کارآفرینی مدیریت استراتژیک اماکن
کارآفرینی مدیریت استراتژیک اماکن – ایران ترجمه – Irantarjomeh
مقالات ترجمه شده آماده گروه مدیریت – بازرگانی
مقالات ترجمه شده آماده کل گروه های دانشگاهی
مقالات
قیمت
قیمت این مقاله: 48000 تومان (ایران ترجمه - Irantarjomeh)
توضیح
بخش زیادی از این مقاله بصورت رایگان ذیلا قابل مطالعه می باشد.
شماره | ۳۲ |
کد مقاله | MNG32 |
مترجم | گروه مترجمین ایران ترجمه – irantarjomeh |
نام فارسی | سیاست کارآفرینی و مدیریت استراتژیک اماکن |
نام انگلیسی | Entrepreneurship Policy & the Strategic Management of Places |
تعداد صفحه به فارسی | ۴۳ |
تعداد صفحه به انگلیسی | ۳۶ |
کلمات کلیدی به فارسی | کارآفرینی، مدیریت استراتژیک اماکن |
کلمات کلیدی به انگلیسی | Strategic Management of Places, Entrepreneurship |
مرجع به فارسی | موسسه مکس پلانک و دانشگاه ایندیانا، ایالات متحده |
مرجع به انگلیسی | Max Planck Institute & Indiana University |
کشور | ایالات متحده |
سیاست کارآفرینی و مدیریت استراتژیک اماکن
۱- مقدمه Introduction
شاید یکی از پدیدههایی که در آغاز قرن ۲۱ کمتر مورد توجه واقع شده و با روند رو به رشد جهانی سازی همراه میباشد، تغییر در نظام سودمندی توام با رقابت کشورهای دارای دستمزد بالا بسمت فعالیتهای اقتصادی دانش محور میباشد. تغییر در روشهای تحصیل سود بر اساس این استدلال است که بسیاری از تولیدات و موارد مرتبط با تجاری سازی دانش اقتصاد جدید، ارتباط اندکی را با شرکتهای قدیمی بزرگ داشته و در مقابل با شرکتهای کارآفرین دارای تکنولوژی بالا که در رده گروههای منطقهای دارای خلاقیت یافت میشوند، نظیر وادی سیلیکون (Silicon Valley) ، مثلث تحقیقات (Research Triangle) و مسیر-۱۲۲ (Route 122)، بیشتر در ارتباط میباشند. تنها در طی چند سال گذشته، هوش بشری پیش بینی کرد که جهانی سازی سبب نابودی کارخانجات کوچک و کاهش اهمیت موقعیت جغرافیایی میشود. با این وجود، هم عقیده بودن سیاستمداران جهان مبنی بر «ایجاد وادی سیلیکون بعدی» بیانگر اهمیت فوق العاده کارخانجات کارآفرین است که از منافع نزدیکی جغرافیایی و انباشتگی محلی بهره میگیرند. هدف از این مقاله آن است که توضیح دهد چرا و چگونه نوع جدیدی از سیاست عمومی یعنی مدیریت استراتژیک اماکن پدید آمده و نقش مرکزی که کار آفرینی در این سیاست جدید ایفا میکند به چه شکل است.
کارآفرینی مدیریت استراتژیک اماکن
۲- کارآفرینی چیست؟ What is Entrepreneurship?
هر چند تاکنون مشخص شده است که کار آفرینی نیروی حیاتی است که در اقتصاد کشورهای پیشرفته وجود دارد، اما در باره این مساله که چه چیز فعالیت کارآفرینی را تشکیل میدهد، توافق اندکی وجود دارد. دانشمندان به طیف گستردهای از تعاریف و تفاسیر دست یافتهاند که وقتی آنها را پیاده میکنیم مقیاس و برآوردهای متعددی ایجاد میشوند (هریزت و ینک ۱۹۸۹). هربرت و لینک سه قاعده و نسبت ذهنی و مجزا را در توسعه تدبیرات کارآفرینی تعیین کردند. این سه قاعده را میتوان تحت عنوان سنت و قاعده آلمانی بر پایه اظهارات وان توئنن واشکامپتر، سنت شیکاگویی بر پایه اظهارات نایت واشکولتنز و سنت استرالیایی بر اساس اظهارات وان میسیز، کیزیزنر و شاکل مشخص کرد. قاعده شومپترین بیشترین تاثیر را بر ادبیات کارآفرینی معاصر داشته است. ویژگی متمایز شومپتر آن است که به کارآفرینی به عنوان یک پدیده نامتوازن نگریسته شده است، نه یک نیروی برابر و متوازن. اسکرمیتر در مقاله کلاسیک خود در سال ۱۹۱۱، تحت عنوان Theorie der wirts chafthchen entwich lunger (تئوری توسعه اقتصادی)، تئوری تخریب سازنده را پیشنهاد کرد. طبق این تئوری کارخانجات جدید و دارای زمینه کارآفرینی، جایگزین متصدیانی میشوند که خلاقیت کمتری داشته و نهایتاً به درجه بالاتری از رشد اقتصادی میرسند.
او حتی در مقاله کلاسیک خود در سال ۱۹۴۲، مبنی بر کاپیتالیسم و دموکراسی، همچنان بر این عقیده بود که شرکتهای بزرگ و حاضر در سنگر، بر ایجاد تغییرات، پافشاری دارند و کارآفرینان را وادار میکنند تا کارخانجات جدید را به منظور انجام فعالیتهای خلاقانه بنا نهند: «وظیفه کارآفرینان آن است که با بهره برداری از ابداعات یا امکانات تکنولوژیکی راکد، الگوهای تولید را اصلاح کرده یا معقول سازند، تا بدین ترتیب کالاهای جدید را بوجود آورده و یا کالای قدیمی را به شکل جدید تولید کنند. انجام چنین وظیفهای دشوار بوده و عملکرد اقتصادی و مجزایی را میطلبد. دلیل اول در این زمینه بدین واسطه است که این مقوله خارج از حیطه وظایفی است که براحتی هر فرد بتواند آن درک کند و دلیل دوم نیز ممانعت محیط به طرق مختلف در انجام و تحصیل این امر میباشد.» هرچند شومپتر بر فرآیند آغاز کارآفرینی جدید به عنوان توصیف فعالیت کارآفرینی تاکید دارد، اما هیچ تعریف قابل قبول درباره کارآفرینی در کشورهای پیشرفته (IECD, 1998)OECD وجود ندارد. اگر تعریف منفرد ما برای رفع شبههها از کارآفرینی با شکست مواجه گردد، بیانگر این حقیقت است که یک مفهوم چند بعدی در این زمینه وجود دارد. زمانیکه برای مطالعه و دسته بندی فعالیتهای کارآفرینی توصیف واقعی صورت گیرد، بر این اساس دیدگاه یا تاکید خاصی را میبایست مد نظر قرار داد. برای مثال تعریف کارآفرینی، از دیدگاه مدیریت و دیدگاه اقتصادی معمولاً متفاوت است. از دیدگاه اقتصادی ، هربرت و لینک (۱۹۸۹) تمایزی بین مواردی چون تامین سرمایه مالی، خلاقیت، تخصیص منابع و تصمیم گیری و کاربردهای متناوب وجود دارد.
بنابراین کارآفرین کسی است که بر تمام طیفهای مرتبط به این عملکردها احاطه دارد: « کارآفرین کسی است که در پذیرفتن مسئولیت و اتخاذ تصمیمات قضاوتی تخصص داشته و این مساله بر موقعیت، شکل و استفاده از کالاها، منابع و موسسات تاثیر دارد. (هربرت و لینک، ۱۹۸۹، ص ۲۱۳).
در مقابل، دیدگاه مدیریت، سالمن واستیونسون( ۱۹۹۱) کارآفرینان و مدیران را بر این اساس از هم متمایز میکنند که «کارآفرینی روشی برای مدیریت است و شامل جستجوی فرصت بدون توجه به منابعی است که به طور رایج تحت کنترل قرار دارند. کارآفرینان فرصتها را شناخته، منابع مورد نیاز را فراهم آورده، طرحهای عملی را پیاده نموده و نتیجه کار خود را به موقع به روش قابل انعطاف، برداشت میکنند».
کارآفرینی مدیریت استراتژیک اماکن
متداولترین و تحمیلیترین نظرات کارآفرینی، بر درک فرصتهای جدید اقتصادی و معرفی متناوب عقاید جدید در بازار تاکید دارد. چنانچه آدرسچ (Audrestch 1995) بیان میکند، کارآفرینی درباره تغییر و تحول است، همچنانکه کارآفرینان عاملان این تغییراتند. بنابراین کارآفرینی در باره فرایند تغییر و تحول است. این موضوع با تعریف کارآفرینی که از سوی OECD ارائه شده است، برابر میباشد: « کارآفرینان، عاملان رشد و تحول در اقتصاد بازار میباشند و میتوانند تولید، پخش و کاربرد عقاید خلاق را تسریع بخشند… کارآفرینان نه تنها به دنبال فرصتهای مفید اقتصادی بوده و آنها را تشخیص میدهند، بلکه میخواهند ریسک کنند تا فراز و نشیب کار را بسنجند».
هر چند سادگی تعریف کارآفرینی تحت عنوان فرآیندی که موجب تسریع و پرورش تغییرات خلاقانه میشود، جذابیتهای خاص خود را دارا میباشد، چنین سادگی پیچیدگی قابل توجهی را در خود پنهان دارد. کارآفرینی حداقل به دو دلیل، آمیخته با پیچیدگی است. اولین دلیل آن است که کارآفرینی به شکلهای مختلف سازمانی پدیدار میشود. آیا کارآفرینی مربوط به تغییراتی است که از فعالیت افراد، گروهها منتج میشود. این فعالیتها شامل شبکهها، پروژهها، خطوط تجارتی، کارخانجات وحتی تمامی صنایع و یا واحدهای جغرافیایی و بصری از قبیل انباشتگیها، دستهها و مناطق میباشد.
بخشی از پیچیدگی کارآفرینی آن است که شامل تمامی انواع و اشکال سازمانی میباشد. هیچ ساختار سازمانی نمیتواند به تنهایی ادعا کند که امتیاز انحصاری در زمینه کارآفرینی را دارا میباشد.
دومین دلیل پیچیدگی آن است که مفهوم تغییر و تحول مربوط به برخی از معیارها میباشد. آنچه ممکن است آنرا بعنوان یک تغییر در شخص یا شرکت تصور نمود، ممکن است شامل تغییر و تحول جدیدی در صنعت نباشد. یا اینکه برای صنعت بومی تحول تلقی شود، اما در مورد صنعت جهانی چنین نباشد. بنابراین مفهوم کارآفرینی در مضمون معمول و محلی خود جای گرفته است. به همین ترتیب، ارزش کارآفرینی با معیار مربوطه شکل میگیرد. فعالیت کارآفرینی ممکن است از این وجهه برای افراد جدید باشد، اما برای کارخانه و صنعت چنین نبوده و ممکن است از ارزش محدودی برخوردار باشد. چنین فعالیتی اگر از نظر ناحیه و کشوری جدید باشد، مهم تلقی خواهد شد، اما نهایتاً با محدودیت مواجه است. در مقابل آن دسته از فعالیتهای کارآفرینی که از نظر تمام جنبههای سازمانی جدید بوده و کلیه راههای آن به جهانی شدن ختم میشود، بزرگترین ارزش بالقوه را دارا میباشد.
بنابراین یکی از برجستهترین ویژگیهای کارآفرینی آن است که با برخی از واحدهای کلیدی آنالیز مواجه است. در یک سطح، کارآفرینی شامل تصمیمات و عملکرد افراد است. این افراد ممکن است به تنهایی و یا در قالب گروه عمل کنند.
در بخش دیگر: کارآفرینی در برگیرنده واحدهای آنالیزی در سطح صنعتی و همچنین درسطح فضایی از قبیل شهرها، ناحیهها و کشورها میباشد.
کارآفرینی مدیریت استراتژیک اماکن
۳- جهانی سازی ومدیریت استراتژیک
Globalization and the Strategic Management of Places
نقش کارآفرینی در جامعه در طی نیم قرن اخیر شدیداً تغییر کرده است. در طی دوران پس از جنگ جهانی دوم، به نظر میرسد که اهمیت کار آفرینی و تجارت، کم رنگ شده است. هر چند هشدارهای خاصی برای حمایت از مشاغل کوچک از نظر سیاسی و اجتماعی وجود داشت، اما تلاش اندکی در زمینه بازدهی و تحصیل کارایی لازم اقتصادی صورت گرفت. این وضعیت در سالهای اخیر به شدت معکوس شده است. کارآفرینی در تمام جهان، موتور توسعه اقتصادی و اجتماعی گردیده است. نقش کارآفرینی در خصوص اقتصاد مدرن و سنتی به طور چشمگیری تغییر یافته است.
در طی دوران پس از جنگ، نسلی از دانشمندان که طیف گستردهای از اصول و رشتههای آکادمیک را آموخته بودند، تحقیقات خود را به شناسایی مسائلی اختصاص دادند که از یکسو شامل تبادلات ادراک شده بین بازدهی و کارایی اقتصادی و از سوی دیگری در برگیرنده تمرکززادیی سیاسی و اقتصادی بوده است. دانشمندان با تامین نوشتهجات بسیار، که الزاماً بر سه موضوع تاکید داشت، پاسخگو بودند: الف) منابع تولید بالا از نظر مقیاس و اندازه چیست؟ ب) مفهوم رفاه اقتصادی از نظر دارا بودن ساختار بازار انحصاری چیست؟ مثلاً آیا کارکرد اقتصادی در یک صنعت، تنها با کارخانجات پر بار و با مقیاس زیاد کاهش یا افزایش مییابد؟ ج) بر طبق شواهد بسیاری، تولید در مقیاس زیاد که منجر به تمرکز اقتصادی میشود، با افزایش بازدهی مرتبط میباشد، در این خصوص مفهوم سیاست عمومی چیست؟
این نوشتهجات بیانگر یک سری حقایق سازمان یافته درباره نقش شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط در طی اقتصاد پس از جنگ در آمریکای شمالی و اروپای غربی میباشد:
۱) کارآریی شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط از المثنی بزرگترشان کمتر بوده است. مطالعات آمریکا در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ نشان داد که شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط بازدهی کمتری را تولید میکنند، بر این اساس ونین (۱۹۷۶ص۲۵۹) نتیجه گرفت که« به طور متوسط، حدود نیمی از کل محمولههای تحت پوشش صنایع حاصل موسسات یا تاسیساتی هستند که از نظر مقیاس در زیر گروه شرکتهای بهینه قرار میگیرند. اکثریت این تاسیسات در بیشتر صنایع از نظر مقیاس جزء زیرمجموعه بهینه قرار گرفته بوده و درصد بسیاری از خروجها در این محدوده میباشند». پراتن (۱۹۷۱) شواهد مشابهی را از انگلستان دریافت داشته مبنی بر اینکه تاسیسات دارای این خصیصه ۹/۴۷ درصد از محمولههای صنعتی را بخود اختصاص داده است.
کارآفرینی مدیریت استراتژیک اماکن
۴- پیدایش سیاست کارآفرینی
The Emergence of Entrepreneurship Policy
در طول دوران پس از جنگ جهانی دوم به این موضوع که با کارخانجات موجود و ساختار صنعتی چه کنیم، توجه چشمگیری میشد. اما به این که آنها از کجا آمدهاند و به کجا میروند، اهمیت چندانی داده نمیشد(آدرسچ و تروئیک ۲۰۰۱). مقاله کلاسیک الیور ویلیامسون در سال ۱۹۸۶ با عنوان «اقتصادها در برابر آنتیتراستها: تجارت همراه با رفاه» چیزی شبیه به یک بیانیه نهایی مینمود که در آن عنصر مربوطه بعنوان داد و ستد و روالهای مرتبط با آن بین دستاوردهای با کارایی خلاقانه، که میتوان آن را از طریق تمرکز افزایشی بدست آورد، و دستاوردهای مبتنی بر رقابت، و بصورت تلویحی دموکراسی، که میتوان آن را از طریق اتخاذ سیاستهای خصوصیسازی بدست آورد، نشان داده شده است. اما به نظر میرسد که حداقل بر طبق مدل استایک ویلیامسون دارا بودن هر دوی این مشخصات با هم ممکن نیست.
مساله سیاست بنیادی که در دوران پس از جنگ در اروپای غربی و آمریکای شمالی عنوان شده بود چگونگی کنار آمدن با مسئله تمرکز کارایی از یک طرف و عدم تمرکززدایی یا خصوصی سازی از سوی دیگر بوده است. پرسش مرتبط با سیاستهای کلی در آن روزها بر این اساس بود که چگونه جامعه میتواند عواید شرکتهای بزرگ را در یک مجموعه شرکتهای دارای عملکرد انحصاری (الیگوپولستیک) به دست آورد، در حالیکه از هزینههایی که از سوی قدرت اقتصادی متمرکز تحمیل میشود، چشم پوشیده یا آن را به حداقل رساند؟ پاسخ بدین موضوع اینگونه میباشد که میبایست از طریق انعقاد قراردهای خاص آزادی عمل شرکتها را محدود نمود. چنین محدودیتهایی معمولا بشکل مالیکت عمومی، مقررات و اعمال سیاستهای ضدتراست اعمال میشوند. در آن زمان از سوی کشورهای مختلف، توجه چشمگیری به مواردی میشد که به نظر میرسید شبیه به تفاوتهای خیره کننده در روشها نسبت به معاملات و داد و ستدهای کشورهای مختلف باشد. فرانسه و سوئد به مالکیت دولتی در تجارت خصوصی متوسل شدند. دیگر کشورها از قبیل هاند و آلمان بر آیین نامه و مقررات در این زمینه تاکید کردند. برخی کشورها مانند ایالات متحده همچنان تاکید بیشتری بر آنتیتراست داشتند. در حقیقت تمامی کشورها بر عناصر سه گانه تکیه داشتند. در حالیکه ابزار معین میان کشورها متفاوت بوده است. آنها در حقیقت، تجلی روش سیاسی مجزا بودهاند- چگونه قدرت شرکتهای بزرگ را محدود کرده و از آن جلوگیری کنیم. چیزی که زمانی به عنوان مجموعه مجزایی از سیاستها به نظر میرسید، بظاهر شامل روش منحصربفرد سیاسی و قهقرایی میباشد (آدرسچ و تریک، ۲۰۰۱).
در اروپا، سروان – اسکریبر از این «چالش آمریکایی» بدین شکل هشدار میدهد که «پویایی، سازمان دهی، خلاقیت و جسارت است که شرکتهای بزرگ آمریکایی را مشخص میکند». (۱۹۶۸ –ص ۱۵۳). از آنجا که به نظر میرسید شرکتهای بزرگ، موتور رشد و خلاقیت باشند، سران _ سکریبر از « خلاقیت واحدهای صنعتی که از نظر اندازه و مدیریت قادرند با غولهای آمریکایی رقابت کنند». حمایت مینماید. (۱۹۶۸ –ص ۱۵۹). بر طبق نظر سروان اسکریبر«اولین مساله در سیاست صنعتی برای اروپا، انتخاب ۵۰ تا ۱۰۰ کارخانه است که به میزان کافی بزرگ شدهاند تا احتمالاً بتوانند نقش رهبران جهانی در زمینه تکنولوژی مدرن را در رشته خود بعهده بگیرند. در این زمان، ما به سادگی میگذاریم تا صنعت به تدریج توسط قدرت برتر شرکتهای آمریکایی نابود شود.» بصورت ظنز گزارش چکچینی در سال ۱۹۸۸، عواید حاصل از یکپارچگی اتحادیه اروپایی را بعنوان موردی رشد یافته از اقتصادهای مقداری برشمرد.
سیاست عمومی به سمت شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط در مسیر نگهداری مورد ترتب یافته بود که به نظر سرمایهگذاریهای ناکارآمد نامیده میشد، که در صورتی که بدون حمایت رها میشد، احتمال از بین آن وجود داشت. سیاستهای ابقاء و نگهداری در ایجاد شرکتهای تجاری کوچک در آمریکا بسیار کارآ بود. در قانون مشاغل تجاری کوچک در دهم جولای سال ۱۹۵۳، کنگره بر اساس یک حکم قیومت آشکارا، اجازه تشکیل سازمان مشاغل کوچک را صادر کرد تا بر این اساس مواردی نظیر«کمک، مشورت، همکاری و حمایت …. منافع و دلنگرانیهای شرکتهای تجاری کوچک» در نظر گرفته شود. . این قانون تلاشی ازسوی کنگره بود تا تدام محو شدن تجارتهای کوچک را متوقف نموده و نقش آنها در اقتصاد آمریکا را حفظ نماید.
در مقابل، سیاست کارآفرینی، پدیده نسبتاً جدیدی است. در اینجا باید میان سیاستهای شرکتهای کوچک و متوسط سنتی و سیاستهای کارآفرینی تمایز قائل شد. سیاست شرکتهای کوچک و متوسط معمولاً به سیاستهایی رجوع میکند که وزارتخانه یا آژانسهای دولتی انجام داده و دارای مجوز رسمی برای پیشبرد شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط میباشند. تعریف حقیقی شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط به طور چشمگیر میان کشورها، متفاوت میباشد و دامنه آن از کارآفرینی با کمتر از ۵۰۰ کارمند در اکثر کشورهای توسعه یافته مانند آمریکا، کانادا، تا کمتر از ۲۵۰ کارمند در اتحادیههای اروپایی و ۵۰ کارمند در کشورهای در حال توسعه، متغیر است. سیاست واقعی شرکتهای کوچک و متوسط، کارآفرینی موجود را در طبقه و اندازه مناسب به عنوان یک مسئله بیرونی در نظر میگیرد وسپس ابزاری را تشکیل میدهد تا از طریق آن نسبت به تداوم حیات آنها اقدام شود. پس در نتیجه هدف سیاستهای مرتبط با شرکتهای کوچک و متوسط، ارتقای وضعیت موجود کارآفرینی در آنها و نهایتاً بکارگیری ابزار لازم در جهت تدواوم زیست این شرکتها میباشد.
کارآفرینی مدیریت استراتژیک اماکن
۵ . نتیجه گیری Conclusions
روند جهانی سازی مزیت رقابتی را در کشورهای OECD از روالهای تولید اولیه براساس سنت به سوی فرآیندها دانش مدار تغییر داده است که از جمله میتوان به زمین، نیروی کار وسرمایه اشاره کرد. این روند اختلافات و انشعاباتی را میان رقابت کارخانجات و رقابت اماکن بوجود آورده است و بر این اساس مدیریت استراتژیک کارخانجات، در جهت روال جهانی سازی پاسخی را در خصوص سرمایهگذاری مستقیم خارجی ارائه نموده که شامل کوچک سازی اشتغال در اماکن دارای هزینه بالا میباشد. در همین راستا مدیریت استراتژیک اماکن در قبال سیاست عمومی واکنش نشان داده و سیاستهایی را برای ترقی کارآفرینی، نقش محوری در مدیریت استراتژیک اماکن پیاده کرده است، چرا که فعالیت کارآفرینی، بعنوان مجرایی بین سرمایه گذاری دانش مدار و رشد اقتصادی اماکن معین بشمار آمده است. در عین حال از آنجا که دو منبع شکست بازار که با سرمایه گذاری در دانش و فعالیت کارآفرینی مرتبط میباشند، در این مقاله مشخص شدهاند، آژانسهای خصوصی نیز به تبعیت از آن به سرمایه گذاری در فعالیت کارآفرینی میپردازند. هدف اصلی مدیریت استراتژیک اماکن آن است تا سیاستهایی را دنبال کند که پیرو کارآفرینی دانش مدار بوده و از این طریق شکست بازار را جبران نماید. این کارآفرینی بعنوان وسیلهای برای رشد اشتغال و رقابت جهانی مطرح میباشد.
واژه نامه Vocabulary
سیاست کارآفرینی | Entrepreneurship Policy |
مدیریت استراتژیک | Strategic Management |
جهانی سازی | Globalization |
مدیریت اماکن | Management of Places |
ظهور | Emergence |
مشاغل کوچک | Small Businesses |
عقلانیت | Wisdom |
سرمایهگذاری | Investment |
اشتغال | Employment |
خطمشی | Career |
شرکتهای دارای اندازه گوچک و متوسط | SME |
شرکتهای نوپا | Startups |
محیط متخاصم | Hostile Environment |
اتحادیه اروپا | EU |
سرمایه | Capital |