مدیریت دانش محور شرکتهای کوچک و متوسط
مدیریت دانش محور شرکتهای کوچک و متوسط – ایران ترجمه – Irantarjomeh
مدل مدیریت دانش محور برای شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار – بخش ۱ کتاب کارآفرینی و نوآوری در اقتصاد دانش محور: چالشها و استراتژیها
مقالات ترجمه شده آماده گروه مدیریت – بازرگانی
مقالات ترجمه شده آماده کل گروه های دانشگاهی
مقالات
قیمت
قیمت این مقاله: 48000 تومان (ایران ترجمه - Irantarjomeh)
توضیح
بخش زیادی از این مقاله بصورت رایگان ذیلا قابل مطالعه می باشد.
مدیریت دانش محور شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار
شماره | ۷۷ |
کد مقاله | MNG77 |
مترجم | گروه مترجمین ایران ترجمه – irantarjomeh |
نام فارسی | مدل مدیریت دانش محور برای شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار – بخش ۱ کتاب کارآفرینی و نوآوری در اقتصاد دانش محور: چالشها و استراتژیهایک مدل مدیریت دانش محور برای شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار |
نام انگلیسی | A KNOWLEDGE MANAGEMENT MODEL FOR SMEs IN THE KNOWLEDGE-BASED ECONOMY |
تعداد صفحه به فارسی | ۳۹ |
تعداد صفحه به انگلیسی | ۲۹ |
کلمات کلیدی به فارسی | کارآفرینی ، نوآوری ، اقتصاد دانش محور |
کلمات کلیدی به انگلیسی | Entrepreneurship , Innovation , Knowledge-based Economy |
مرجع به فارسی | سازمان بهرهوری آسیا – کتاب کارآفرینی و نوآوری در اقتصاد دانش محور |
مرجع به انگلیسی | Asian Productivity Organization |
کشور | ژاپن |
مدیریت دانش محور شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار
کار آفرینی و نوآوری در اقتصاد دانش محور: چالشها و استراتژیها
یک مدل مدیریت دانش محور برای شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار
مقدمه
نیروی کار، زمین و سرمایه به عنوان مهمترین فاکتورهای تولید در سیستم اقتصاد برای دو قرن اخیر مطرح بودهاند. دانش، آموزش و سرمایه عقلانی به عنوان متغیرهای برون زاد شناخته شدهاند که خارج از سیستم وجود دارند. برخی از اقتصاد دانان مدل جدید را پیشنهاد نمودهاند که در بردارنده دانش(یا تکنولوژی) به عنوان عضو لاینفک سیستم اقتصاد جهت تشریح علل رشد دراز مدتی میباشد که بر اساس آن مدلهای اقتصاد سنتی دارای مشکل میباشند. وی پیشنهاد نمود که دانش بعنوان فاکتور یا ضریب چهارم تولید در اقتصادهای پیشرو مطرح باشد.
این خصیصههای تئوری جدید به شرح ذیل معرفی میگردند. در ابتدا، دانش به عنوان یک گونه اولیه سرمایه به شمار میآید. رشد اقتصادی بوسیله تجمیع دانش حاصل میگردد. در وهله دوم، توسعههای تکنولوژیکی جدید میتوانند نسبت به بوجود آوردن پلتفرم های فنی برای موارد نوآوریهای بعدی اقدام نمایند و بر این اساس این پلت فرم فنی میباشد که نقش مهمی را در رشد اقتصادی به عهده خواهد داشت. مورد سوم، تکنولوژی میتواند میزان بازده سرمایه گذاری را افزایش دهد بدان میزان که این مورد را نمیتوان بوسیله نیروی کار یا منابع موارد مختلف تحصیل نمود، که بر این اساس منجر به افزایش نرخ حاشیهای بازده سرمایه گذاری تکنولوژیکی خواهد شد. در دست آخر، در مقابل اقتصاد سنتی، سرمایه گذاری و تکنولوژی باعث میشود تا هر یک از این دو عنصر به عنوان مواردی که دارای ارزش بیشتری میباشند مطرح گردند، که در نهایت منجر به افزایش رشد نرخ یک کشور به صورت دائمی میگردند. سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه برای نوآوریهای فنی ارائه دهنده فرصتی میباشد که برآن اساس میتوان بازدههای لازم را از حق انحصار به دست آورد.
اقتصاد دانش مدار به عنوان اقتصادی مطرح میباشد که در آن خصیصههای فوق الذکر به صورت مجزا آشکار میگردند. عبارت «اقتصاد دانش محور» نتیجه شناسایی نقش کامل دانش در رشد اقتصاد میباشد. در یک اقتصاد دانش محور، تولید و اکتشاف دانش نقش مهمی را در به وجود آوردن ثروت ایفا مینماید. بسیاری از کشورهای پیشرفته نظیر ایالات متحده و کشورهای OECD به صورت بسیار زیادی وابسته به استفاده از دانش در مقایسه با هر زمان دیگر میباشند. بروندادهای مربوطه و اشتغال به سرعت در صنایع دارای تکنولوژی بالا نظیر کامپیوتر، الکترونیک و تکنولوژی اطلاعات به رشد خود ادامه میدهند. شرکتهای خدمات گسترده دانش نظیر شرکتهای آموزشی، ارتباطات و خدمات مالی نیز سریعتر از قبل به رشد خود ادامه میدهند. این کشورها تجربه نمودهاند که سهم بخش دارای تکنولوژی بالا در محصول ناخالص داخلی(GDP) بیشتر از دو برابر دهه گذشته میباشد. اشتغال در بخش دارای تکنولوژی بالا در حال رشد بوده و به رشد خود در بخش خدمات متکی بر دانش نیز ادامه میدهد. براستی، کارگران غیر تولیدی یا کاربران دانش مدار در فعالیتهای گستردهای مورد نیاز میباشند، نظیر تکنسینهای کامپیوتر، مهندس ساختمان و نقشهکشی تا متخصصین مسائل مالی همگی بعنوان متخصصین دارای دانش مورد نیاز میباشند. در اقتصادهای پیشرفته نظیر ایالات متحده، بیش از ۶۰% کارکنان به عنوان کارکنان دارای دانش کافی بشمار میآیند.
با شروع تکنولوژیهای اطلاعات وارتباطات هماهند اینترنت، تولید کنندگان و مشتریان هم اکنون قادرند تا با استفاده از این ابزار هر یک از بازارهای جهان را سیر نمایند. همچنین مشتریان میتوانند نسبت به بررسی بخشی از موارد یا کالاهای عرضه شده توسط فروشندگان در جهان اقدام نموده و بر این اساس تولید کنندگان نیز میتوانند محصولات خود را در بازار جهانی با توجه به اندازه نا محدود به فروش برسانند. این پدیده به نام «جهانی سازی» خوانده میشود. جهانی سازی به وسیله دانش و تکنولوژی تحصیل گردیده است در حالی که امور مرتبط با آن بعنوان دلیل اصلی ظهور اقتصاد دانش مدار مطرح میباشد. رقابت با افزایش اندازه بازار ایجاد شده بواسطه پدیده جهانیسازی پرورش یافته است. محصولاتی که دارای قطعات پیچیده جدید میباشند میزان بازگشت بهره یا سود را افزایش داده و براین اساس پتانسیل رشد بیشتری را در بازار جهانی به وجود آورده اند. دانش و تکنولوژی به سرعت درحال رشد میباشند، اما محصولات و فرآیندها میبایست به سرعت فراهم گشته و مزیت رقابتی نیز بر این اساس ممکن است به سرعت جای خود را به تکنولوژیهای جدید دهد. یک شرکت (یا کشور) که خواستار حفظ قدرت رقابت خود میباشد میبایست قابلیت نوآوری آن هم با سرعتی بیش از رقبای خود را داشته باشد.
مدیریت دانش محور شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار
تعریف دانش
دانش به صورت قطعی مساوی با اطلاعات در نظر گرفته نمیشود. بالاتر از همه، دانش را نمیتوان مساوی و همتراز با اطلاعات متصور شد. دانش را به صورت مبنا میتوان به عنوان چیزی تعریف نمود که قابلیت این را دارد که بتواند هم دادهها و هم اطلاعات را به صورت مدیریت شونده و معنی دار در آورد.
بر این اساس، جهت درک اقتصاد دانش محور، دانش را میتوان به چند دسته مختلف تقسیم نمود: اول آنکه چه چیزی را بدانیم، دوم چرا باید بدانیم، سوم چگونه باید بدانیم و چهارم چه کسی باید بداند. دانش یک مفهوم وسیعتر در مقایسه با اطلاعات میباشد که معمولاً مرتبط با مولفههای « چه چیزی را باید بدانیم» و « چرا باید بدانیم» میباشد. این موارد دانش صریح میباشند که میتوان آنها را از طریق زبان بیان داشت. از اینرو، دانش صریح را براحتی بیشتری میتوان طبقه بندی نمود و آن را به جاهای دیگر انتقال داد. انواع دیگر دانش- مخصوصاً « چگونه باید بدانیم» و « چه کسی باید بداند»، – دانش تاکتیکی بشمار میآیند که عمدتاًٌ بوسیله تجربه بکار میآید و طبقه بندی، سنجش و انتقال آن نیز مشکلتر است.
۱- چه چیزی راباید بدانیم به دانش درباره « حقایق» اشاره مینماید. پاسخ به سوالاتی نظیر « درآمد سال ۲۰۰۱ به چه میزان است؟» « در شرکت شما میزان کارمندان چقدر است؟» «چگونه از یک پردازشگر کلمه استفاده شود؟» نمونههایی از این نوع دانش بشمار میآیند. در اینجا دانش نزدیک به آن چیزی است که به صورت معمول به نام اطلاعات خوانده میشود. در مواجه با برخی از موضوعات پیچیده، متخصصین همانند حقوقدانان و تحلیلگران میبایست اطلاعات زیادی را در خصوص چگونگی یا رمز و راز ( اطلاعات) مد نظر داشته باشند تا بتوانند نسبت به انجام شغل خاصی اقدام نمایند.
۲- چرا باید بدانیم به دانش علمی اصولی و قوانین طبعیت اشاره دارد. این نوع از دانش مرتبط با توسعه تکنولوژی، محصولات یا فرآیندهای نواحی صنعتی میباشد. تحصیل این موضوع که چرا باید بدانیم در سازمانهایی خاص نظیر لابراتورهای تحقیقاتی محقق میگردد. برای دسترسی به این نوع از دانش، شرکتها میبایست با این سازمانها چه از طریق استخدام متخصصین آموزش دیده و یا چه از طریق خرید دانش لازم وفعالیتهای مشترک تعامل نمایند.
۳- چگونه باید بدانیم به مهارتها و توانائیهای انجام کار اشاره دارد. مردان تجاری نسبت به سنجش چشم اندازهای بازار برای یک محصول جدید اقدام مینمایند و یا آنکه یک مدیر پرسنلی نسبت به انتخاب آموزش کارکنان از طریق روالهای چگونگی دانستن و مسایل مرتبط با آن بهره میبرد. همین مورد برای کارکنان ماهر که بر روی ماشینهای پیچیده کار میکنند نیز صادق میباشد. چگونگی – دانستن معمولاً به عنوان نوعی از دانش تلقی میگردد که به واسطه تجربه ارتقاء یافته و در چارچوب افراد خاص یا شرکتهای خاص قرار میگیرد. این نوع از دانش را به سختی میتوان بر حسب زبان طبقه بندی نمود. یک شرکت ممکن است نسبت به تاسیس شبکههای صنعتی به منظور به مشارکت گذاشتن و ترکیب عناصر «چگونگی – دانستن» اقدام نماید و یا آنکه نسبت به استخدام منابع خارج از سازمان استفاده نماید تا به طور موثر از این روال و تخصص دیگران در این زمینه بهره جوید.
مدیریت دانش محور شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار
دانش و فراگیری
به هنگامی که تکنولوژهای اطلاعات ممکن است در حاشیه یا محدوده بین دانش ضمنی و یا دانش طبقه بندی شده حرکت نمایند، آنها همچنین افزایش دهنده اهمیت اکتساب یکسری از مهارتها یا انواع دانش میباشند. در یک جامعه اطلاعاتی نو ظهور، یک نسبت بزرگ یا در حال رشد نیروی کار در زمینه امور مربوط به اطلاعات مشغول به کار میباشند، که چنین رویهای متضاد با ضرایب ملموس تولید میباشد. سواد کامپیوتری و دسترسی به شبکه تسهیلات بیشتری را در مقایسه با موارد سنتی کسب اطلاعات و سواد آموزی فراهم نموده است. با وجود آنکه اقتصاد دانش محور بواسطه افزایش فزاینده تکنولوژی اطلاعات تحت تاثیر قرار گرفته است، این امر را نباید مترادف با جامعه اطلاعاتی تصور نمود. اقتصاد دانش محور دارای صفاتی همچون نیاز برای فراگیری متوالی اطلاعات طبقه بندی شده و سزاواریهای مرتبط با استفاده از این اطلاعات میباشد.
با توجه بدان که دسترسی به اطلاعات آسانتر و کم هزینهتر میگردد، مهارتها و سزاواریهای مرتبط با انتخاب و استفاده کارا از اطلاعات به صورت حیاتی و مهمتری عرضه میگردد. دانش ضمنی در فرم مهارتها نیازمند آنست که بتواند به انجام امور مرتبط با دانش صریح اقدام نماید که بر این اساس این امر بیشتر از هر زمان دیگری در بازارهای کار اهمیت یافته است. دانش طبقه بندی شده را میتوان به عنوان موادی جهت انتقال و دانش ضمنی، مخصوصاً چگونگی عملکرد دانست و همچنین میتوان آنرا به عنوان ابزاری برای محقق نمودن چنین موادی در نظر داشت. تواناییها برای انتخاب موارد مرتبط و عدم انتخاب موارد غیر مرتبط اطلاعاتی، شناسایی الگوها در اطلاعات، تفسیر و کد برداری اطلاعات همراه با فراگیری مهارتهای جدید و فراموش کردن موارد قدیمی جزء اقلامی هستند که به سرعت رشد مییابند.
تجمع دانش ضمنی نیازمند آن است تا حداکثر بهره را از دانش تصریح شدهای که دارای طبقه بندی خاص از طریق تکنولوژی اطلاعاتی میباشد به دست آورد و بر این اساس آن را بتوان تنها از طریق فراگیری تحصیل نمود. بدون سرمایه گذاری در دانش صریح و توسعه مهارتهای ضمنی، محدودیتهای اطلاعاتی ممکن است بعنوان یک عامل مهم کاهش دهنده کارآیی تخصیص اقتصادهای بازاری بشمار آیند. کارگران بر این اساس نیازمند تحصیلات رسمی و توانایی جهت اکتساب و بکار گیری دانش تئوریکی و تحلیلی جدید میباشند. آنها به صورت فزایندهای برای مهارتهای دانش صریح و ضمنی خود دستمزد دریافت نموده و بر این اساس دیگر برای کارهای دستی یا یدی دستمزد کمتری پرداخت میشود. آموزش به عنوان مرکز اقتصاد دانش محور مد نظر بوده و بعنوان وسیله فراگیری فردی و سازمانی به شمار میآید.
مدیریت دانش محور شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار
شبکههای دانش
اقتصاد دانش محور اهمیت زیادی، برای انتشار و استفاده از اطلاعات و دانش، همراه با تولید این مقولهها، قائل میباشد. تعیین موفقیت شرکتها و اقتصادهای ملی به طور کلی هم اکنون بیش از هر زمان دیگری متکی به میزان تاثیر گذاری در کسب و بکار گیری دانش میباشد. علم چگونگی تحصیل موارد استراتژیک و سزاواریهای مرتبط با آن هم اکنون به صورت محاورهای توسعه یافته و در بین زیر گروهها و شبکهها به مشارکت گذاشته شده است. جاییکه تحصیل فن و فوت انجام کار بسیار مهم میباشد. بر این اساس اقتصاد به عنوان یک روال سلسله مراتبی شبکهها مطرح گشته و عامل محرک آن تصریح در سرعت تغییرات و سرعت فراگیری میباشد. چیزی که در یک جامعه شبکهای به وجود میآید، جاییکه فرصت و توانایی جهت دسترسی به یک دانش مربوطه مهیا شده است و انگیزه فراگیری تعیین کننده موقعیت اجتماعی و اقتصادی افراد و شرکتها است ( دیوید و فری، ۱۹۹۵).
خصیصه شبکهای اقتصاد دانش محور، با توجه به تغییرات اعمال شده، در مدل خطی نوآوری ظهور نموده است. تئوری سنتی اینگونه عنوان میدارد که نوآوری فرآیند کشف میباشد که از طریق توالی فازهای ثابت و خطی پیگیری میشود. در این نقطه نظر، نوآوری با تحقیقات علمی جدید آغاز گردیده و به صورت ردیفی از طریق مراحل توسعه محصول تداوم یافته، یعنی مراحل تولید و بازاریابی، و در نهایت به هنگامی که فروش موفق محصولات جدید و فرآیندها و خدمات مربوطه محقق گردید، خاتمه مییابد. هم اکنون این امر مورد شناسایی قرار گرفته شده است که ایدهها برای نوآوری میتوانند ناشی از منابع بیشمار باشند، شامل تواناییهای تولید جدید و شناسایی نیازهای بازار. نوآوری میتواند فرمهای بسیاری را در نظر داشته باشد، شامل توسعههای افزایشی در محصولات موجود، بکار گیری تکنولوژی در بازارهای جدید و استفاده از تکنولوژی جدید برای ارائه خدمات به بازار موجود. این فرآیند به صورت کامل حالت خطی بودن را ندارد. نوآوری نیازمند ارتباطات قابل ملاحظه بین بازیگران مختلف، شرکتها، لابراتورها، موسسات آکادمی و مشتریان و همچنین بازخورد بین علم، مهندسی، توسعه محصول، تولید و بازاریابی میباشد.
دانش در شرکتها و مدیریت دانش برای شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط
این امر لازم میباشد تا نسبت به تفسیر «دانش» از نقطه نظر شرکتی به منظور ارتقای نیروی رقابتی آن اقدام میشود. یک شرکت در حقیقت سازمانی است که به صورت متوالی نسبت به اتخاذ تصمیمات مختلف در زمینه فعالیتهای تجاری اقدام نموده و بر این اساس سعی دارد تا در جهت تخصیص سود به درستی فعالیت نماید. در این مضمون، دانش بعنوان موردی کارگشا و مفید برای تصمیم سازی تجاری و عملیات شغلی مطرح میباشد. از اینرو، دانش را میتوان در اینجا بعنوان جمع آوری حقایق، فوت وفنها، الگوها و سیستمها برشمرد که در یک سازمان یا فرد خاص مجتمع شده است و میتوان از آن در فرآیند تصمیم گیری و عملیات تجاری بهره برد. جدول ۱ مشخص کننده دانش خاص میباشد که هر شرکتی نسبت به انجام آن در سطوح انفرادی وسازمانی اقدام مینماید. حقایق شامل آن چیزی میباشد که میبایست فراگرفته شود و یا چگونگی فرا گرفتن آن که از طریق کسب تجربه و یادگیری محقق میگردند میباشد. چگونگی تحصیل دانش بعنوان تکنولوژی تولیدی خاص یک شرکت یا مهارتهای مدیریتی مد نظر میباشد. بر این اساس الگوی مرتبط شامل فرآیند داخلی انجام امور با توجه به روال پیروی از موارد قانونی و فرهنگ سازمانی است.
عناصر مدل مدیریت دانش
مدل مدیریت دانش شامل ۵ عنصر میباشد: اهداف، استراتژی، سرمایههای دانش، فعالیتهای دانش و زیر ساختار دانش. این موارد مقولههای دانش بشمار میآیند که در آن یک کارآفرین میتواند به درستی خود را با آن منطبق نماید. یک کارآفرین میتواند در امتداد چنین حوزههایی از طریق انجام فعالیتهای دانش محور و علی الخصوص مدیریت منابع دانش به فعالیت بپردازد. مدیریت فعالیت دانش برای ارتقای رقابت پذیری سرمایههای دانش از طریق مدیریت کارای فعالیتها نظیر بوجود آوردن دانش، به اشتراک گذاری دانش، انتقال و فراگیری دانش از طریق زیر ساختار آن عمل نموده که این موارد بوسیله سازمان، سرمایه انسانی، تکنولوژی اطلاعات فرم خواهند گرفت. مدیریت سرمایه دانش میتواند باعث ارتقای قدرت رقابت پذیری یک شرکت از طریق بکارگیری سرمایههای دانش جهت دسترسی به رهبری محصولات خود، هوشمندی عملیاتی و رابطه با مشتری شود. موفقیت مدیریت دانش منوط به آن میباشد که به چه میزان دو فعالیت، مدیریت فعالیت دانش و مدیریت سرمایه دانش دارای عملکرد یکنواخت و منطبق با یکدیگر میباشند.
مدیریت دانش محور شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار
اهداف
اهداف مدیریت دانش تنها جستجو و بوجود آوردن خود دانش نمیباشد، بلکه هدف از آن ارتقای قدرت رقابت کلی یک شرکت از طریق بکار گیری دانش آن شرکت میباشد. پیش نیازهای دسترسی به قدرت، رقابت با در نظر گریری روالهای پایدار، قابل رویت و آشکار و همچنین سزاواریهای مربوط به کسب موفقیت و پیروزی میباشد. این سه پیش شرط موکد این نکته میباشند که قدرت رقابت بصورت موقت یا لحظهای نبوده، بلکه میتواند به صورت متوالی آنرا از طریق معیارهای آشکار همانند افزایش فروش یا ارتقای تصویر و ذهنیت یک شرکت مورد ارزیابی قرار داد و بر این اساس چنین فاکتورهایی میبایست هم برای سازمان و هم برای افراد مفید باشند.
استراتژی
بطور کلی، رهبری محصول، هوشمندی عملیاتی یا داشتن رابطه صمیمانه با مشتری موکد قدرت رقابت یک شرکت میباشد. البته این موضوع غیر معمول نمیباشد که یک شرکت نتواند نسبت به تحصیل کلیه این سه استراتژی در یک زمان بواسطه منابع عملیاتی محدود اقدام نماید. یک کارآفرین میبایست یکی از این سه استراتژی را بر حسب خصیصههای دانش شرکت خود انتخاب نماید و بر این اساس سرمایههای خود را بر روی استراتژی انتخاب شده متمرکز سازد.
سرمایههای دانش
سرمایههای دانش شامل دانش مورد نیاز و دانشی میباشد که منتج شده از فعالیتهای دانش محور است. دانش مورد نیاز به معنای دانشی میباشد که برای پیاده سازی استراتژیهای رهبری محصول، هوشمندی عملیاتی یا روابط صمیمانه با مشتریان مورد نیاز میباشد، که به طور مثال عبارت است از: قدرت نشان تجاری، طراحی، ثبت اختراعات، خلاقیت، مدیریت کیفیت، تخصیص منابع خارج از سازمانی، برنامه ریزی و کنترل، مدیریت فرآیند، مهارتهای ارتباطات، اطلاعات در باره مشتریان و ارتقای مکاتبات با مشتریان میباشد. همچنین دانش از فعالیتهایی همچون خلق، ذخیره سازی، فراگیری و به مشارکت گذاری نشات میگیرد.
فعالیتهای دانش
فعالیت دانش به عنوان مجموع فرآیند بوجود آوردن، ذخیره ساختن، فراگیری و به اشتراک گذاری دانش میباشد که در یک سازمان یا در افراد خاص مجتمع شده است. هدف فعالیت دانش ارتقای دانش تلویحی و سریع برحسب کمیت و کیفیت میباشد. بوجود آوردن دانش به تولید دانش جدید اشاره دارد در حالیکه به مشارکت گذاشتن تبادل دانش موجود بین سازمانها و افراد و بین سازمان و سازمان و یا بین افراد و افراد میباشد. فراگیری نیز به مفهوم فعالیتی است که بر اساس آن دانش جدید از طریق فرآیند بوجود آوردن، به مشارکت گذارندن و ذخیره کردن تحصیل میگردد. ذخیره سازی به معنای اشاره به فعالیتهایی است که مرتبط با تحصیل، حفظ و طبقه بندی دانش در یک نسل میباشد و یا به معنای مرتبه سیستماتیک اینگونه روالها میباشد.
زیر ساختار دانش به پلتفرم
زیر ساختار دانش به پلتفرم یا سکوی فعالیتهای دانش اشاره دارد، که شامل زیر ساختار سازمانی(موسسهای و موارد القای فرهنگی)، زیر ساختار انسانی و زیر ساختار IT میباشد. زیر ساختار سازمانی به ساختار سازمانی، فرهنگی، استخدام، ارزیابی، پاداش، آموزش و مدیریت سرمایه انسانی اشاره دارد. زیر ساختار انسانی بعنوان ظرفیتی مد نظر میباشد که بر اساس آن نسبت به تسهیل فعالیتهای دانش محور اقدام میگردد، که نه تنها شامل رهبری مدیریت ارشد میباشد، بلکه تعیین کننده نقش مدیر دانش، مدیر پروژه و متخصین دانش میباشد. زیر ساختار IT بعنوان سیستمی برای یک شرکت مد نظر است که پشتیبان خلق دانش، به مشارکت گذاشتن، فراگیری و ذخیره سازی آن میباشد، بطور مثال شامل گروه افزار، شبکه داخلی و سخت افزار و نرم افزار میباشد. زیر ساختار دانش بعنوان بخش حیاتی، یک منبع تجاری لازم بمنظور تعیین موفقیت مدیریت دانش میباشد. چیزی که برای زیر ساختار دانش مهم است آنست که این مورد میبایست بگونهای طراحی گردد تا منطبق با خصیصهها و ظرفیت سازمان با ویژگیهای خاص آن باشند.
وضعیت جاری شرکتهای کوچک و متوسط در مدیریت دانش
بررسی وضعیت جاری شرکتهای کوچک ومتوسط بر حسب موارد فوق الذکر در زمینه مدیریت دانش میتواند مناسب باشد.
استراتژی
رهبری محصول شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط در موارد ذیل ضعیف میباشد: قدرت نشان تجاری، توانایی طراحی و توسعه محصول جدید. رقابت پذیری شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط معمولاً متکی به قیمتهای پایین میباشد. اینگونه شرکتها در بکارگیری دانش تلویحی و سریع ضعیف بوده و سعی دارند تا نسبت به پیگیری استراتژی « من نیز همچنین» اقدام کنند.
داراییهای دانش
برخی از شرکتهای دارای اندازه کوچک ومتوسط هم اکنون علاقه خود را به بهره گیری از سرمایههای دانش نشان دادهاند، اما حتی اینگونه از این شرکتها داراییهای ملموس را بسیار با ارزشتر از داراییها یا سرمایههای دانش تلقی میکنند، سرمایههایی که چندان دارای حالتی ملموس نمیباشد و نهایتاً داراییهای دانش بصورتی ناکارآمد مدیریت و بکار گیری میشود. شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط قادر به شناسایی دانش مورد نیاز و فاصله دانش خود با رقبا نمیباشند چرا که اینگونه شرکتها چنین ارزشی را به بوته فراموش سپرده و بر این اساس آنرا چندان مفید فایده نمیشمارند. میزان قابل ملاحظهای از دانش شرکتهای کوچک و متوسط به هنگامی که کارکنان آنها از آن شرکتها بیرون رفته و یا اینکه به بخشهای دیگری منتقل میشوند (بواسطه آنکه نمیدانند چگونه میبایست نسبت به ذخیره سازی و مدیریت داراییهای دانش اقدام نمایند)، از دست میروند.
فعالیتهای دانش
مقدار دانش بوجود آمده در شرکتهای کوچک و متوسط به میزان حداقل میباشد چرا که سیستم ارزیابی و پاداش دهی برای دانش بوجود آمده جدید ضعیف میباشد، از اینرو افراد دارای انگیزه در جهت بوجود آوردن دانش تلاش نمیکنند. همچنین به ندرت انتظار میرود که اینگونه از شرکتها نسبت به تحصیل دانش جدیدی تحت شرایط خاص آن اقدام کنند، چرا که آنها حتی دانشی که قبلاً تحصیل نمودهاند را نیز بخوبی ذخیره سازی و مدیریت نکرده اند.
زیر ساختار دانش
زیر ساختار دانش بوسیله زیر ساختهای فنی سازمانی، انسانی و اطلاعاتی تشکیل میگردد. راه حل مشکلات و فرآیندهای تصمیم گیری به ظاهر به میزان زیادی متکی به تنها یک کارآفرین- مالک میباشد بدون آنکه پروسه مباحثه در کار باشد که در آن شرکتهای یا طرفهای ذینفع مختلف حضور داشته باشند. این تمایل از توسعه خلاقیت افراد مختلف جلوگیری نموده و در نتیجه باعث محدود گشتن به اشتراک گذاری و انتقال دانش در این شرکتها میگردد. مدیران شرکتهای دارای اندازه کوچک و متوسط بیشتر متمایل به تحصیل نتایج آشکار همانند کاهش هزینه، افزایش حقوق و افزایش بهره وری میباشند که میتوان آنها را در زمان نسبتاً کوتاهتری به دست آورد، در مقایسه با فعالیتهای دانش محور که معمولاً در خلال مدت طولانیتری حاصل میشود. بطور کلی، زیر ساختار IT در شرکتهای کوچک و متوسط ضعیف میباشد. حتی آندسته از شرکتهای کوچک و متوسطی که دارای نگرش مدیریت دانش محور میباشند تنها سیستم IT خود را به گونهای بنا مینهد که اقدام به پردازشهای دادههای داخلی پرسنلی، حسابداری یا فروش نمایند. بر این اساس « سیستم پشتیبانی تصمیم گیری (DSS) » یا «سیستم اطلاعات استراتژیک (SIS) » در اینگونه از شرکتها جهت پشتیبانی از فعالیتهای اداری و مدیریتی شکل نگرفته است.
نتیجه گیری
مدیریت دانش یکی از وظایف هستهای میباشد که شرکتهای کوچک و متوسط در صورتیکه خواسته باشند قدرت رقابت خود را حفظ کنند نمیبایست انجام آنرا به تعویق اندازند. همانگونه که در مباحث فوق ذکر گردید، مدیریت دانش یک دیدگاه کلیگر جهت ارتقای قدرت رقابت پذیری شرکتها میباشد، و بر این اساس با سبک مدیریت قدیمی که تاکید بیشتری بر روی تخصص افراد و توانایی آنها داشت متفاوت است. مدیریت دانش بعنوان ابزار یا مفهوم جدید مطرح نمیباشد. بلکه در حقیقت بعنوان راهی جدید برای انجام وظایفی مطرح است که هدف از آنها بوجود آوردن تاثیر همکاری از طریق به مشارکت گذاشتن و انتقال دانشی میباشد که یک شرکت قبلاً آنرا تحصیل نموده است.
بواسطه پیشرف اخیر در زمینه تکنولوژی اطلاعات، شرکتهای کوچک و متوسط براحتی میتوانند نسبت به فراگیری مدیریت دانش با هزینه نسبتاً اندک در مقایسه با هر زمان دیگری اقدام نمایند. این مقاله سعی بر توسعه یک مدل مدیریت دانش دارد که برای شرکتهای کوچک و متوسط تناسب داشته و بر این اساس نسبت به ارائه یک دیدگاه استراتژیک اقدام مینماید که با توجه بدان اینگونه شرکتها دقت کافی را در اتخاذ مدیریت دانش مبذول دارند. از آنجاییکه شرکتهای کوچک و متوسط در زمینه زیر ساختهای مدیریت دانش ضعیف میباشند، رهبری کارآفرینان بعنوان جزء لاینفکی از فعالیت آنها به منظور تحصیل مدیریت در زمینه مدیریت دانش مطرح میباشد. این مقاله بعنوان یک تحقیق تشریحی مطرح میباشد که میبایست توسط مطالعات تجربی دنبال شود تا تلویحات و مفاهیم اولیه مربوطه فراهم و ثابت گردد.
مدیریت دانش محور شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد دانش مدار