در این قسمت لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 28 عرضه شده است.
لغات زمین شناسی – جغرافی صفحه اصلی – کلیک کنید
خرید لغات زمین شناسی – جغرافی / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته
لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 28
سطح شكست كدر، شكستگی كدر و مات | DULL FRACTURE |
سفره آبدار، سفره مرطوب، سفره مرطوب و خیس، سفره غرقابی، سفره رطوبت دار | DROWNED NAPPE |
سفره فرودافت، سفره پست | DEPRESSED NAPPE |
سگ سر، سرسگی | DOG-HEAD |
سنگ بیمار، سنگ متلاشی شده یا در حال از هم پاشیدگی | DISEASE |
سنگ خشك | DRY STONE |
سنگ دیا تومیت | DIATOMITE |
سنگ ریزه های دورویه | DOUBLE FLANGED |
سنگ سه گوش | DREIKANTER |
سنگ شجری، سنگ درخت وار(شكلهای درخت واری كه از رشته های منشعب و شاخه شاخه با بلورهای نامشخص و ناپیدا تشكیل یافته اند) | DENDRITE |
سنگ های آواری، سنگ های تخریبی | DETRIAL ROCKS |
سنگفرش صحرا | DESERT PAVEMENT |
سنگفرش صحرا | DESERT PAVING |
سنگهای آواری | DEUTOGENE |
سنگهای تخریبی، سنگهای آواری(مثال : كنگلومرا، ماسه سنگ) | DETRIAL ROCKS |
سنگهای دیا شیستی | DIASCHISTIC ROCKS |
سوزن با فنر مدرجی كه به وسیله آن مقاومت و درجه نفوذپذیری تراكم خاك را اندازه گیری می كنند | DAVIES. COMPACTOMETER |
سیلابی، طوفانی | DELUVIAL |
سیلت آهك زدایی شده | DECALCIED. SILT |
سیلیس زدایی | DESILICIFICATION |
شبكه زهكشی، مجموعه زهكشی های اصلی و درجه دوم و نهرهای كوچك | DRAINAGE SYSTEM |
شكاف، درز، نوعی شكستگی سنگهاست زمانیكه اختلاف سطح پیدا نكرده اند | DIACLASE FISSURE JOINT |
شكسته شدن پوسته منطقه در اثر مواد سازنده زیرین آن كه تكه های بالا آمده برای ساختن محوطه زمینی و ایجاد ساختمان بكار می رود | DETUFFER |
شماتیكی، طرحی، نموداری | DIAGRAMMATICALLY |
شیب | DIP |
صحرا | DESERT |
صحرایی كردن | DESERTIFICATION |
ضریب انتشار، ضریب پراكندگی | DISPERSION COEFFICIENT |
ضریب پخش | DIFFUSION OF COEFFICIENT |
ضعیف شدن، لاغر شدن | DEMEAGRELY |
طوفان، سیل | DELUVIUM |
طیف پراش، طیف تجزیه ای، طیف انكساری، طیف پراكندگی، طیف شكست | DIFFRACTION SPECTRUME |
طیف ناپیوسته، طیف انفصالی | DISCONTINUOUSE SPECTRUM |
عدم آبگیری، آبدهی | DESHYDRATION |
عدم اشباع، اشباع زدایی | DESATURATION |
عروسك، سنگال، كنكرسیون | DOLL |
علامت افق بخش تحتانی خاك یا سنگ بستر | D |
علامت یكی از كودهای شیمیایی در زبان آلمانی به معنی فسفات آمونیاك می باشد | DIAMMONPHS |
عمل حمل مواد | DRIFT |
فاسد كردن، بدتر كردن، رو بزوال گذاشتن، فرسودگی | DETERIORATION |
فاصله علامت، بعد نشان، علامت ثالتی كه در قسمتی از خط آهن برای هدایت قطار گذاشته می شود | DISTANT SIGNAL |
فرم صحرایی، حالت صحرایی، اشكال صحرایی | DESERTIC FORM |
فرورفتگیهای جدا از هم را گویند كه در سطح ماسه های هموار دیده می شود | DROP |
فروریختگی، از هم پاشیدگی، تجزیه شدن | DISINTEGRATION CRUMBLING |
فرونشست عمقی | DEEP PERCOLATION |
فساد زدایی، عاری از آلودگی، جلوگیری از آلودگی و فساد | DESINFECTION |
قابلیت تراوایی مستقیم | DIRECT PERMEABILITY |
قابلیت مفتول شدن، كانال، هدایت كردن | DUCTILITY |
قانون دارسی | DARCY |
قشر سیمانی آهك یا گچ به ضخامت چند سانتیمتر در سطح خاكها | DEB-DEB |
قطر | DIAMETER |
قطع كننده | DIACHRONISME |
قطعه فولادی كه جهت اتصال دو تیر در سازه ها مورد استفاده قرار می گیرد. | DOG |
كانال زهكشی | DRAINAGE CHANNEL |
كانی تیره رنگ | DARK MINERAL |
كاهش، تخفیف، خشكانیدن زمین بدون عمل آیش برای تولید غله | DEDUCTION DETAILED ACCOUNT |
كاهش بارخیزی و باروری خاك در اثر فرسایش باد و آب | DEBEURRER |
كج بیل كوچك با دسته كوتاه شبیه كج بیلهای ماقبل تاریخ | DABA |
كربن زدایی | DECARBONATATION |
كربنات منیزیم به فرمول : Co3Mg | DIALOGITE |
كشش | DRAWING |
كلسیم زدایی | DECALCIFICATION |
كلش زدایی | DESTUBBLE DETHATCHED |
كنتاكت ناهمگن، كنتاكت نا هماهنگ | DISHARMONIC CONTACT |
كندن سیل آب، از میان بردن و پاك كردن شن و ریگ در اثر پدیده جریان آب (آبشویی) | DEGRABOUILLER |
گچ، ژیپس | DZI |
گرد و غبار، گرد وخاك، گرد و غبار برف، برف باد آورد | DUST |
گرد و غباردار | DUSTY |
گردو خاك، گرد و غبار | DUST |
گلهای نمور و نمناك | DELAYANT |
گمانه دانلوپ، نوعی گمانه ای كه ازآن به عنوان سفتی خاك استفاده می كنند | DUNLOP SOUND |
گمانه زنی به منظور بهره برداری و استخراج از نفت | DRILLING FOR PETROLEUM |
گمانه زنی به وسیله الماس | DIAMOND DRILLING |
گمانه زنی چرخشی | DRILLING BY ROTATION |
گمانه زنی خشك | DRY BORING |
گنبد | DOME |
گود كردن، گود شدن، گود شدن دره در اثر فرسایش یخچالی | DEEPENING OF A VALLEY BY GLACIAL |
گودال، فرورفتگی | DEPRESSION |
گودال، راه آب، نهر آب | DITCH |
گودی موجود در سطح یك تخته سنگ گرانیتی | DRAWING THE CHARGE KILN |
گوگرد زدایی | DESULFURICATION |
گونه ای از خاكهای فقیر می باشد كه حدواسط بین Dy,Gyttja بوده و گیتیا برای فعالیتهای بیولوژیكی نامساعد است | DYGYTTJA |
لاروب، آلت تنقیه قنات | DREDGE |
لاروب زهكش | DRAIN CLEANER |
لاروبی كردن | DREDGING |
لامیناسیون مورب یا چینه بندی كاذب | DIAGONAL STRATIFICATION |
لایه بی حاصل | DEAF-BED |
ماده دیامگنتیتی، ماده دیا مغناطیسی | DIAMAGNETIC SUBSTANCE |
مارن خشك | DRY MARL |
مارن دولومیتی | DOLOMITIC MARL |
ماسه های الماس دار | DIAMONDIFEROUSE SAND |
ماسه های پوششی | DEKZAND |
ماسه های داغ ماسه هائی كه در اثر حرارت و آتش دستخوش تغییر و تحول شده است | DEAD SAND |
ماسه های دولومیتی، ماسه دولومیتی | DOLOMITIC SAND |
ماسه های دیوریتی، شامل سیلیكاتهای آهك و منیزیم می باشد و به عنوان كود مورد استفاده قرار می گیرد | DIORITIC (SAND) |
ماسه های مرده | DEATH SAND |
ماسه هایی كه رنگ تیره و كدر دارند | DARK-COLOURED SAND |
ماشین خندق كن، ماشین گودال كن | DITCHER, TRENCHER |
متلاشی شدن، تخریب كردن، فروسایی | DEGENERATION |
مته، سوند، حفاری، عمق یاب، آلت تعیین عمق | DRILL |
مجتمع تخریبی، مجتمع آواری | DETRITIC COMPLEX |
مجرای آب گردان | DIVERSION CHANNEL |
محلول دهم نرمال، 1/10 والانس گرم هر جسم در یك لیتر آب مقطر | DECINORAMAL SOLUTION |
مخروط افكنه واریزه ای | DEBRISCONE DETRITAL CONE |
مرطوب، گل آلود | DAMP |
مسكن، سكونت گاه، بوم | DWELLING,HABITATION |
مطالعات تفضیلی | DETAILED INVESTIGATION |
معادن نواحی عمیق، معادن عمقی | DEEP-LEVEL MINE |
معدن الماس | DIAMOND-MINE |
معدن خشك | DRY MINE |
مكانی كه در بخش جلوی منطقه قرار گرفته است | DEISSAL |
مواد آواری، به موادی گفته می شود كه از تخریب و تجزیه سنگها حاصل می شود | DETRITAL MATTER |
مواد آواری، به موادی گفته می شود كه از تخریب و تجزیه سنگها حاصل می شود | DETRITUS |
موج روی فولاد | DAMAS |
مورن ته نشین شده، یخرفت ته نشین شده | DEPOSITED DRIFT |
مولی را گویند كه PH=5 و حدواسط بین مور و مول می باشد | DUFFMUL |
مهاجرت نزولی | DESCENDING MIGRATION |
ناحیه صحرایی، منطقه صحرایی | DESERT REGION |
ناهماوری، انقطاع حالت دلمه ای و لخته ای | DEFLOCULATION |
ناهماهنگ | DISHARMONY |
نمایش نموداری | DIAGRAMMATIC REPRESENTATION |
نمك زدایی | DESALINATION |
نمودار، گرافیك | DIAGRAM |
نمونه برداری ژرفی مواد معلق | DEPTH INTEGRATING SEDIMENT SAMPLER |
نوعی از خاكهای زرد یا آبی را گویند | DEGNE |
نوعی از سنگها را گویند كه تجزیه و تخریب آنها خوب انجام نگرفته و در نتیجه خاكهای بد با مواد درشت تولید می كنند. چنین خاكهایی بیشتر خاكهای آهكی سنگریزه دار را تشكیل می دهد | DYSGEOGENE |
نوعی كرم خاكی نسبتا كوچك كه در خاكهای اسیدی زندگی می كند | DENDROBAENA |
نهر آبرسانی | DISTRIBUTING CHANNEL |
نهشته های فرسایشی، تخریبی، آواری | DETRITAL DEPOSITE |
ورقه ورقه شدن، پوسته پوسته شدن | DESQUAMATION |
ورنی صحرایی | DESERTIC VERNISH |
همگرآبدهی | DISCHARGE COEFFICIENT |
هوای نمناك | DAMP WEATHER |
یخرفت | DRIFTING |
یخرفت، یخرفت یخچالی، توده های سست سطحی مانند ماسه و امثال آن كه حركت می كنند | DRIFT GLACIAL |
یخرفت یخچالی | DRIFT TILL |
یخرفت، توده باد آورده | DRIFT |
یخرفته های سنگی | DRIFT BOULDRES |
یكدست و صاف كردن چمن | DEPLOUNER |
آباد كردن زمین بایر و لم یزرع | ECHAUMER |
خوردن | EATING |
سد حفاظتی | EARTHWORK EMBANKMENT |
1- خاكی، زمینی | EARTHY |
1- در زمین شناسی كشاوزی مطالعه خاكهای لایه دار زمین شناسی را گویند.2-در زمین شناسی كشاورزی به نوع خاكهایی گفته می شود كه با چینه شناسی طبقات مطابقت دارد.3-تهیه صورت برداری خاكهایی كه متناسب با یكدیگر هستند.4- از نقطه نظر دوشوفر خاكهای جنگلی آلپ را گویند.5- از دیدگاه شارن هاگل طبقه بندی خاكهای بارخیز را گویند | ET PEDOLOGIE |
1- رسوباتی كه در قسمت فوقانی زمینها قرار دارند، 2- رسوبات و آبرفتهای جوان و جدید | EPIGEIC |
1- روكش كردن، 2- با پوسته یا قشری پوشاندن، 3- به شكل پوسته در آوردن، پوسته پوسته كردن | ENCRUSTING |
1- روی زمینی، روی زمین تولید شده 2-بلور بیگانه.3-روینده بر سطح چیزی.4- جانشین شدن یك ماده معدنی به جای یك ماده معدنی دیگر بدون اینكه شكل خارجی آن تغییر كند.5- در ژئومورفولوژی پدیده ای است كه مطابق آن جریانهای آبی بر روی سطح مستوی و هموار جریان دارند. | EPIGENESIS |
1- سری دوره ائوسن، 2- واحد زمانی چینه شناسی ائوسن، 3- پراكندگی و انتشار دوره زمین شناسی ائوسن | EOCENE SERIES |
1- شخم عمیق را گویند.2- فرو بردن گاو آهن به طور عمیق در خاك | ETRAMPER |
1-آسان، سهل، 2- اراضی سبك، نرم، بدون سنگریزه داررا گویند كه شخم و كار بر روی آن به آسانی صورت می گیرد | EASY EARTH |
آبرفت | ELUVION |
آرایش ذرات مختلف خاك كه شامل مواد میكروسكوپی می باشد | ELEMENTARY. CONSTITUTION |
آندربیت | ENDERBITE |
آندوپركولاتیف | ENDOPERCOLATIF |
آندودیناموژن | ENDODYNAMO MORPHE |
آندولیت | ENDOLITHE |
آندومورفیسم، درون دگرگونی | ENDOMORPHISM |
ائوژن، تجزیه خوب، دگرسانی خوب | EUGEOGENE |
ائوسن | EOCENE |
ائوكامبرین | EOCAMBRAIN |
ائولیانت | EOLIANITE |
ائوهیپوس | EOHIPPUS |
ابزار سه شاخه ای كه جهت جمع آوری یا پخش كود مورد استفاده قرار می گیرد | EPONDOIRE |
اپسومیت | EPSOMITE |
اپی تاكسی | EPITAXIE |
اپی زون، منطقه دگرگونی ضعیف | EPIZONE |
اپی سینیت | EPISYENITE |
اپی لیت، سنگ زیان بیرونی | EPILITHE |
اپیدوت | EPIDOTE |
اپیدوتیت | EPIDOTITE |
اتروفیك | EUTROPHIC |
ادافولوژی | EDAPHOLOGY |
اراضی اشباع از نمك | EARTH SALT |
اراضی بد و غیر بارور را گویند | EGARIPELEIRO |
ارزش خاك، ارزش زمین | EARTH VALUE |
اروبسیت | ERUBES |
اریپتروژینوس | EUR YPTERYGINUS |
اریوپس | ERYOPS |
از تریلوبیتهای دوره اردویسین می باشد | EOHARPS |
استرلیت | ESTERELLITE |
استومپاژ | ESTOMPAGE |
اسكسیت | ESSEXITE |
اسیدیته مبادله ای | EXCHANGE ACIDITY |
افت بار ورودی | ENTRANCE. LOSS |
اقتصاد | ECONOMY |
اقلیم استوایی | EQUATORIAL CLIMAT |
اكلوژیت | ECLOGITE |
اكوتوپ | ECOTOPE |
الكترواسموز | ELECTRO OSMOSE |
الكترودیالیز | ELECTRODIALYSE |
الكتروفورز | ELECTROPHORESE |
الكترولیت | ELECTROLYTE |
الكترولیز | ELECTROLYSE |
الكتروم | ELECTRUM |
الكترون | ELECTRON |
امولسیون | EMULSION |
انبساط گازها | EXPANSION OF GASES |
انبساط مایعات | EXPANSION OF LIQUIDS |
انبساط، 1-بازشدگی، انبساط.2-افزایش طول، سطح یا حجم چیزی در اثر افزایش حرارت بدون اینكه ماهیت یا حالت آن جسم تغییر كند | EXPANSION DILATATION |
انتقال | ELUVIATION |
انحنا، خمیدگی | ENSELLEMENT |
انرژی | ENERGY |
باد شرق | EAST WIND |
بادی | EOLIAN |
باران كارآی اصلی | ESSENTIAL EFFECTIVE PAINFALL |
باران كارا | EFFECTIVE RAINFALL |
بالایش برونی | EXOPERCOLATIF |
بخار خروجی، بخار تخلیه ای، بخار رها شده | EXHAUST STEMA |
برجستگی سطحی | EPIRELIEF |
برداشتن قشرهای سطحی خاك زمینهای آیشی كه می توان چنین زمینهایی را اصلاح و قابل كشت گرداند | ETREPER |
برون حرارت زا، برون گرمازا | EXOTHERMIC |
برون راد | EXOSMOSIS |
برون زاد، دارای منشأ خارجی | EXOGENOUS |
بستر مخروط افكنه ای | EJECTA BED |
بلور الكترو والانسی | ELEXTROVALENT CRYSTAL |
بوم شناسی، اكولوژی | ECOLOGY |
به جنس خاكهایی گفته می شود كه تكامل خاك تحت تأثیر اقلیم مشخص به وجود نیامده است و عوامل دیگر در تكوین آن مؤثر بوده است.طبق نظر كلود برنارد به چنین خاكهایی باید خاكهای استثنایی لقب داد | EXTRA NORMAL SOIL |
به مجموعه باندهای خاك گفته می شود كه در اثر شخم زدن یك باند بر روی یك باند دیگر خوابیده است | ENDOS |
به مزارعی گفته می شود كه پوشش گیاهی انگلی آن را فراگرفته است | EFOUCELA |
بی دندان ها | EDANTATA |
بیداری خاك | EARTH AWAKENING |
بیرون اندازی، بیرون آمدگی | EXTRUSION |
بیرونی، خارجی | EXTERN |
بیل سه دندانه ای آهنی كه در پخش كود از آن استفاده می شود | EPANCHOUX |
پرتگاههای مناطق آهكی، مغاكهای آهكی | ENDOUZOIR |
پورل سبز، اپیدوت به فرمول NaZrSi6O15 . 3H20 | EPIDOTE |
پوسته پوسته شدن، ورقه ورقه شدن | EXFOLIATION |
تاثیر ریشه ها بر سطح خاك | EFFECT OF ROOTS ON THE SOIL |
تاثیر یك واكنش، كارسازی | EFFETIVE |
تأثیر PH، نفوذ PH | EFFECT PH |
تخلخل مؤثر | EFFECTIVE . POROSITY |
تراس بندی، پشته خاك، خاك برداری، گودالش، خاكریز مصنوعی | EARTHWORK |
تراس جذبی سدی | EMBANKMENT ABSORPTION TERRACE |
تراست سطحی، روراندگی سطحی | EPIGLYPTIC THRUST |
تراوش، ترشح | EXSUDATION |
تركیبات اصلی سنگها | ELEMENTARY COMPOSITION OF ROCKS |
تزریق شدید مایعات و یا مواد لبنیاتی سیمانی تحت فشار در یك سونداژ | ESQUICHE |
تغذیه خارجی | ECTOTROPHE |
تغییرات سطح دریا، بالا و پایین رفتن آب دریا در مقیاس جهانی | EUSTATISME |
تكامل، تغییر شكل | EVOLUTION |
تكتونیك جلدی | EPIDERMIC TECTONIC |
تكتونیك رویانی | EMBRYONIC TECTONIC |
تلفات آب در بهره برداری | ESCAPED WATER |
توان امولسیونی، قدرت امولسیونی | EMULSIONNANT. POWER |
توده شنی، رشته های ماسه ای و شنی، تپه های ماسه ای | ERG |
توده هم ارز | EQUIVALENT MASS |
جابجا كننده خاك | EARTH MOVER |
جریانهای محدود در محیطهای بسته | EUXINIC |
جمع قلب | EGLAB |
جوهر، اصلی، اساسی | ESSENTIAL |
چشمی، چشم دار | EYELET |
چیدن سنگها خاك، چیدن سنگهای سطحی خاك | EPIERREMENT |
چین راست | ERECT FOLD |
چینهای پارازیتی، چینهای دربرگیرنده | ENTRAINEMENT FOLD |
حادثه اولدوائی، رخداد اولدوائی | EPISODE OLDOWAI |
حالت كشسانی جاده، حالت الاستیسیته شوسه | ELASTICITY OF ROADWAY |
حركت جابجایی زمین | EARTH FLOW CREEPIN |
حفاری آزمایشی، حفاری تحقیقاتی، گمانه زنی اكتشافی | EXPRIMENTAL BORING |
حفاری كردن، پوك كردن | EXCAVATE |