فرایند غنیسازی که در قبال دریافت هزینة خدمات انجام میشود. |
| صفحة نگهدارندة فوقانی |
| صفحة فوقانی دستة سوخت كه میلههای نگهدارنده به آن متصل شدهاند و سایر میلههای سوخت را هدایت میكند.رجوع شود به: Bottom Tie Plate |
| آرایش چنبرهای |
| |
| میدان مغناطیسی چنبرهای |
| میدانی مغناطیسی كه در هر نقطه از فضا با محیط بزرگتر چنبره در یك آرایش بسته با تقارن محوری، موازی است. |
| تنگش چنبرهای |
| تنگش پلاسما در یك آرایش بسته. |
Total Atomic Stopping Power | |
| قدرت توقف اتمی کل |
| توان ایستانندگی خطی كل تقسیم بر شمار اتمها در واحد حجم محیط. |
| سطح مقطع کل |
| مجموع سطح مقطعهای كلیة برهمكنشهای جداگانه بین تابش فرودی و هدفی معین. |
| یونش کل |
| شمار كل جفت یونهای تولید شده از هر طریق به وسیلة ذرة مستقیم یونساز. |
Total Linear Stopping Power | |
| قدرت توقف خطی کل |
| میانگین اتلاف به ازای هر ذره (از طریق برخورد و تابش) برای ذرات باردار با انرژی مشخص در پیمایش محیط و در امتداد عنصر به قدر كافی كوچك از مسیر، تقسیم بر طول آن عنصر. |
Total Mass Stopping Power | |
| قدرت توقف جرمی کل |
| توان ایستانندگی خطی كل تقسیم برچگالی محیط. |
| ردیاب |
| مادة قابل تشخیص به وسیلة خاصیتی متمایزكننده كه به مقدار كم با مادة دیگری مخلوط یا با آن همراه میشود تا امكان تعیین توزیع یا مكان مادة دوم را فراهم آورد. |
| آشکارساز ردپا |
| نوعی آشكارساز تابش كه در آن، تابش، ردپای ذرات را ایجاد میكند. |
| راکتور آموزشی |
| راكتوری كه عمدتاً برای آموزش كار با راكتور و فراگیری عملکرد راكتور است. |
| تابع انتقال |
| راكتور عبارتی ریاضی كه پاسخ پارامتر مشخصی از راكتور (مانند قدرت) را به تغییری در راكتیویته به دست میدهد. |
| ترازمندی گذرا |
| ترازمندی پرتوزا، غیر از ترازمندی دیرپا. |
| جوش گذار |
| كاهش ناگهانی در برداشت گرمای تولید شده در یك مجتمع سوخت، به واسطة تغییر موضعی در مد جوشیدن خنككننده. |
| گرمسازی زمانِ گذر |
| گرمسازی پلاسمای با چگالی پایین و به قدر كافی داغ، از طریق دمش مغناطیسی در بسامدی بسیار بالاتر از بسامد برخورد، لیكن در حدود بسامد گذر ذرات از ناحیهای كه در آن دمش مغناطیسی صورت گرفته است. |
Transit-Time Magnetic Pumping | |
| دمش مغناطیسی زمانِ گذر |
| گرمسازی پلاسمای با چگالی پایین و به قدر كافی داغ، از طریق دمش مغناطیسی در بسامدی بسیار بالاتر از بسامد برخورد، لیكن در حدود بسامد گذر ذرات از ناحیهای كه در آن دمش مغناطیسی صورت گرفته است. |
| سطح مقطع ترابرد |
| اختلاف بین سطح مقطع كل و حاصلضرب سطح مقطع پراكندگی در میانگین كسینوس زاویة پراكندگی در سیستم آزمایشگاهی.رجوع شود به: Transport Mean Free Path |
| معادلة ترابرد |
| معادلهای خطی، شبیه به معادلة بولتزمن در نظریة جنبشی گازها، كه در نظریة ترابرد برای مشخص كردن بستگی فضایی و زمانی چگالی شار ذرات دیفرانسیلی به كار میرود. |
| شاخص ترابرد |
| مقدار بیشینة آهنگ معادل دز در فاصلة یك متری از سطح بستهای كه قرار است حمل شود.یادآوری ـ شاخصهای ترابرد ویژه، مبتنی بر احتمال خطر بحرانی شدن مواد شكافا هستند. |
| پویش آزاد میانگین ترابرد |
| معكوس سطح مقطع ترابرد ماكروسكوپی. |
| نظریة ترابرد |
| فناوری راكتور نظریهای برای تفسیر مهاجرت نوترون یا پرتو گاما در یك محیط، براساس معادلة ترابرد خطی بولتزمن. |
Trapped Particle Instability | |
| ناپایداری ذرات به تله افتاده |
| ماكروناپایداری الكترواستاتیكی موجود در یك آرایش چنبرهای در نتیجة ناپایداری فلوتی ناشی از به تله افتادن ذرات بین نواحی با میدانهای مغناطیسی قوی (آینههای مغناطیسی). |
| مخروط درمان |
| وسیلهای مكانیكی یا نوری، عموماً قابل برداشتن، که در پرتودرمانی برای مشخص كردن محدودة ناحیهای كه باید پرتو ببیند و احتمالاً برای ایجاد فاصله نسبت به چشمه به كار میرود. |
| خاموشی سریع |
| راكتور كاهش سریع قدرت راكتور.یادآوری ـ این كاهش ممكن است عمدی یا در نتیجة به كاراندازی مدار ایمنی باشد. |
| تریتون |
| هستة ایزوتوپ هیدروژن با عدد جرمی 3، تریتیوم. |
| دمش مغناطیسی زمانِ گذر (مخفف) |
| گرمسازی پلاسمای با چگالی پایین و به قدر كافی داغ، از طریق دمش مغناطیسی در بسامدی بسیار بالاتر از بسامد برخورد، لیكن در حدود بسامد گذر ذرات از ناحیهای كه در آن دمش مغناطیسی صورت گرفته است. |
| گرمسازی تلاطمی |
| مد گرمسازی پلاسما كه در آن، حركت منظم ذراتی كه از چشمههای خارجی حاصل شده اند، از طریق برانگیختن میكروناپایداریها، به حركت نامنظم تبدیل میشود. |
| زمان برگشت |
| بازفرابری سوخت مدت زمان خاموشی یك كارخانة بازفرابری، به منظور تمیزكاری و آمادهسازی در فاصلة بین بهرهبرداریهای مختلف. |
| نظریه دوگروهی |
| سادهترین حالت نظریة چندگروهی كه در آن، نوترونها در دو گروه انرژی قرار میگیرند. |
| ناپایداری دوجریانی |
| نوعی ناپایداری كه وقتی توزیع سرعت پلاسما دو قلة كاملاً مجزا دارد، به وجود میآید.مثال ـ جریانی از الکترونهای پرانرژی، در گذر از پلاسمای سرد موجب برانگیختگی امواج یونی میشود که میزان آن، به بهای اتلاف انرژی جنبشی الکترونها، به سرعت افزایش مییابد. |
Tying Down Of The Lines Of Force | |
| محدود شدن خطوط نیرو |
| اثری که وقتی خطوط میدان مغناطیسی در یک پلاسما، دیواره رسانا را قطع کند، رخ میدهد.یادآوری ـ از آنجا که خطوط میدان نمیتوانند به سرعت در جامد رسانا حرکت کنند، بدین گونه پلاسما میتواند در مقابل ناپایداری تبادلی، پایدار گردد. |