در این قسمت لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 20 عرضه شده است.
لغات زمین شناسی – جغرافی صفحه اصلی – کلیک کنید
خرید لغات زمین شناسی – جغرافی / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته
لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 20
مواد اوزدار | ASAR |
مواد مغذی خاك كه مورد استفاده نباتات قرار می گیرد | ACTIVE |
موادی كه بوسیله فرسایش كند می شوند | ATSANGA |
موادی كه در اثر آنالیز متد Schloesing به صورت معلق در می آیند | AMORPHOSE CLAY |
موادی كه در یك نقطه متمركز می گردد و جابجا نمی شود | AUTOLYSIS |
موجودات اتوتروف | AUTOTROPHES |
موجودات بی هوازی، زیستمندان بی هوازی | ANAEROBOIC ORGANISMS |
موجودات هوازی | AEROBIC ORGANISM |
موجوداتی كه جهت تامین مواد آلی ساختمانی خود به منابع آلی نیاز ندارد و مواد آلی را از مواد معدنی تهیه می كند | AUTOTROPHIC |
میرائی ، استهلاك | AMORTIZEMENT |
میرائی ، استهلاك | AMORTISSEMENT |
نابرجا، دگر جای | ALLOCHTONE |
ناحیه باتلاقی | AIGUAMOLL |
ناحیه مرطوب وجنگلی | AIGE |
نازیستمند | ABIOLOGIC |
نتیجه افزایش موادی كه به ساختمان خاك اضافه می شود | AUTOLYSE |
نسبت تعادل بین انواع كشت | AGRO-SYLVO-PASTORAL |
نشانه خارج قسمت مبادله اسیدی كود وپهن وبرگهای خشك درسطح خاك | AQ |
نشانه خاك های ژنتیكی است .هر سه افق خاك قابل مشاهده است. | ABC |
نشانه قدیم ازت كه حال حرف N بجای آن به كار می رود | AZ |
نشانه گونه ای از خاك هائی است كه شامل سه افق كامل است. | A(B)C |
نشانه نوعی خاك است كه سنگ مادر نسبتا ضخیم بوده وتحول یافته است | ABD |
نشانه و علامت كارتوگرافی خاك های رسی | AR |
نقشه زراعی | AGROLOGIC MAP |
نقشه های زمین شناسی كشاورزی | AGROGEOLOGICAL MAPS |
نگاه كنید به : allitisation | ALLITATION |
نگاه كنید به Amine | AMINO ACID |
نگاه كنید به Oche | AUCHO |
نگاه كنید به PER-ASCENSUM | ASCENCUM |
نگه كنید به :lede | ALLETTE |
نمك اسیدی | ACID SALT |
نمك قلیا | ALKALINE SALT |
نوع تجزیه ودگرسانی كه در نتیجه عمل هیدرولیز مواد آلی ازت دار تولید می شود | AMMONI FACTOR POWER |
نوع خاك هائی را گویند كه در آن تكامل خاك از نوع هیپوژنیك ویا اپی ژنیك است وخاك به صورت یكنواخت ومتعادل در آمده است | AMPHIGENIC |
نوعی اسید هوموس دار كه كه نهشته های آن در نتیجه آب های آهن دار تشكیل می گردد | APOCRENIC ACID |
نوعی تئودولیتی كه به وسیله آن ارتفاعات مختلف را مورد سنجش قرار می دهند | ALTAZIMUTH THEODOLITE |
نوعی تراس محافظ كه جهت نگهداری اراضی شیب دار احداث می گردد | ACOU |
نوعی توف های آتشفشانی كه در اطراف شهر پوزولان در ایتالیا وجود دارد | ALLOITE |
نوعی خاك رس | ARBELA |
نوعی سلول وابسته به تولید وتناسل یا بارآوری جلبك های اعماق دریا | AUXOSPORE |
نوعی سم به نام آگروساید | AGROCIDE |
نوعی شنی كه دارای مقادیر متنابهی مواد فلس دار و متورق دارد | ALLOIS |
نوعی كود شیمیائی كه از نیترات های آمونیاك تشكیل می شود | AMMONITRATE |
نهشته آبرفتی | ALLUVIAL DEPOSIT |
نیترات آمونیوم به فرمول NH4NO3 نمكی است سفید ومتبلور | AMMONIUMNITRATE |
نیروی تولیدی كشاورزی | AGRICULTURAL PRODUCTIVITY |
واحدی است كه در اندازه گیری خاك به كار می رود | ALUZI |
واریزه | ARRALHE |
واژه لاتینی بوده رس های چسبنده و چرب دار را گویند | ARGILLA |
همان عین به معنی چشمه است | AIN |
همانند سازی | ASSIMILATION |
هوائی وهوازی | AEROBIC |
هواشناسی كشاورزی | AGROMETEOROLOGY |
هیدروكسید های آهن دار در خاك های رسی | ARGILLACEOUS IRON FER ARGILEUX |
یكی از انواع خاك های راندزیتی | ALVAR |
یكی از انواع كفك های سیاه | ASPERGILLUS NIGER |
یكی از مواد لازم برای رشد و نمو گیاهان ماده ای كه برای نباتات اهمیت حیاتی دارد | AUXIN |
چاله سنگفرشی می باشد كه اغلب برای تخلیه آب تاكستانها كه شیب دارند و بعلاوه برای پیشگری از فرسایش های تخریبی مورد استفاده قرار می گیرد | BARAGNON |
آب های گل آلود | BORI |
بریدگی مورب، اریب | BEVEL |
خاك های ماسه ای را گویند كه در آن تركیبات آهن ورس بشدت آبشوئی شده كنگرسیون دار و یا فاقد سنگال می باشد. | BEIGE SOIL |
رس | BOALGA |
زمین لایه لایه، خاك های لایه لایه و مطبق را گویند كه در تخته بندی كف اطاق از آن استفاده می كنند | BED EARTH LAYER |
زمینی كه سرشار از هوموس باشد | BLUEME GRUND |
ساخت لایه لایه | BANDED STRUCTURE |
آب بردار، آبی كه در آن شرایط شوری وقلیائی ممكن است وجود داشته باشد ولی در هر حال بطور محدود یا زیادی دارای عنصر بر باشد | BORON WATER |
آب پسروی شده ، آبی كه بوسیله یك حائل سد مانند نگهداری می شود | BACK WATER |
آب راكد، آب راكدی كه در دشت ها و مزارع دیده می شود | BUBBLE BLOW |
آب لب شور | BRACKISH WATER |
آب های راكد، اراضی نمك دار | BOLBELA |
آبرفت های جدید وجوان ، جزیره های موجود كوچك در بستر عریض رودخانه رون را گویند | BROTTEAU |
آبشار با آستانه پهن | BROAD CRESTED FALL |
آبشار با آستانه پهن | BROAD CRESTED |
آبكند/مسیل/، پرتگاه/ مفاك/باتلاق | BAURI |
آبی كه در ساحل دریا در چاله های پلاژهای دریائی در اثر عمل جزر ومد ایجاد می شود | BACHE |
آبیاری پله ای | BENCH BORDER METHOD |
آبیاری پله ای | BENCH BORDER IRRIGATION |
آجر پزی | BARREDO |
آجر خشت | BRICK |
آزمایش با گل كش، آزمایش میزان فروكش آب در حین حفاری برا تخمین آبدهی احتمالی لایه های مختلف آبدار | BAILER-TEST |
آشفتگی زیستی | BIOTURBATION |
آهك سوخته، آهكی را گویند كه از نظر شیمیائی بی اثر بوده وغیر قابل استفاده در تهیه ملاط با خمیر باشد | BURNED LIME |
آهك های رسی دوره لیاس كه به رنگ سیاه خاكستری بوده | BARRIAS |
اثر آتش سوزی در جنگل | BULLO |
اراضی آهكی و كارستی كه به شكل قیف بوده و دارای خلل وفرج فراوان است، وآب باران به وسیله همین منافذ و سوراخ ها پس از باریدن ناپدید می شود | BETHUNE |
اراضی باتلاقی | BOULERE |
اراضی بایر و كشت نشده شامل باتلاق ها و نواحی سنگلاخی و جنگلی | BIARRAGE |
اراضی پست | BOUESSE |
اراضی تورب زاری كه محیط آن نسبتاً سالم تر از نواحی زمین های مرتفع است وجهت كشت های جالیزی وصیفی كاری مورد بهره برداری قرار می گیرد | BASE EARTH |
اراضی جنگلی | BOSS EARTH |
اراضی چمنی | BOUTIERO |
اراضی حفره دار | BORNALU |
اراضی دانه ریز رسی | BOU |
اراضی رسی | BOLLE |
اراضی رسی متراكم كه اغلب با سنگریزه های رس وسیلیس همراه است | BRISARD |
اراضی زردرنگ، نقطه مقابل چنین زمین ها اراضی سفید وسیاهرنگ است | BELOUSE |
اراضی سبك | BOLAISE |
اراضی سفت وسخت | BRAMO-FERRE |
اراضی سیلسی، رسی را گویند | BANKO KUTO |
اراضی شیب دار | BOURAL |
اراضی شیستی ، در صورت استفاده كشاورزی باید آهك نیز به چنین زمین هائی افزوده می شود | BALUZE |
اراضی فقیر | BRAMAFAN |
اراضی كشت نشده ای كه جز گیاهان ویژه نباتات دیگری در آن رشد نمی كند | BOUIGO |
اراضی كه خاك های آن سرشار از توف های رسی وآهك دار است | BANCHIS |
اراضی كه سرشار از ماسه های ریز متمایل به زرد است | BEAUCE |
اراضی وخاك های بد ونامرغوب | BENAS |
ارتفاع ، بلندی | BAR |
از اقسام خاك های سنگریزه ای كه بر روی سنگ های آهكی دیده می شود | BOROVINA |
از انواع خاك های آهكی | BLEKE |
از انواع خاك های سولونچاك كه قشر بیرونی آن خشك وقابل انتقال است | BOUFFI SOLONCHAK |
از انواع كانی های رسی بوده كه شبیه مونت موریونیت است | BEIDELLITE |
از باكتری هائی كه در تبدیل نیترات به نیتریت ها دخالت دارد | BACILLUS MICOIDES |
از تقسیمات چینه نگاری ، معادل بخشی از لوتسین فوقانی دوران سوم | BIARRITZIAN |
از سیكلوسیلیكات ها .در سیستم هگزاگونال متبلور می شود | BERYL |
اسپات قهوه ای | BROWN SPAR |
اسید بوتریك ، اسید چرب، | BUTYRIC |
اشباع بازی | BASE SATURATION |
اصطلاح پیرنه نگاه كنید به :Vacant | BAKANT |
اصطلاح ژئوتكنیك ، كاهش عناصر و مواد زاویه دار در اثر عمل شكستن و یا خرد كردن ویا برخورد مواد با یكدیگر كه تبدیل به شن وماسه می شوند | BREAK |
اصطلاح مالگاش، بای بوهو، خاك های لاتریتی با نهشته های جدید وبارخیز | BAIBOHO |
اصطلاحی كه در مورد پل ها و راه های شوسه به كار می رود | BED ASSISE |
اغلب تخته سنگ ها به عنوان سد طبیعی برای برگردانیدن مسیر آبها و در واقع كور كردن بستر طبیعی آب ها جهت بهره برداری كشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد | BENCH UTILIZATION |
افق زیرین خاك A1 خاك پودزولی | BLEKJORD |
انفجار ، سنگ تركانی، انفجار معدن جهت استخراج سنگ یا مواد معدنی مفید | BLASTING |
ایجاد شكاف كردن، رخنه كردن | BREACH GAP OPENING |
با بیلچه كار كردن | BECHETER |
با دارو ، زمینی كه درز وشكاف دارد | BADAREOU |
با دارو، تراس های بلند | BADAREOU |
با داس ، زمین بكر وبایر مترادف | BADASSAS |
بائو ، كوه با توده های سنگی برهنه و عاری از پوشش گیاهی | BAU |
بابینگ تونیت ، از سیلیكاتهای آبدار آهن و كلسیم | BABINGTONITE |
باتاویت، سیلیكات آبدار آلومینیوم ومنیزیوم | BAATAVITE |
باتلاق | BARBOLEU |
باتلاق ، مرداب ، آب های راكد | BARDIT |
باتولیت | BATHOLITE |
باتونین | BATHONIAN |
بادش، ناحیه باتلاقی | BA-DECH |
بادی كه باعث پخش لیمون بر سطح زمین می شود | BALAGH |
بار متحرك بستر | BED LOAD |
بار واحد فشار با تنش را گویند | BAR |
بارتونیان، بارتونین | BARTONIAN |
بارمین، ار اشكوب های كرتاسه تحتانی | BARREMIAN |
باریتین ، سولفات باریم، | BARITE |
باریل، بشكه | BARIL |
باریوم | BARIUM |
بازالت ، بازالت ازسنگ های آذرین بیرونی | BASALT |
بازیدومیست ها ، نوعی قارچ است كه بوسیله بازید و اسپرهای خود دربیرون سلول های هاگ دار را تولید می كند | BASIDIOMYCETES |
بازیك، موادی كه خاصیت بازی دارند | BASIC |
باژوسین، از اشكوب های ژوراسیك میانی | BAJOCIAN |
باستائزیت | BASTAESITE |
بافری تامپونی ، مقاومت جسم در مقابل تغییرات سریع اسیدی یا قلیائی | BUFFERING |
باكتری | BACTERIA |
باكتری رادیس كولا نوع باكتری كه به اشكال مختلف دیده می شود و عامل تثبیت كننده ازت هوا است | BACTERIUM RADICICOLA |
باكتری هائی كه به شكل چوب كبریت می باشد | BACILLUS |
باهادا، دشت های رسوبی پایكوهی | BAHADA |
باهین، چاله طویل طشتكی كنار دریا كه در اثر عمل حفر آب به وجود می آید و به عنوان استحمام می توان از آن استفاده كرد | BAHINE |
بایو، خاك چسبنده ، مرطوب ، لغزنده | BAIOU |
بخش باتلاقی ته مرداب | BARIN |
بدلند، اراضی نامرغوب، زمین های بد | BADLANDS |
بدولین ، زیر اشكوب آپسین كرتاسه تحتانی دوران دوم | BEDOULIAN |
برآمدگی ، برجستگی | BOULEYER |
برآمدگی با تل كوچك تشكیلات اكسید كلسیم كه در مزرعه ها دیده می شود | BINOT |
برآمدگی كوچك و مدور گرد | BOLLEX |
براكیدیوم | BRACHIDIUM |
براكیوپودها ، بازوپایان | BRACHIOPODA |
برتراندیت | BERTRANDITE |
برتیریت | BERTHIERITE |
برتیه رین، از كانی های رسی | BERTHIERINE |
برجستگی، استوك دایره ای شكل | BOSS |
برجستگی زمینی كه بین دو گودال قرار دارد | BOT |
برجستگی موجود در زمین | BNOULER |
برجستگی های خاكی كه دو مرداب یا باتلاق را از هم جدا می كند | BOSSIS |
برف باد آورد، گردو غبار برفی | BIZZARD |
بركه ، مرداب ، چشمه | BOUERE |
برم | BROMINE |
برمور آستیل | BROMIDE ACETYLE |
برواوكیت | BROOKITE |
بروسیت | BRUCITE |
بروكسلین، از تقسیمات چینه نگاری دوران سوم معادل لوتسین تحتانی در بلژیك | BRUXELLIAN |
بروگناتلیت | BRUGNATELLITE |
برونتوتریوم، از پستانداران فسیلی گروه زوج سمان (Artiodactyla) شبیه كردن ها(rhinoceros) | BRONTOTHERIUM |
برونتوزورس، از خزندگان بزرگ دوره ژوراسیك بالائی كه در آمریكای شمالی وجود داشته است | BRONTOSAURUS |
برونزیت ، در سیستم ارتومبیك متبلور می شود سختی 5/5 چگالی 3/3 | BRONZITE |
بریاسلا ، از آمونیت هایی كه در مرز ژوراسیك زندگی می كرده است | BERIASELLA |
بریاسین، از اشكوب های دوره كرتاسه | BERRIASIAN |
بریلیوم | BERYLLIUM |
بریوزوآ، گروهی از بی مهرگان آبزی بوده كه به استثنای تعداد كمی كه در آب های شیرین زندگی می كنند بقیه دریازی هستند | BRYOZOA |
بریوورین، از اشكوب های پركامبرین | BRIOVERIAN |
بسا، واژه بارسلنی ، قسمت كم ارتفاع ستیغ كوهستان را گویند | BAISSA |
بستر استخوانی ، لایه استخوانی شده | BONE BED |
بستر رودخانه ای ونقطه ای كه آب به صورت گرداب در می آید | BOUGE |
بسترهای ماسه ای رودخانه های موقتی | BATHA |
بشقاب طشتك | BASIN |
بگودین ، از رخساره های دریاچه ای كرتاسه فوقانی دوران دوم در جنوب غرب فرانسه | BEGUDIAN |
بلاست ، پسوند یا پیشوندیونانی بوده و به معنی شكوفه، جوانه ، یاخته، نطفه است | BLAST |
بلاستوئیدها، بلاستوئیدا ، گروهی از خارپوستان دریائی كاملاً فسیلی می باشند | BLASTOIDEA |
بلاستومینولیت از سنگ های دگرگونی كه از سنگ های ماگمائی و یا یك سنگ دگرگونی خرد و متلاشی شده در درجه حرارت كم وبیش بالا مشتق شده است | BLASTOMYLONITE |
بلاستیك، پسوند یونانی بوده و به معنی جوانه وشكوفه است | BLASTIC |
بلاش نوعی بلوط پرزدار و دارای كرك كه بصورت متناوب كاشته می شوند | BLACHE |
بلانكاس مارن های كه آهك سفید دارند، مارن های سفت وسخت گویند | BLANCAS |
بلمنوئیدا از سفالوپودهای دوبرانشی، فدیمی ترین فسیل این گروه جنس ائوبلمنیت ها می باشد.پراكندگی چینه شناسی آنها بیشتر از كربونیفر تا كرتاسه به ویژه ژوراسیك می باشد | BELEMNOIDEA |
بلمنیت ها، گروهی از قدیم ترین و بدوی ترین سفالوپودهای دویرانشی بوده كه سنگواره های آن از نظر دیرینه شناسی اهمیت زیادی دارد | BELEMNITES |
بلمنیتلا ، روستروم در حاشیه قیفی شكل و در كرتاسه فوقانی می زیسته | BELEMNTELLA |
بلند، سولفوروی | BLENDE |
بلوروفان از شكم پایان دریائی اولیه با صدف متقارن دو طرفی ، بشكل مارپیچی مسطح و هموار كه در آن خطوط درز رشد یافته دارای پیچ و خم هائی می باشند كه یك بریدگی هلالی شكل را در كنار دهانه به وجود می آورند | BELLEROPHAN |
بمب آتشفشانی، بمب ها قطعاتی از گدازه اند كه دارای شكل اختصاصی می باشند | BOMB VOLCANIC |
بنتتیتال ها ، گیاهان كاملا فسیل از گروه بازدانگان | BENNETTITALES |
بنتونیت، از انواع خاك های رسی بسیار دانه ریز كه اغلب با سدیم همراه است ونونترونیت مونت موریونیت ها را به وجود می آرود | BENTONITE |
بوالیتی شدن | BOWALIZATION |
بوتگنباشیت | BUTTGENBACHITE |
بوته ، بوته زار ، شاخ وبرگ | BUSH THICK UNDERGROWTH |
بوته زار كردن، بیشه كردن | BRUSHING |
بوته، خاشاك بیشه | BRUSHWOOD |
بودبناژ، وقتی یك لایه نسبتاً سخت مانند ماسه سنگ با سنگ آهك بین دولایه پلاستیكی و نرم مانند خاك رس یا مارن محصور شده باشد | BOUDINAGE |
بور ، از عناصر نادر خاك است و یك ماده سمی برای گیاهان وحیوانات گیاهخوار محسوب می شود | BORON |
بوردیگالین ، یكی از اشكوب های دوران سوم | BURDIGALIAN |
بورنونیت سولفور طبیعی آنتیموان | BOURNONITE |
بورنیت | BORNITE |
بورونو ، گودال ، حفره | BORONO |
بوستونیت، نوعی سنگ دانه درشتی كه دارای بافت تراكیتی باشد | BOSTONITE |
بوسن، اصطلاحی است كه برای بخش زیرین یا فوقانی تخته سنگ های گسترده و سخت گفته می شود | BOUSIN |
بوكسیت | BAUXITE |
بوگ هد، زغال سنگ قیری كه كلا از جلبك های دریائی به بوجود آمده است | BOGHED |
بولینیت | BOWLINGITE |
بوندساندستن | BUNTSANDSTEIN |
بوهمیت، مونوهیدارات آلومینیوم | BOEHMITE |
به تپه های شنی ماسه ای در تركستان شوروی گفته می شود | BARCANE |
به تل های كوچكی اطلاق می گردد كه بوسیله موش كور و جانوران حفار ایجاد می گردد و مواد كنده شده خاك های نامرغوب را به وجود می آورد | BOUTIS |
به خاك های قلیائی گفته می شود كه بیشتر در اراضی صحرائی متراكم می گردد | BRAK |
به خاك های قهوه ای رنگ اطلاق می گردد كه در حوضه كانسارهای آهن جنوب فرانسه دیده می شود | BUEDEN |
به زمین هائی اطلاق می گردد كه دارای خاك های بدبو می باشد، ریشه گیاهان زمین را قطعه قطعه كرده در اثر عمل یخبندان و آبهای جاری این قطعات به نقاط دیگر حمل می گردند | BOUBASSE |
به كارگرانی گفته می شود كه دیوار گلی می سازند | BOUSILLEUR |
به گروه خاك هائی گفته می شود كه مواد تشكیل دهنده خاك حالت صافی را به خاك می دهد | BODENVERBAND |
به لكه های كوچك خاكهای سیلیسی گفته می شود كه بر روی ماسه سنگها، ماسه، رس ، سنگریزه ها در تشكیلات آهكی تولید می گردد | BOUVAINES |
به مجموعه زیست مندان اطلاق می شود | BIOCOENOSE |
به نوع ملاط وساروجی اطلاق می شود كه مقاومت چندانی ندارد | BATARD |
به نوعی ناودیسی گفته می شود كه بوسیله یك سطح مستوی افقی نمایان می گردد | BRACYANTICLINAL |