در این قسمت لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 36 عرضه شده است.
لغات زمین شناسی – جغرافی صفحه اصلی – کلیک کنید
خرید لغات زمین شناسی – جغرافی / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته
لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 36
قطعه یا لایه سنگی عدسی شكل كه دارای اندازه های مختلف می باشد | LENTICLE |
كارگر معدن | LABOURING |
كامیون نمودارگیری | LOGGING TRUCK |
كانه ناخالص، كانه ای كه درصد مقدار از فلز موجود در آن كمتر از حد معمول است | LEW GRADE ORE |
كانه نامرغوب، كانه درجه پائین، كانه ناخاص | LEAN ORE |
كانی هائی كه در مراحل آخر تبلور ماگمائی به وجود می آیند | LATE MAGMATIC MINERALS |
كانی های سبك، در كانی شناسی كانی هائی كه وزن مخصوص آنها كمتر از 2/8 است مانند كوارتز، كلسیت | LIGHT MINERALS |
كرمینه | LARVA |
كشند كم، كمتر ارتفاع سطح آب دریا | LOW TIDE |
كف سنگ یا توده آذر آواری كه از لاپیلی بوجود آمده باشد | LAPILLI TUFF |
كلوخه های خاك | LAHH |
كم سود، كم ناچیز، بكانه هائی كه درصد كانی آنها كمتر از حد معمول است اطلاق می شود | LEAN |
كنگلومرای آهكی | LIMESTONE CONGLOMERATE |
كوانتوم نور | LIGHT QUANTUM |
كولاب، مرداب، باریكه ای كه از آبهای شور ونمك دار كه بوسیله حاشیه ساحلی از دریا جدا می گردد | LAGON |
كولابی، نبودی، هسته ای كولابی، دارای گونه فسیلی بسیار كم زیرا با اشبا از نمك یا فاقد نمك های لازم زیستی می باشند | LACUNAR |
كوهزائی لارامیدین، كوهزائی بعد از كرتاسه | LARAMIDIAN OROGENY |
كیلواژ خطی، سطح رخ خطی | LINEAR CLEAVAGE |
گاز طبیعی كه از آن گازهای پروپان بوتان وایزوبوتان جدا شده است | LEAN GAS |
گدازه های زبانه ای شكل | LAVA TONGUE |
گدازه، توده گداخته ای كه از دهانه آتشفشان بیرون می ریزد | LAVA |
گرادیان حرارتی | LAPSE RATE |
گراواك سنگی | LITHIC GRAYWACKE |
گسل طولی | LONGITUDINAL FAULT |
گسل كم زاویه | LOW ANGLE FAULT |
گسل هائی كه امتداد آنها در جهت امتداد لایه ها وشیب آنها در خلاف جهت شیب لایه ها باشد | LEATHER JACKET FAULT |
گل سنگ | LICHEN |
گل های آهكی | LIME MUDS |
گلسنگ شناسی | LICHENOLOGY |
گمانه جانبی برای سنگ آهك | LIMESTONE SONDE |
گنبد گدازه های، توده های گدازه كه شكل خارجی آنها شبیه به گنبد است | LAVA DOME |
گودال گدازه، گودال مواد مذاب | LAVA PIT |
لابرادو، فلدسپات پلاژیوكلاز مخلوط حد واسط سدیم وكالسیم با بلورهای كوتاه نسبتاً پهن خاكستری در سنگ های دیوریتی گابروئی لابرادوریت ها وبازالت ها دیده می شود | LABRADOR |
لابرادوریت، از سنگ های آذرین خروجی از تیپ آندزیتی | LABRADORITE |
لابیرنتودونت، از دوزیستان دوره كربونیفرو پرمین كه گستردگی آنها در تریاس زیاد بوده ودارای دندان های پیچاپیچی بوده اند | LABYRINTHODONTA |
لاپیس لازولی، سنگ ارمنی، یك سنگ تزئینی كه دارای رنگ آبی شفاف می باشد | LAPIS LAZULI |
لاپیلی، تكه ها یا قطعات كروی شكل گدازه كه شباهت به نخود دارند | LAPILLI |
لاتریت | LATERITE |
لاتریت | LATOSOL |
لاتریت، خاك سرخی كه در مناطق استوائی یافت می گردد | LATERITE |
لاتورفین، الیگوسن تحتانی | LATTORFIAN |
لادلوین (سیلورین فوقانی) | LUDLOVIAN |
لارازیا، قاره فرضی كه در نیمكره شمالی وجود داشته ودر اثر جداشدن این قاره در اواخر دوران كربنیفر، خشكی های فعلی نیمكره شمالی وجود آمده است | LAURASIA |
لارامین، قسمت بالائی كرتاسه فوقانی | LARAMIAN |
لارنتین، ماقبل كامبرین | LAURENTIAN |
لاروی كیت | LARVIKITE |
لاژنیت، دیوریت الیگوكلازدار | LAUGENITE |
لاك فیلم، در مقطع خاك اثر لاك را گویند | LACFILM |
لاكازینا، از فورامینفرهای دوكی شكل كه اندازه آن حدود یك سانتیمتر بوده است | LACAZINA |
لاكولیت، قرار گرفتن مجموعه وسیعی از سنگ های آذرین در بین لایه های رسوبی را لاكولیت گویند | LACCOLITH |
لاكولیت، قرار گرفتن مجموعه وسیعی از سنگ های آذرین در بین لایه های رسوبی را لاكولیت گویند | LACCOLITE |
لاگ، باتلاق، باتلاق های كناره های مناطق تورب زار را گویند | LAGG |
لاگنیده ها، از فورامینیفرهای پیچیده یا غیر پیچیده كه اغلب چند حفره ای با پوسته سخت شیشه ای و فیبری شكل | LAGENIDEAE |
لاگومیده ها، خانواده خرگوش | LAGOMYDAE |
لامپروشیست، لامپروفیرهای دگرگون شده كه دارای بیوتیت قهوه ای رنگ و هورنبلاند سبز رنگ می باشند | LAMPROSCHIST |
لامپروفیر | LAMPROPHYRE |
لامیروفیری نوعی ساخت كه در سنگ های لامپروفیر دیده می شود | LAMPROPHYRIC |
لاندلین، قسمت فوقانی اردویسین میانی | LLANDELLIAN |
لاندنین، پلئوسن فوقانی | LANDENIAN |
لاندورین، سیلورین تحتانی | LLANDOVERIAN |
لانگولیت | LONGULITE |
لانورنین، قسمت تحتانی اردوپسین میانی | LLANVIRNIAN |
لاویالیت، یك سنگ بازالتی دگرگون شده كه دارای فنوكسریتهای كانی لابرادوریت كه در یك خمیره آمفیبولی قرار گرفته اند می باشند | LAVIALITE |
لای و لجن، گل ولای ناشی از ذوب شدن یخ ها | LABARIDO |
لایدلیت، یكی از اقسام شیشه ای سنگ داسیت | LEIDLEITE |
لایك، پهنك | LAMINA |
لایه، آستر، لایه ای از گل رس یا بتن كه برای جلوگیری از نشد و تخریب روی بستر بكار برده می شود | LINING |
لایه هوازده، لایه كم سرعت، لایه فرسوده شده | LOW VELOCITY LAYER |
لایه، طبقه | LAYER |
لئوناردین، قسمت فوقانی پرمین تحتانی | LEONARDIAN |
لپتومورفیك، مواد بلورینی كه فاقد شكل هندسی مانندسطح زاویه و غیره می باشند | LEPTOMORPHIC |
لپتیت، یك سنگ دگرگونی دانه ریز | LEPTICE |
لپیدوبلاستیك، نوعی ساخت در سنگ های دگرگونی كه در آن كانی های تشكیل دهنده عموماً ورقه ای می باشند | LEPIDOBLASTIC |
لپیدولیت | LITHIUM MICA |
لپیدولیت، یكی از كانی های گروه میكا | LEPIDOLITE |
لپیدوملان، نوعی بیوتیت كه در آن آهن فراوان است | LEPIDOMELANE |
لجن های دریاچه ای | LAGOON OOZES |
لدین، قسمت زیرین ائوسن فوقانی | LEDIAN |
لس | L |
لس، رسوبات بادی كه از رس ولای تشكیل یافته اند | LOESS |
لغزیدن، لغزش | LABILE |
لم اصطلاحی كه در آلاسكا به خاك لس اطلاق می شود | LEHM |
لوانتینین، قسمت بالائی پلیوسین فوقانی) | LEVANTINIAN |
لوئیزیت | LEWISITE |
لوئیزین، قسمت تحتانی میوسن فوقانی | LUISIAN |
لوپولیت، توده آذرین، نفوذی بشقاب مانندی كه قسمت فوقانی آن مسطح است | LOPOLITH |
لوتتین، ائوسن میانی | LUTETIAN |
لوتیت سنگ رسوبی كه قسمت اعظم آن از رس تشكیل یافته باشد | LUTITE |
لوسیت | LEUCITE |
لوسیت بازالت، سنگ بازالت كه در آن الیوین پیروكسن و لوسیت یافت می شود | LEUCITE BASALT |
لوسیت بازانیت، نوعی سنگ بازالتی | LEUCITE BASANITE |
لوسیت سینیت | LEUCITE SYENITE |
لوسیت فنولیت | LEUCITE PHONOLITE |
لوسیت فیر، یك لوسیت فنولیت كه در آن نفلین و لوسیت و مقدار كمی فلدسپار وجود دارد | LEUCITOPHYR |
لوسیتیت، نوعی بازالت كه در آن كانی لوسیت در عوض پلاژیوكلاز موجود است | LEUCITITE |
لوكپورتین، قسمت سیلورین میانی | LOCK PORTIAN |
لوكوفیر(سنگ پرفیری روشن) | LEUCOPHYRE |
لوكوكراتیك، یك اصطلاح كه بسنگهای رنگ روشن كه در آنها مقدار درصد كانی های تیره كم است اطلاق می شود | LEUCOCRATIC |
لوگاریت، سینیت قلیائی | LUGARITE |
لوله گم، لوله ای از فولاد كه درون آخرین رشته لوله محافظ چاه های نفت نصب می شود | LINER |
لوماشل | LUMACHELLA |
لویس تونین قسمت فوقانی سیلورین تحتانی | LEWISTONIAN |
لیاس | LIAS |
لیاس | LIASSIC |
لیپاریت | LIPARITE |
لیتارژ، اكسید سرب | LITHARGE |
لیتوئیدیت، نوعی ریولیت كه دارای جلای خفه است | LITHOIDITE |
لیتوپل، مواد كلوئیدی دانه ریزی كه در آب دریاها، دریاچه ها و باطلاق ها معلق است | LEPTOPEL |
لیتوشیمی، مطالعه شیمی سنگ ها | LITHOCHEMISTRY |
لیتوفیت | LITHOPHYTE |
لیتوگرافی | LITHOGRAPHY |
لیتولوژی، مشخصات وصفات فیزیكی یك سنگ بطریقی كه در نمونه دستی دیده می شود مانند كانی های تشكیل دهنده آن، بافت ساختمان اولیه وساختمان ثانویه وغیره | LITHOLOGY |
لیتومارژ، نوعی كائولن متراكم وصاف | LITHOMARGE |
لیژرین، توروئین تحتانی | LIGERIAN |
لیموبورژیت نفلین بازالت شیشه ای | LIMBURGITE |
لیموریت، یك سنگ متاسومتایك كه در تماس بین سنگ های گرانیتی و آهكی یافت می شود | LIMURITE |
لیمونیت، اكسید آهن آبدار | LIMONITE |
لین، قسمت زیرین پنسیلوانین تحتانی | LEEAN |
لینگلولید، نوعی براكیوپود با صدف بسیار ساده | LINGULID |
لینیت، ذغال قهوه ای، نوعی ذغال سنگ قهوه ای، نوعی مواد كربن دار كه ارزش حرارتی آن كم است | LIGNITE |
لینین | LIGNIN |
مارن آهكی | LIMESTONE MARL |
مایع | LIQUID |
مایع كردن گاز | LIQUEFACTION OF GAS |
مترداف واژه گالن | LEAD GLANCE |
مثلث لاگاتو، نشان دادن تصویر بوسیله یك مثلث قائم الزاویه | LAGATU TRIANGLE |
مجرای جانبی، مجاری كه توسط رودخانه هائی كه از زیر كوه های یخی سرچشمه می گیرند بوجود می آیند | LATERAL CHANNEL |
مجموعه حیات، انواع موجودات زنده كه در كنار هم زندگی می كنند | LIFE ASSEMBLAGE |
محل اپی سانتر | LOCATION OF EPICENTRE |
محل حفر یك چاه | LOCATION |
محیط رسوبی، كم انرژی، در این محیط رسوبی جریان قوی و امواج وجود ندارد ورسوبات دانه ریز در این محیط ته نشین می شوند | LOW ENERGY ENVIRONEMNT |
محیط های كرانه ای | LITTORAL ENVIRONMENTS |
محیطی كه تحت شرایط آن یك رسوب نشست كرده است | LITHOTOPE |
مخروط جانبی، مخروط های كوچك كه در دامنه یك كوه آتشفشان بوجود می آید | LATERAL CONE |
مخروط گدازه، مخروط آتشفشان، گدازه مخروطی شكل | LAVA CONE |
مربوط به پیدایش یا تشكیل سنگ ها | LITHOGENETIC |
مرداب، بركف، باتلاق | LAGOON |
مرداب كم عمق كه كف آن از گل لای پوشیده شده است | LIMAN |
مرمر دورنما، نوعی مرمر كه نقوش آن پس از صیقل دادن شباهت به دورنما دارد | LANDSCAPE MARBEL |
مسیر رگه، مسیر یا راهی كه رگه كانه در آن كوچكتر شده و از بین می رود یا این كه دوباره ظاهر می شود | LODE CHANNEL |
مسیر كوتاه زمان | LEAST TIME PATH |
مشخص كردن، محدود كردن | LOCATE |
معدن سنگ لوح | LABASSERO |
معرف لمبرگ، این محلول بكلسیت رنگ ارغوانی می دهد ولی روی دولومیت اثری ندارد | LEMBERG SOLUTION |
مغزه گیری جانبی | LATERAL CORING |
مقیاس لگاریتمی | LOGARITHMIC SCALE |
منطقه ساحلی، منطقه كرانه ای، منطقه كم عمق | LITTORAL ZONE |
موادی كه بوسیله امواج موازی با ساحل حمل می شوند | LONGSHORE DRIFT |
مهاجرت جانبی، مهاجرت نفت یا گاز در یك لایه نفوذ پذیر بموازات لایه بندی رسوبات | LATERAL MIGRATION |
مهره كمری | LUMBER VERTEBRA |
میان گدازه، جریان های گدازه ای بسیار وسیع كه سطح زمین را بمسافت چندین كیلومتر مربع پوشانیده و پستی بلندی های اولیه آن را پر می كند | LAVA FIELD |
نازك شدن یك لایه | LENSING |
نبود حفره دار، شكاف دار، فاصله خالی، انقطاع | LACUNA |
نزدیك بساحل، كرانه ای | LITTORAL |
نسبت مقدار سرب به اورانیوم در یك سنگ یا یك كانی | LEAD URANIUM RATIO |
نسیم زمین، نسیمی كه از طرف زمین بجانب دریا می وزد. این نسیم در اثر سرد شدن غیریكنواخت خشكی وآب دریا بوجود می آید | LAND BREEZE |
نشان برگ علامتی كه پس از افتادن برگ روی شاخه باقی می ماند | LEAF SCAR |
نشانه خاك های لاتریتی | L |
نشانه خاك های لومی | L |
نشست | LEAK |
نشست زمین | LAND SUBSIDENCE |
نشست محلی، فرو رفتن یا ریزش زمین در یك قسمت از یك ناحیه | LOCAL SUBSIDENCE |
نقشه رخساره سنگی | LITHOFACIES MAP |
نقشه لیتولوژیكی، نوعی نقشه زمین شناسی كه طرز قرار گرفتن و فراوانی سنگ های مختلف را در یك ناحیه نشان می دهد | LITHOLOGICAL MAP |
نمودار، كتابچه، ورقه ای كه پیشرفت كار را نشان می دهد | LOG |
نمودار الكتریكی | LOG ELECTRIC |
نمودار انحراف | LOG DEVIATION |
نمودار حفاری روزانه | LOG DRILLING |
نمودار رادیو اكتیو | LOG RADIOACTIVE |
نمودارگیری جانبی | LATERAL LOGGING |
نورپلاریزه، نوری كه در آن نوسانات در یك سطح صورت می گیرد | LIGHT POLARIZED |
نوع مغناطیسی اكسید آهن طبیعی | LODESTONE |
نوعی آسفالت ناخالص وغیر مرغوب | LAND ASPHALT |
نوعی خاك كه جریان آب در آن خشك می گردد | LAIRE |
نوعی روتیل یا اسفین | LEUCOXENE |
نوعی كوراندوم شفاف | LEUCOSAPPHIRE |
نوعی گدازه متخلخل كه دارای تركیبات ریولیتی می باشد | LAVA FORTH |
نوعی گرانیت تورمالین دار | LUXULLIANITE |
نوعی ماسه سنگ كه در چند جهت قابل شكسته شدن است | LIVER ROCK |
نوعی مغناطیس سنج قابل حمل ونقل | LEVANTO MAGNETOMETER |
نهشته های دریاچه ای | LACUSTRINE DEPOSIT |
نهشته های كولابی | LAGOON DEPOSITS |
وابسته به آب شیرین | LIMNETIC |
واحدهای سنگ چینه ای | LITHOSTRATIGRAPHIC UNITS |
هر نوع سخت خطی در داخل، یك سنگ كه در اثر جریان اولیه گدازه بوجود آمده باشد | LINEATION |
هزینه های بالا آوردن نفت از ته چاه | LIFTING COSTS |
یخ زنده، یخ یك كوه یخ فعال | LIVE ICE |
یخرفت جانبی | LATERAL MORAINE |
یخی كه از برف یا باران در سطح زمین بوجود می آید | LAND ICE |
یك روش اكتشافی كه در آن خاك بطور سیستماتیك برای وجود فلز مورد نظر آزمایش می شود | LOAMING |
یك سنگ لامپروفیزیك لوسیت دار | LEUCITE LAMPROITE |
یك لایه رسی نسبتاً غیر قابل نفوذ بین دیوارهای یك گسل | LEATHER BED |
یك لایه لیتواستراتیگرافیك كه از یك یا چند لایه كه درای مشخصات سنگی یكنواخت می باشند بوجود آمده باشد | LITHOSTROME |
یكی از انواع خزه ها | LYCOPODIALES |
آب اقیانوس | MARINE WATER |
آب دگرگونی، آبی كه در حین دگرگون شدن رسوبات بیرون رانده می شود | METAMORPHIC WATER |
آب شهابی | METEORIC WATER |
آب معدنی | MINERAL WATER |
آب مقداركم | MEAGER QUANTITIES OF WATER |
آب و هوای مدیترانه ای | MEDITERRANEAN CLIMATE |
آب وهوای دریایی، آب هوای اقیانوسی | MARINE CLIMATE |
آب وهوای مزوترمال | MESOTHERMAL CLIMATE |
آب وهوای موضعی یا محلی | MICROCLIMATE |
آبرفت دریائی | MARINE ALLUVIUM |
آبی كه از ذوب شدن یخ وبرف حاصل می شود | MELT WATER |
آزوریت | MINERAL BLUE |
آلبرتیت، نوعی قیر | MELANASPHALT |
آهن شهابی، توده آهنی كه از ستارگان دیگر بزمین رسیده است | METEORIC IRON |
اثر بخشی مكانیكی، ضریب مكانیكی | MECHANICAL EFFICIENCY |
اختلاف دمای متوسط | MEAN TEMPERATURE DIFFERENCE |
اسفالت | MINERAL PITCH |
اسید گل | MUD ACID |
اسیدیك ارزشی، اسیدی كه در هر ملكول یك هیدروژن قابل تعویض دارد مانند HCI | MONOBASIC ACID |
اقف نشانه، افق مشخص، لایه نازكی كه دارای مشخصات وصفات ثابتی است | MARKER HORIZON |
الكترود متحرك | MOVING ELECTRODE |
انحراف متوسط | MEAN DEVIATION |
اندازه گیری | MEASUREMENT |
انرژی مكانیكی | MECHANICAL ENERGY |
انفصال موهوروویچی | M BOUNDARY |
بار ماگزیمم | MAXIMUM LOAD |
باطلاق | MARSH |
باطلاق دریائی، ناحیه نسبتاً پایین كه بوسیله آب شور كه از دریا آمده است پر شده باشد | MARINE SWAP |
باطلاق مرطوب تورب | MOOR |
باطلاق های حاشیه ای، كولاب های حاشیه ای | MARGINAL LAGOONS |
باطلاق، مرداب، لجن زار | MORASS |
بافت مشبك | MESH TEXTURE |
بافت میكروگرافیك | MICROGRAPHIC TEXTURE |
بالغ، كامل، متوسط، رسیده | MATURE |
بخش قسمت، بخشی از یك تشكیلات كه دارای مشخصات فیزیكی و لیتولوژیكی جداگانه باشد | MEMBER |
برش بزرگ، برشی كه اندازه قطعات آن بسیار بزرگ است | MEGABRECCIA |
بزرگ ناودیسی كه داخل یك قاره واقع شده باشد | MEZOGEOSYNCLINE |
بزرگ هاگ، تخم بزرگ | MEGASPORE |
بزرگ، این واژه بعنوان پیشوند در اصلاحات زمین شناسی وسنگ شناسی بكاربرده می شود و در رشته های دیگر علوم معنی یك میلیون دفعه را دارد | MEGA |
بسنگ های دانه درشت كه بتوان كانی های آن ها را با چشم غیر مسلح تمیز داد اطلاق می شود | MEGASCOPIC |
بلورهای درشتی كه در اثر تبلور مجدد در یك سنگ بوجود می آیند | METACRYST |
بلورهای فلزی | METALLIC CRYSTALS |
بلورهای میكا كه به آسانی متورق می شوند | MICA BOOK |
بند یا قید مكانیكی، افزایش چسبندگی بین بتن وقسمت های تقویتی آن | MECHANICAL BOND |
بهره برداری مجاز ماگزیمم از یك چاه نفت | MAXIMUM EFFICIENT RECOVERY |
پتانسیل الكتروشیمیایی كه در سطح تماس غشایی دو محلول دارای غلظت متفاوت را از یكدیگر جدا می سازد بوجود می آید | MEMBRANE POTENTIAL |
پرده، غشا، پوسته | MEMBRANE |
پرده های تك لایه ای | MONOLAMELLAR SEPTA |
پستانداران اولیه | MONOTREMATA |
پسروی دریا | MARINE REGRESSION |
پلمه سنگ یا شیست رسوبی دگرگون شده | METASHALE |
پمپ گل | MUD PUMP |
پوشانیدن، جلوگیری تبخیر آب از خاك بوسیله پوشانیدن آن بوسیله مواد سطحی یا گیاهان | MULCHING |
پهلوی میانی، یال میانی، یال برگشته كه بین دو تاقدیس و ناودیس مجاور مشترك است | MIDDLE LIMB |
پهنه گلی در كنار ساحل | MUD FLAT |
تئوری های منفرد | MONISTIC THEORIES |
تبدیل به مرمر شدن سنگ آهك | MARMAROSIS |
تپه كم ارتفاع، برآمدگی كوچك | MOUND |
تجزیه تشبیهی، تجزیه قیاسی، تجزیه مدلی | MODEL ANALYSIS |
تجزیه مكانیكی، تعیین درصد اندازه كانی ها یا اجزاء تشكیل دهنده خاك ها | MECHANICAL ANALYSIS |
تخریب دریائی، فرسایش دریائی، تخریب وسایش بوسیله امواج دریا | MARINE DENUDATION |
تخریب مكانیكی | MECHANICAL WEATHERING |
تخلیه حداكثر، رودخانه در موقع سیل | MAXIMUM DISCHARGE |
تراس های بوجود آمده بوسیله آب دریا | MARINE CUT TERRACE |
تراویده گل | MUD FILTRATE |
ترك های گلی | MUD CRACKS |
تصویر آینه ای | MIRROR IMAGE |
تصویر، استوانه ای كه اولین بار توسط مركاتور برای تهیه نقشه جهان مورد استفاده قرار گرفت | MERCATORS MAP PROJECTION |
تغییر مكان جانبی قشر زمین در اثر حركت قطعات قاره ها | METASTASIS |
تفریق دگرگونی | METAMORPHIC DIFFERENTIATION |
تك سنگ | MONOLITH |
تك شیب، خم شدن بطرف پائین لایه ها از یك سطح بالاتر بسطح پائین تر | MONOCLINE |
تك گلبرگ | MONOPETOLOUS |
تك لپه، یك لپه | MONOCOTYLEDON |
تك، تنها، مجرد | MONO |
تكامل بزرگ، تكامل وسیع | MEGA EVOLUTION |
تلاش متوسط، تنش متوسط | MEAN STRESS |
توب باطلاق، ذغال سنگ نارس باطلاق | MARSH PEAT |
توپوگرافی متوسط | MATURE TOPOGRAPHY |
توده سنگ جرم | MASS |