| شمش جوف |
| میلهای حامل جریان که به طور طولی خارج یک دستگاه با آرایش انتها باز قرار میگیرد.یادآوری ـ مجموع این میلهها یک میدان مغناطیسی سمتی هذلولیگون به وجود میآورند. این میدان اضافی، همراه با میدان ناشی از آرایش انتها باز، تشکیل یک چاه مغناطیسی را میدهد. |
| میلة جوف |
| میلهای حامل جریان که به طور طولی خارج یک دستگاه با آرایش انتها باز قرار میگیرد.یادآوری ـ مجموع این میلهها یک میدان مغناطیسی سمتی هذلولیگون به وجود میآورند. این میدان اضافی، همراه با میدان ناشی از آرایش انتها باز، تشکیل یک چاه مغناطیسی را میدهد. |
| گرمسازی با اثر ژول |
| مد گرمسازی پلاسما طبق اثر ژول ناشی از مقاومت ویژه پلاسما.یادآوری ـ به علت این که مقاومت ویژه پلاسما با افزایش دما کاهش مییابد، با گرمسازی اهمی نمیتوان به دماهای خیلی بالا دست یافت. |
Kelvin-Helmholtz Instability | |
| ناپایداری کلوین ـ هلمهولتز |
| ماکروناپایداری الکترواستاتیکی که در فصل مشترک بین دو لایة شاره با سرعتهای متفاوت بروز میکند |
| کرما |
| حاصل تقسیم مجموع انرژیهای جنبشی اولیة تمام ذرات باردار آزاد شده توسط ذرات غیرمستقیماً یونساز در یک عنصر حجمی به قدر کافی کوچک از مادهای مشخص، به جرم ماده در آن عنصر حجمی. یادآوری ـ نام “کرما” از Kinetic Energy Released In Matter مشتق شده است. |
| آهنگ کرما |
| نمو کرما در بازة زمانی به اندازة کافی کوتاه، تقسیم بر آن بازة زمانی. |
| نقطة اندازهگیری کلیدی |
| |
| ناپایداری جنبشی |
| نوعی ناپایداری که نمیتوان آن را از معادلة ماکروسکوپی پلاسما استنتاج کرد، بلکه به معادلات میکروسکوپی برای تابع توزیع سرعت ذرات پلاسما نیاز است. |
| فشار جنبشی |
| |
| ناپایداری کینک |
| ناپایداری مگنتوهیدرودینامیکی که گاهی در یک ستون نازک پلاسمای حامل جریان محوری قوی گسترش مییابد به طوری که اگر یک کینک در چنین ستونی شروع به گسترش کند، نیروهای مغناطیسی وارد بر داخل کینک بزرگتر از نیروهای وارد بر خارج آن شده و این امر معمولاً باعث بزرگتر شدن اندازة کینک میشود؛ بدین ترتیب ستون، ناپایدار گردیده و نهایتاً متحمل یک جابجایی کلی جانبی به سمت دیوارههای محفظة تخلیه میشود. |
| حد کروسکال ـ شفرانوف |
| مقدار حدی جریان الکتریکی در پلاسمای چنبرهای که به طور نظری برای مقادیر بیشتر از آن، ناپایداریهای مگنتوهیدرودینامیکی بروز میکنند. |
| نشاندار |
| مولکولها شامل اتمهایی که با ایزوتوپهای دیگر همان عنصر تعویض میشوند و امکان استفاده از این مولکولها به عنوان ردیاب فراهم میگردد. |
| میرایی لاندائو |
| |
| بسامد لانگمویر |
| بسامد طبیعی نوسان یک پلاسما، مربوط به حرکت جمعی الکترونها تحت نیروی بازگردانندة جذب شدن بار فضایی آنها به یونهای نسبتاً ایستا.یادآوری ـ این بسامد به بسامد پلاسمای الکترون بسیار نزدیک است. |
| شعاع لارمور |
| شعاع چرخش یک ذرة باردار در میدان مغناطیسی. |
| نقص شبکه |
| ناپیوستگی در طرح اتمها یا یونها در شبکة بلوری جامدات. یادآوری ـ نقصهای شبکه عبارتند از: نقصهای نقطهای (مانند تهیجاها یا میاننشینها)، نقصهای خطی (مانند دررفتگیها) و نقصهای صفحهای (مانند همزادیها). |
| دررفتگی شبکه |
| نقص خطی در شبکة بلوری یک جامد. یادآوری ـ این نقص را میتوان به صورت نتیجة لغزش در امتداد یک سطح که در جایی درون بلور و در امتداد خطی به نام خط دررفتگی به پایان میرسد، تجسم کرد. |
| معیار لاوسون |
| شرطی که باید در قلب یک راکتور گداخت برآورده شود تا یک واکنش گرما هستهای خودنگهدار باشد، یعنی توان آزاد شده توسط پلاسما نباید از تلفات توان کل ناشی از اثرات مختلف (تابش ترمزی، نوترونها و غیره) کمتر باشد.یادآوری ـ این معیار، نامعادلهای است که چگالی پلاسما و دما را به طول عمر ذرات ارتباط میدهد. |
| دز کشندة میانه (مخفف) |
| دز جذبی که باعث مرگ 50% از جمعیتی انبوه و از گونهای معین در مدتی معلوم میشود. |
| زمان ال دی 50 |
| زمان لازم برای مرگ 50% از جمعیتی انبوه و از گونهای معین که دز جذبی مشخصی دریافت کردهاند. |
| آزمون نشتی |
| آزمونی برای آشکارسازی وجود نشت یا اندازهگیری آهنگ نشت. |
| نشت |
| نظریه راکتور اتلاف خالص نوترونها از یک ناحیة راکتور به واسطة گریز از مرز آن ناحیه. |
| تابش نشتی |
| تابش از یک چشمه تابش، به غیر از باریکه مفید. |
| انتقال خطی انرژی (مخفف) |
| میانگین انرژی که به صورت موضعی از طرف یک ذره باردار با انرژی معین در امتداد عنصر به قدر کافی کوچک از مسیر ذره به محیط منتقل میشود، تقسیم بر آن عنصر. |
| لتارژی |
| لگاریتم طبیعی نسبت یک انرژی مرجع به انرژی نوترون. |
| پهنای تراز |
| گستردگی انرژی یک حالت برانگیختة سیستم اتمی یا هستهای که با عمر متوسط نسبت عکس دارد.یادآوری ـ در فرمول برایت ـ ویگنر برای یک تشدید منفرد، پهنای تراز تقریباً با پهنای کل تشدید در نصف بیشینه برابر است و معمولاً با نماد Γ نشان داده میشود. |
| هزینه انرژی تراز شده |
| اقتصاد هزینة تولید انرژی در یک تراز یکنواخت محاسباتی؛ برای مثال بر پایة فرض روش استهلاک برابر، نرخ بهره، عمر نیروگاه مطابق با روش ارزش حال، ضریب بار و دورة زمانی بهره برداری در یک سال. |
| راکتور آب سبک |
| راکتوری که با آب معمولی یا با مخلوطی از بخار و آب معمولی به عنوان خنککننده و کندکننده راکتور کار میکند. |
| شتابدهندة خطی (مخفف) |
| شتابدهندهای که در آن، ذرات باردار به وسیلة یک میدان الکتریکی با بسامد بالا که در داخل یک موجبر یا میان تعدادی کاواک همردیف ایجاد میشود، در امتداد خط مستقیمی شتاب میگیرند. |
| قطع خط |
| اثری که وقتی خطوط میدان مغناطیسی در یک پلاسما، دیواره رسانا را قطع کند، رخ میدهد.یادآوری ـ از آنجا که خطوط میدان نمیتوانند به سرعت در جامد رسانا حرکت کنند، بدین گونه پلاسما میتواند در مقابل ناپایداری تبادلی، پایدار گردد. |
| شتابدهندة خطی |
| شتابدهندهای که در آن، ذرات باردار به وسیلة یک میدان الکتریکی با بسامد بالا که در داخل یک موجبر یا میان تعدادی کاواک همردیف ایجاد میشود، در امتداد خط مستقیمی شتاب میگیرند. |
| انتقال خطی انرژی |
| میانگین انرژی که به صورت موضعی از طرف یک ذره باردار با انرژی معین در امتداد عنصر به قدر کافی کوچک از مسیر ذره به محیط منتقل میشود، تقسیم بر آن عنصر. |
Linear Energy-Transfer Coefficient | |
| ضریب انتقال خطی انرژی |
| ضریب انتقال انرژی که برحسب طول بیان میشود. |
Linear Extrapolation Distance | |
| فاصلة برونیابی خطی |
| فاصلة مرز محیط تا نقطهای خارج از مرز که در آن، مماس بر منحنی چگالی شار نوترون مجانبی در مرز، طبق نظریة یکگروهی ترابرد نوترون، به صفر میرسد.یادآوری ـ چگالی شار مجانبی، چگالی شار دور از مرزها و دور از چشمههای موضعی و جذبکنندههای موضعی است. |
| یونش خطی |
| شمار کل جفت یونها، از جمله جفت یونهای به وجود آمده توسط فرایندهای یونساز ثانویه، که توسط یک ذرة مستقیم یونساز در واحد طول مسیر تولید میشوند. |
| تنگش خطی |
| تنگش پلاسما در یک آرایش انتها باز. |
| چگالی قدرت خطی |
| توان حرارتی تولید شده در یک جزء سوخت یا مجتمع سوخت، تقسیم برطول آن. |
| آستری |
| پوشش فلزی درون محفظة خلأ یک دستگاه گداخت. |
| ضریب بار |
| نسبت انرژی تحویل شده واقعی توسط شبکه قدرت در یک فاصلة زمانی معین، به حاصلضرب بیشینه توان تقاضا و فاصلة زمانی. رجوع شود به: Availability Factor، Capacity Factor، Plant Load Factor، Utilization Factor |
| حادثة از دست رفتن خنککننده (مخفف) |
| حادثهای که در آن، خنککنندة اولیة یک راکتور هستهای با آهنگی از دست میرود که از توانایی سیستم جبرانی فراتر است. |
| حالت بحرانی موضعی |
| حالت بحرانی که در قسمتی از قلب راکتور به دست میآید.رجوع شود به: Global Criticality |
| ضریب قلهسازی موضعی |
| نسبت چگالی توان موضعی بیشینه به چگالی توان میانگین، در قسمتی از دستة سوخت. |
| تفکیک لورنتس |
| جدایی یونهای مولکولی به وسیلة سازوکار توصیف شده با یونش لورنتس. |
| گاز لورنتس |
| گاز فرضی که در آن الکترونها بدون برهمکنش با یکدیگر فرض شده و همة ذرات سنگین به حالت سکون در نظر گرفته میشوند. |
| یونش لورنتس |
| یونش اتمهای خنثی (عموماً برخوردار از سطح برانگیختگی بالا) که با پرتاب بسیار سریع آنها به درون یک میدان مغناطیسی قوی، به دست میآید.یادآوری ـ بدین ترتیب هر اتم تزریقی در معرض یک میدان الکتریکی که متناسب با حاصلضرب سرعت اتم در القای مغناطیسی است، قرار میگیرد. |
| مخروط اتلاف |
| |
| ناپایداری مخروط اتلاف |
| میکروناپایداری الکترواستاتیکی پدید آمده در سیستمهای انتها باز که در آنها کمبود ذرات پلاسما در درون مخروطهای اتلاف، یک “توزیع کوهانی” در فضای سرعت ایجاد میکند.یادآوری ـ این امر، وضعیتی شبیه به وضعیت موجود در ناپایداری دوجریانی را به وجود میآورد. |
| حادثة از دست رفتن خنککننده |
| حادثهای که در آن، خنککنندة اولیة یک راکتور هستهای با آهنگی از دست میرود که از توانایی سیستم جبرانی فراتر است. |
| راکتور آب سبک (مخفف) |
| راکتوری که با آب معمولی یا با مخلوطی از بخار و آب معمولی به عنوان خنککننده و کندکننده راکتور کار میکند. |
| ماکروناپایداری |
| ناپایداری که با تقریب نسبتاً خوبی به وسیلة مدل پلاسما متشکل از یک یا چند شاره و دارای فشارهای نردهای، توصیف میگردد. |
| ماکروسکوپی |
| شبکة راکتور اشاره به توزیع کلی پارامتر راکتور (برای مثال، چگالی شار نوترون) با تغییرات موضعی متوسطگیری شده در سراسر سلول راکتور. |
Macroscopic Cross-Section | |
| سطح مقطع ماکروسکوپی |
| سطح مقطع در واحد حجم مادهای معین برای فرایندی خاص.یادآوری 1- این سطح مقطع، معکوس پویش آزاد میانگین فرایند مزبور میباشد.یادآوری 2- برای یک نوکلیید خالص، این سطح مقطع برابر حاصلضرب سطح مقطع میکروسکوپی در شمار هستههای هدف بر واحد حجم است؛ برای مخلوطی از نوکلییدها، برابر مجموع حاصلضربهایی از این دست میباشد. |
| ناپایداری ماکروسکوپی |
| ناپایداری که با تقریب نسبتاً خوبی به وسیلة مدل پلاسما متشکل از یک یا چند شاره و دارای فشارهای نردهای، توصیف میگردد. |
| بطری مغناطیسی |
| تلة مغناطیسی که در آن، خطوط میدان، آرایشی شبیه گلوگاه بطری دارند.یادآوری ـ در صورتی که این آرایش، دو گلوگاه متقارن بر روی یک محور مشترک داشته باشد، عبارت مزبور اغلب برای آرایش آینة مغناطیسی به کار برده میشود. |
| محصورسازی مغناطیسی |
| محصورسازی پلاسما در یک ناحیه محدود به وسیلة میدان مغناطیسی. |
Magnetic Mirror Configuration | |
| آرایش آینة مغناطیسی |
| |
Magnetic Mirror Machine Approach | |
| رهیافت ماشین آینة مغناطیسی |
| رهیافت ویژه تحت بررسی در حوزه گداخت کنترل شده که در آن، پلاسما توسط میدان مغناطیسی اعمال شدة خارجی با آینههای مغناطیسی در هر انتها محصور میشود. |
| فشار مغناطیسی |
| |
| دمش مغناطیسی |
| نوعی گرمسازی پلاسما که در آن، پلاسما به وسیلة یک میدان مغناطیسی نوسانکنندة سریع خارجی، پیدرپی متراکم و منبسط میشود. |
| چاه مغناطیسی |
| |
| موج مگنتودینامیکی |
| موج مادی که به علت حضور میدان مغناطیسی در یک شارة رسانا (برای مثال پلاسما) منتشر میشود.یادآوری ـ چنین امواجی به وسیلة انتقال خطوط نیروی میدان مغناطیسی “منجمد” در شاره مشخص میشوند، بنابراین تمایل دارند با خطوط نیرو حرکت کنند. |
Magnetohydrodynamic Instability | |
| ناپایداری مگنتوهیدرودینامیکی |
| ناپایداری که از حرکت ماکروسکوپی یک شارة رسانا (مایع یا پلاسما) در نتیجة برهمکنش آن با میدان مغناطیسی پدید میآید.مثال- ناپایداری تبادلی و ناپایداری کینک |
Magnetohydrodynamic Shock Wave | |
| موج ضربهای مگنتوهیدرودینامیکی |
| موج ضربهای که در یک پلاسما جایی که عمق جبهة موج بیشتر از مسافت آزاد میانگین میشود، منتشر میگردد؛ به همین دلیل سازوکارهای اصلی اتلاف انرژی در داخل جبهه موج، رسانایی الكتریكی پلاسما و برخوردهای میان ذرات میباشند. |
| موج مگنتوهیدرودینامیکی |
| موج مادی که به علت حضور میدان مغناطیسی در یک شارة رسانا (برای مثال پلاسما) منتشر میشود.یادآوری ـ چنین امواجی به وسیلة انتقال خطوط نیروی میدان مغناطیسی “منجمد” در شاره مشخص میشوند، بنابراین تمایل دارند با خطوط نیرو حرکت کنند. |
| مگنتوهیدرودینامیک |
| موضوعهایی که به حرکت شارههای رسانای الکتریکی (مایعات و پلاسما) که با میدان مغناطیسی برهمکنش میکنند، میپردازد. |
| موج مگنتوصوتی |
| موج مگنتوهیدرودینامیکی که سرعت انتشار آن به دمای محیط بستگی دارد.یادآوری ـ این امواج به امواج صوتی شباهت دارند، با این تفاوت که معمولاً جهت حرکت ذره با جهت انتشار موج موازی نیست. |
| مگنوکس |
| آلیاژ منیزیوم با مقدار آلومینیوم پایین که به صورت مادة غلاف در راکتورهای خاص (راکتورهای مگنوکس) استفاده میشود. |
| سیستم جبران كننده |
| سیستمی که مقدار خنککنندة اولیه در فرایند را در محدودة معینی نگه میدارد. |
| دست مکانیکی |
| دستگاه مکانیکی یا الکترومکانیکی برای کار کردن با مواد پرتوزا از دور، که با دست کار میکند یا کنترل میشود. |
| نفرـ سال بازرسی |
| پادمان 300 نفر ـ روز بازرسی از مواد هستهای. هر نفر ـ روز، یک روز تقویمی است که طی آن یک نفر بازرس برای حداکثر 8 ساعت به تأسیسات دسترسی داشته باشد. |
| ناپایداری میزر |
| زمان لازم برای این که مقدار یک رادیونوکلیید خاص در یک سیستم، در نتیجة واپاشی پرتوزا و فرایندهای دیگر نظیر حذف زیستشناختی و مصرف سوخت، به نصف مقدارش کاهش یابد، وقتی که آهنگ کاهش تقریباً نمایی است. |
Mass Coefficient Of Reactivity | |
| ضریب جرم راکتیویته |
| مشتق جزئی راکتیویته نسبت به جرم مادهای مفروض در موقعیت معین. |
| کاهش جرم |
| |
| کاستی جرم |
| اختلاف بین مجموع جرمهای نوکلئونهای تشکیلدهنده و جرم هسته. |
Mass Energy-Absorption Coefficient | |
| ضریب جذب جرمی انرژی |
| انرژی داده شده به ماده در لایهای نازک از ماده تقسیم بر ضخامت لایه (که به صورت جرم در واحد سطح بیان میشود) و تقسیم بر مجموع انرژیهای جنبشی ذرات فرودی، برای یک باریکة موازی از ذرات غیرمستقیم یونساز خاص که به طور عمود بر لایه فرود میآیند.رجوع شود به: Energy Transfer Coefficient |
Mass Energy-Transfer Coefficient | |
| ضریب انتقال جرمی انرژی |
| ضریب انتقال انرژی که بر حسب جرم در واحد سطح بیان میشود.یادآوری ـ این ضریب ممکن است به صورت کرما تقسیم بر شاریدگی انرژی نیز تعریف شود. |
| اضافه جرم |
| اختلاف بین جرم اتمی نوکلیید و حاصلضرب عدد جرمی آن در ثابت جرم اتمی یگانه. |
| حسابرسی مواد |
| پادمان سیستمی از روشها و سوابق مربوط به جریان، موجودیها، شکل و موضع مواد هستهای. |
| موازنة مواد |
| پادمان موازنة مجموع موجودی آغازی، تغییرات موجودی و اختلاف فرستنده ـ دریافتکننده طی دورهای خاص، یعنی صورت موجودی پایانی تنظیم شده، با موجودی فیزیکی (پایانی). |
| ناحیة موازنة مواد |
| پادمان ناحیهای داخل یا خارج تأسیسات به طوری که:الف) مقدار مواد هستهای در هر انتقال به داخل یا خارج ناحیه قابل تعیین باشد.ب) موجودی فیزیکی مواد هستهای در ناحیه میتواند در صورت لزوم مطابق با روشهای خاصی تعیین شود. در نتیجه موازنة مواد میتواند در جهت فراهم آوردن مقاصد پادمان باشد. |
| گزارش موازنة مواد |
| پادمان گزارشی که موازنة مواد در ناحیة موازنة مواد را نشان میدهد. |
| کمانش موادی |
| |
| مواد به حساب نیامده |
| پادمان اختلاف بین صورت موجودی و موجودی فیزیکی. |
Materials Testing Reactor | |
| راکتور آزمایش مواد |
| راکتوری که برای آزمایش مواد و اجزاء راکتور در میدانهای تابشی شدید به کار گرفته میشود. |
Maximum Credible Accident | |
| بیشینه حادثة قابل قبول |
| بدترین حادثه در راکتور یا تأسیسات انرژی هستهای که طبق توافق، لازم است در طرح اقدامات حفاظتی در نظر گرفته شود. |
Maximum Excess Reactivity | |
| بیشینه راکتیویتة اضافی |
| مقدار بیشینه راکتیویته اضافی طی طول عمر قلب راکتور یا طی یک دورة معین بهرهبرداری از راکتور.رجوع شود به: Built-In Reactivity |
Maximum Permissible Concentration | |
| بیشینه غلظت مجاز |
| غلظت اکتیویته رادیونوکلییدی معین در هوا یا آب که با استنشاق یا بلعی به مقدار خاص و مستمر، بیشینه معادل دز مجاز را در اندام بحرانی، هنگام رسیدن به تعادل یا پس از 50 سال در مورد رادیونوکلییدهایی با نیمه عمر مؤثر طولانی، ایجاد میکند. |
| بیشینه دز مجاز |
| حفاظت در برابر تابش بالاترین معادل دز دریافتی طی دورة زمانی معین که توسط کمیتة نظام ایمنی، مجاز شناخته شده باشد با این فرض که احتمال آسیب بدنی یا ژنتیکی محسوسی وجود نداشته باشد.یادآوری ـ سطوح مختلف بیشینه معادل دز مجاز را میتوان برای گروههای مختلف موجود در یک جمعیت تعیین کرد. |
Maximum Permissible Dose Equivalent | |
| بیشینه معادل دز مجاز |
| حفاظت در برابر تابش بالاترین معادل دز دریافتی طی دورة زمانی معین که توسط کمیتة نظام ایمنی، مجاز شناخته شده باشد با این فرض که احتمال آسیب بدنی یا ژنتیکی محسوسی وجود نداشته باشد.یادآوری ـ سطوح مختلف بیشینه معادل دز مجاز را میتوان برای گروههای مختلف موجود در یک جمعیت تعیین کرد. |
Maximum Permissible Limit | |
| بیشینه حد مجاز |
| مقداری از یک پارامتر عملیاتی معین در نیروگاه هستهای که نباید تحت هیچ شرایطی از آن تجاوز شود. |
| بیشینه بازتاب |
| بازتاب کل نوترونها به وسیلة بازتابندة نامتناهی غیرجاذب فرضی احاطهکننده در یک سیستم تکثیرساز. |
| ناحیة موازنة مواد (مخفف) |
| پادمان ناحیهای داخل یا خارج تأسیسات به طوری که:الف) مقدار مواد هستهای در هر انتقال به داخل یا خارج ناحیه قابل تعیین باشد.ب) موجودی فیزیکی مواد هستهای در ناحیه میتواند در صورت لزوم مطابق با روشهای خاصی تعیین شود. در نتیجه موازنة مواد میتواند در جهت فراهم آوردن مقاصد پادمان باشد. |
| پویش آزاد میانگین |
| میانگین مسافت طی شده توسط ذراتی از نوع مشخص در یک محیط معین، پیش از آنکه برهمکنشی از نوع (یا انواع) مشخص روی دهد.رجوع شود به: Macroscopic Cross-Section، Transport Mean Free Pathیادآوری ـ بدین ترتیب، مسافت آزاد میانگین را میتوان برای تمامی برهمکنشها (یعنی مسافت آزاد میانگین کل) یا برای انواع ویژهای از برهمکنشها، از قبیل پراکندگی، گیراندازی یا یونش، مشخص کرد. |
| دز کشندة متوسط |
| دز جذبی که باعث مرگ 50% از جمعیتی انبوه و از گونهای معین در مدتی معلوم میشود. |
| فاصله تراز میانگین |
| میانگین اختلاف انرژی بین دو تراز تشدید پیاپی با اسپین یکسان و برانگیخته شده به وسیلة نوترونهایی با تکانة زاویهای مساوی.یادآوری ـ این میانگین تابعی از انرژی برانگیختگی هسته مرکب است. |
| عمر متوسط |
| میانگین طول عمر برای سیستم اتمی یا هستهای در حالتی مشخص.یادآوری ـ در مورد سیستمی با واپاشی نمایی، عمر متوسط، زمان میانگینی است که طی آن شمار اتمها یا هستههای موجود در حالتی خاص، با فاکتور E کاهش مییابند. |
| برد متوسط |
| تابش میانگین جابجایی ذرات باردار مشخص با یک انرژی خاص، در مادهای معین پیش از آن که متوقف شوند.یادآوری ـ توزیع نقاط انتهایی در مورد الکترونها بسیار پهنتر از این توزیع برای ذرات باردار سنگینتر است و در نتیجه این اصطلاح برخی کاراییهایش را از دست میدهد. |
| دورریز اندازهگیری شده |
| پادمان مواد هستهای با مقدار معلوم که عمداً از موجودی برداشته میشود و با واگذاری به شخص صلاحیتدار یا با روشهای مصوب دورهِشت دفع میشود. |
| اتلاف اندازهگیری شده |
| پادمان اتلاف مواد هستهای که مقادیر آنها میتواند با اندازهگیری تعیین گردد |
| غلافبرداری مکانیکی |
| برداشتن غلاف با روش مکانیکی. |
| دز کشندة میانه |
| دز جذبی که باعث مرگ 50% از جمعیتی انبوه و از گونهای معین در مدتی معلوم میشود. |
| زمان کشندة میانه |
| زمان لازم برای مرگ 50% از جمعیتی انبوه و از گونهای معین که دز جذبی مشخصی دریافت کردهاند. |
| غشاء |
| ساختاری متخلخل که اندازة کوچک منافذ آن، جریان عادی گاز را محدود میکند ولی جریان پخشی گاز را اجازه میدهد و بدین وسیله، از اختلاف جرم برای جداسازی ایزوتوپها استفاده میشود. |
| سوخت فلزی |
| سوخت هستهای به شکل فلز، مثلاً اورانیوم، آلیاژهای اورانیوم. |
| مگنتوهیدرودینامیک (مخفف) |
| موضوعهایی که به حرکت شارههای رسانای الکتریکی (مایعات و پلاسما) که با میدان مغناطیسی برهمکنش میکنند، میپردازد. |
| میکروناپایداری |
| نوعی ناپایداری که نمیتوان آن را از معادلة ماکروسکوپی پلاسما استنتاج کرد، بلکه به معادلات میکروسکوپی برای تابع توزیع سرعت ذرات پلاسما نیاز است. |
| میکروپرتونگاری |
| پرتونگاری اجسام کوچک یا ساختار ریز با یادآوری به امکان بزرگسازی اپتیکی بعدی پرتونگاشت. |
| میکروسکوپی |
| نظریة شبکه اشاره به تغییر موضعی پارامتر شبکه (برای مثال چگالی شار نوترون) در داخل سلول راکتور. |
Microscopic Cross-Section | |
| سطح مقطع میکروسکوپی |
| سطح مقطع هر هسته، اتم، یا مولکول هدف.یادآوری 1- این سطح مقطع دارای بعد مساحت است و میتوان آن را به صورت سطحی عمود بر جهت ذره فرودی تجسم کرد. این سطح مقطع را باید به ذرة هدف نسبت داد تا از نظر هندسی، برهمکنش با ذرة فرودی به حساب آید.یادآوری 2- سطح مقطع مزبور معمولاً بر حسب بارن بیان میشود. |
| سطح مهاجرت |
| مجموع سطح کندشدگی از شکافت تا انرژی حرارتی و سطح پخش برای نوترونهای حرارتی. |
| طول مهاجرت |
| ریشة دوم سطح مهاجرت. |
| دوشیدن |
| روش به دست آوردن یک نوکلیید پرتوزا با نیمه عمر کوتاه، به وسیلة جدا کردن مقداری که به واسطة واپاشی هستة پیشرو با نیمه عمر طولانیتر در فاصلة زمانی معینی تولید میشود. |
| میل |
| یكای پول برابر یک هزارم دلار آمریکا. |
Minimum Critical Infinite Cylinder | |
| استوانة نامتناهی بحرانی کمینه |
| استوانة نامتناهی با كمترین قطر كه بتواند با مخلوطی از یك ماده شكافای مشخص و هر مادة دیگر، بدون هیچگونه محدودیت اضافی از لحاظ آرایش هندسی، تركیب مواد و محیطهای كندكننده و بازتابنده، بحرانی شود. |
Minimum Critical Infinite Slab | |
| تیغة نامتناهی بحرانی کمینه |
| نازكترین تیغه نامتناهی که بتواند با مخلوطی از یک مادة شکافای مشخص و هر مادة دیگر، بدون هیچگونه محدودیت اضافی از لحاظ آرایش هندسی، ترکیب مواد و محیطهای کندکننده و بازتابنده، بحرانی شود. |
| جرم بحرانی کمینه |
| جرم کمینة مادة شكافای مشخص که بتواند بدون هیچگونه محدودیتی از لحاظ آرایش هندسی، ترکیب مواد و محیطهای کندکننده و بازتابنده، بحرانی شود. |
| حجم بحرانی کمینه |
| کوچکترین حجم مادة شکافای مشخص یا مخلوطی از این ماده با هر مادة دیگر که بتواند بدون هیچگونه محدودیتی از لحاظ آرایش هندسی، ترکیب مواد و محیطهای کندکننده و بازتابنده، بحرانی شود. |
Minimum-Average-B Configuration | |
| آرایش B ـ کمینه ـ میانگین |
| آرایش بستة ایجاد شده به وسیلة یک سری چاههای مغناطیسی که در آن، حذف ناپایداری تبادلی ایجاب میکند پلاسما در ناحیهای باشد که میدان مغناطیسی کمینه است اما صفر نیست و در تمامی جهات افزایش مییابد. یادآوری ـ بنا به دلایل توپولوژیکی، آرایش B ـ کمینه فقط به طور میانگین در یک آرایش بسته اتفاق میافتد. فاصلة بین دو چاه مغناطیسی متوالی به حد کافی کوتاه است تا مانع ناپایداری تبادلی شود. |
Minimum-B Configuration (Absolute) | |
| آرایش B ـ کمینه (مطلق) |
| محصورسازی پلاسما آرایش مغناطیسی که در آن، شدت میدان در منطقة دربرگیرندة پلاسما کمینه است و در تمام جهات با فاصله از آن منطقه افزایش مییابد. یادآوری ـ این آرایش به پایداری کمک میکند |
Minimum-B Configuration (On The Average) | |
| آرایش B ـ کمینه (بطور میانگین) |
| آرایش بستة ایجاد شده به وسیلة یک سری چاههای مغناطیسی که در آن، حذف ناپایداری تبادلی ایجاب میکند پلاسما در ناحیهای باشد که میدان مغناطیسی کمینه است اما صفر نیست و در تمامی جهات افزایش مییابد. یادآوری ـ بنا به دلایل توپولوژیکی، آرایش B ـ کمینه فقط به طور میانگین در یک آرایش بسته اتفاق میافتد. فاصلة بین دو چاه مغناطیسی متوالی به حد کافی کوتاه است تا مانع ناپایداری تبادلی شود. |
Minimum-Mean-B Configuration | |
| آرایش B ـ کمینه ـ متوسط |
| آرایش بستة ایجاد شده به وسیلة یک سری چاههای مغناطیسی که در آن، حذف ناپایداری تبادلی ایجاب میکند پلاسما در ناحیهای باشد که میدان مغناطیسی کمینه است اما صفر نیست و در تمامی جهات افزایش مییابد. یادآوری ـ بنا به دلایل توپولوژیکی، آرایش B ـ کمینه فقط به طور میانگین در یک آرایش بسته اتفاق میافتد. فاصلة بین دو چاه مغناطیسی متوالی به حد کافی کوتاه است تا مانع ناپایداری تبادلی شود. |
| ناپایداری آینهای |
| میکروناپایداری الکترومغناطیسی که میتواند در یک آرایش آینه مغناطیسی، هنگامی که مؤلفة انرژی عمود بر میدان مغناطیسی ذرات پلاسما از مولفة طولی بزرگتر باشد، ایجاد شود. یادآوری ـ این ناپایداری بدینگونه گسترش مییابد که ذرات در صفحة میانی بین آینههای مغناطیسی متراکم میشوند. در نتیجه، خطوط میدان در اثر فشار پلاسما در همان صفحه انبساط خواهند یافت و نسبت آینهای افزایش مییابد. این افزایش، به نوبة خود، تراکم ذرات را در صفحة میانی تقویت میکند. انبساط میدان، در حالتی که انرژی پلاسما به قدر کافی بالا باشد، با آهنگی فزاینده زیاد شده و ناپایدار میگردد. |
| ماشین آینهای |
| دستگاهی برای محصور کردن یک پلاسما بین دو آینة مغناطیسی. |
| نسبت آینهای |
| نسبت شدت میدان مغناطیسی در قویترین نقطه روی خط میدان در آرایش آینه مغناطیسی، به شدت میدان در نقطة دیگری از همان خط میدان (معمولاً نقطهای با ضعیفترین شدت میدان بین دو آینه مغناطیسی). |
| عدم تطبیق |
| نسبت بیشینه قدرت دسته به میانگین آن در یک سلول چهار ـ دستة راکتور آب جوشان. |
| مخلوطساز ـ جداساز |
| دستگاهی که برای استخراج مایع ـ مایع استفاده میشود و دارای واحدی (مرحلة مخلوطساز ـ جداساز) شامل یک اتاقک مخلوطساز و یک اتاقک جداساز است؛ در اتاقک مخلوطساز محلول آبی با محلول آلی کاملاً مخلوط میشود و در اتاقک جداساز هر دو فاز به واسطة چگالیهای متفاوتشان جدا میگردند. |
| زمان کشندة میانه (مخفف) |
| زمان لازم برای مرگ 50% از جمعیتی انبوه و از گونهای معین که دز جذبی مشخصی دریافت کردهاند. |
| نسبت کندکنندگی |
| نسبت قدرت کندکنندگی یک کندکننده به سطح مقطع جذب ماکروسکوپی حرارتی آن |
| کندسازی |
| کاهش انرژی نوترون از طریق پراکندگی، بدون گیراندازی قابل توجه. |
| کندکننده |
| مادهای که برای کاهش انرژی نوترون از طریق پراکندگی، بدون گیراندازی قابل توجه به کار میرود. |
| کنترل با کندکننده |
| کنترل راکتور از طریق تنظیم خواص، موقعیت یا مقدار کندکننده. |
| تخلیه کندکننده |
| تخلیة کندکنندة راکتور به منظور خاموشسازی سریع. |
| مخزن کندکننده |
| استوانهای داخل برخی انواع دیگ راکتور قدرت که برای جدا کردن جریان رو به پایین در فضای پایینرو از جریان رو به بالا در داخل قلب راکتور طراحی میشود. |
| نسبت کندکننده ـ سوخت |
| شمار هستههای عنصر کندکننده اصلی تقسیم بر تعداد هستههای شکافتپذیر سوخت در مخلوط همگنی از سوخت و کندکننده. |
| تزریق یون مولکولی |
| روشی در حوزة گداخت کنترل شده که در آن، یونهای مولکولی با انرژی زیاد به داخل محفظة مغناطیسی مناسبی تزریق میشوند و در آنجا به وسیلة یکی از فرایندهای موجود (برای مثال برخورد با اتمهای خنثی، تفکیک لورنتس و غیره)، جدا میشوند. |
| روش گشتاورها |
| نظریة ترابرد روشی برای محاسبة تضعیف نوترون و تابش گاما با استفاده از معادلة ترابرد برای تعیین گشتاورهای فضایی چگالی شار ذرات. یادآوری ـ این روش ترجیحاً در محیطهای همگن نامتناهی کاربرد دارد. |
| دیدهبان |
| وسیلهای به منظور اندازهگیری سطح تابش یونساز یا مقدار مادة پرتوزا و احتمالاً با این قابلیت که وقتی مقدار اندازهگیری شده از حدود تعیین شده بیشتر باشد، اخطار دهد. یادآوری 1- این دستگاه میتواند اطلاعات کمّی نیز ارائه دهد. یادآوری 2- در برخی کشورها، این اصطلاح ممکن است به شخصی اشاره کند که از این وسیله استفاده میکند. |
| تکفامساز |
| وسیلهای برای انتخاب تابش، ذرهای یا غیر آن، با انرژی کاملاً معین از یک باریکة تابش چند انرژی. |
| روش مونتکارلو |
| روش حل مسائل خاص فیزیک، مانند ترابرد نوترون، به وسیلة تعیین تاریخچة شمار زیادی از رویدادهای بنیادی با بهکارگیری نظریة ریاضی متغیرهای تصادفی. |
| اثر موسبائر |
| گسیل هستهای و جذب تشدیدی تابش گاما با حذف پسزنی. یادآوری 1- این اثر عمدتاً به وسیلة تابش گامایی با انرژی کمتر از KeV 150 تحت شرایط کمترین اتلاف فونونی و رقابت کمینه با فرایندهای فوتوالکتریک یا تبدیل داخلی به دست میآید. یادآوری 2- این اثر کاربرد وسیعی دارد، برای مثال اندازهگیری اسپینهای هستهای در حالتهای برانگیخته، تعیین میدانهای مغناطیسی در ترکیبها و آلیاژهای فلزی، اندازهگیری چگالی الکترون در محیطهای شیمیایی مختلف. |
| بیشینه غلظت مجاز (مخفف) |
| غلظت اکتیویته رادیونوکلییدی معین در هوا یا آب که با استنشاق یا بلعی به مقدار خاص و مستمر، بیشینه معادل دز مجاز را در اندام بحرانی، هنگام رسیدن به تعادل یا پس از 50 سال در مورد رادیونوکلییدهایی با نیمه عمر مؤثر طولانی، ایجاد میکند. |
| بیشینه دز مجاز (مخفف) |
| حفاظت در برابر تابش بالاترین معادل دز دریافتی طی دورة زمانی معین که توسط کمیتة نظام ایمنی، مجاز شناخته شده باشد با این فرض که احتمال آسیب بدنی یا ژنتیکی محسوسی وجود نداشته باشد.یادآوری ـ سطوح مختلف بیشینه معادل دز مجاز را میتوان برای گروههای مختلف موجود در یک جمعیت تعیین کرد. |
| بیشینه معادل دز مجاز (مخفف) |
| حفاظت در برابر تابش بالاترین معادل دز دریافتی طی دورة زمانی معین که توسط کمیتة نظام ایمنی، مجاز شناخته شده باشد با این فرض که احتمال آسیب بدنی یا ژنتیکی محسوسی وجود نداشته باشد.یادآوری ـ سطوح مختلف بیشینه معادل دز مجاز را میتوان برای گروههای مختلف موجود در یک جمعیت تعیین کرد. |
| مواد به حساب نیامده (مخفف) |
| پادمان اختلاف بین صورت موجودی و موجودی فیزیکی. |
| مدل چندگروهی |
| مدلی كه جمعیت نوترونی به شمار محدودی از گروههای انرژی نوترون تقسیم میكند. |
| نظریة چندگروهی |
| نظریة ترابرد نوترون با بهکارگیری مدل چندگروهی. |
| ثابت تکثیر |
| نسبت شمار کل نوترونهای تولید شده در یک فاصلة زمانی (به جزء نوترونهای تولید شده به وسیلة چشمههایی که قدرت آنها تابعی از آهنگ شکافت نباشد) به شمار كل نوترونهایی که در اثر جذب و نشت در همان فاصلة زمانی از دست میروند. |
| ضریب تکثیر |
| نسبت شمار کل نوترونهای تولید شده در یک فاصلة زمانی (به جزء نوترونهای تولید شده به وسیلة چشمههایی که قدرت آنها تابعی از آهنگ شکافت نباشد) به شمار كل نوترونهایی که در اثر جذب و نشت در همان فاصلة زمانی از دست میروند. |
| تکثیرسازی |
| محیط توانایی نگهداشتن یک واکنش شکافت ایجاد شده توسط نوترون. |
| آرایش چندقطبی |
| آرایشی با میدان مغناطیسی چنبرهای و N حلقه حامل جریانهای چنبرهای موازی که در داخل چنبره قرار میگیرند. این حلقهها بر روی پایههایی ثابت شده و یا معلق هستند و با ایجاد یک میدان چند قطبی (به ازای 2 = N چهار قطبی، به ازای 4 = N هشت قطبی) که با میدان مغناطیسی محصورساز اولیه برهمنهش میکند، آرایشB ـ کمینه ـ میانگین را ایجاد مینمایند. |