در این قسمت لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 23 عرضه شده است.
لغات زمین شناسی – جغرافی صفحه اصلی – کلیک کنید
خرید لغات زمین شناسی – جغرافی / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته
لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 23
نوعی كانی سنگین | BARYLITE |
نوعی كج بیل | BECHE |
نوعی گل سفید كه ذرات فسفات آهك در آن پراكنده گشته است فسفات به عنوان گرهگها و دانه های كوچك است | BROWN CHALK |
نوعی مرداب نمكی | BROUAGE |
نهر و جویبارهای مقاوم و پایدار را گویند | BALKA |
نهشته های سیلابی | BOUSEAS |
نیزه، شاخه پیپی شكل، آب پخش كن | BRANCH PIPE NOZLE |
نیمرخ خاكی كه فاقد افقA می باشد | BC |
واریزه توده های سنگی | BAROUN |
واریزه های دامنه ای و پایكوهی | BERROCAL |
واژه وارن، خاك وارن به نوع خاكی گفته می شود كه بخش زیرین آن از خاك های رسی تشكیل یافته است | BATISSE |
وجود سیلكیس های گرد و مدور در گل سفید | BUQUANT |
وضع مناسب خاك در بین سایر اقسام خاك دارای ساختمان بهتری بوده و هواگیری خوب انجام می گیرد | BODENGARE |
ویژگی های ماده بازی را گویند | BASICITY |
هارموتوم ( اصطلاح كانی شناسی) | BARIUM HARMOTOME |
هرم های نوك تیز وطبیعی كه به صورت برآمدگی هائی پس از عمل فرسایش در خاك و زمین دیده می شود | BARRO OUNES |
هره خاكریز، باریكه | BERM |
یاقوت بوهم | BOHEMIAN RUBY |
یاقوت پوست پیازی، لعل بدخشان | BALAS RUBY |
یخ نهشته، توده رسی كه شامل قلوه سنگ وتخته سنگ باشد یكی از فراوان ترین و مشخص ترین رسوبات یخچالی است | BOULDER CLAY |
یكی از اقسام بیلچه هائی كه دو زائده دارد | BEDCHON |
یكی از انواع بیل، كج بیل هایی آهنی كه كف انتهائی آن پهن می باشد | BESOCHE |
یكی از انواع بیلچه های باغبانی و بسیار كوچك است | BECHELON |
یكی از انواع زمین های رسی و سنگی كه با خاك های حاصلخیر مخلوط می باشد | BELUSO |
یكی از گونه های مهم باسیل كه نوعی از آن عامل تغییر و دگرسانی سلولزهای بافت نباتی می گردد | BACILLUS AMYLOBACTER |
كریوپدولوژی، مطالعه خاك هایی كه اشكال آنها به وسیله یخبندان های شدید مشخص می شوند | CRYOPEDOLOGY |
آب تركیبی، آبی كه در خاك بیشتر تحت تاثیر نیروی شیمیائی تا نیروی فیزیكی نگاهداری می شود | COMBINED WATER |
آب زندانی | CONNATE WATER |
آب موئینه ای حاشیه ای كه بالاتر از سطح آب قرار دارد | CAPILLATUM |
آب های آسمانی | COSMIC WATER |
آبراه، كانال | CHANNEL |
آبراه، كانال، ترعه | CANAL |
آبشار پله ای یا شیب شكن پله ای | CASCADE FALL |
آبشار پله ای یا شیب شكن پله ای | CASCADE DROP |
آبكند، آبكند مسیل های خشك | CADARU |
آبكند، بریدگی، شكاف های فرسایشی، شیار عمیق | CHABBA |
آبكند فرسایشی آبدار با شیب تند | CALANCO |
آبكندهای دوباره كنده شده | CUT OFF |
آبگذر استوانه، آبگذری كه از زیرزمین می گذرد و دارای مجرای استوانه ای بوده و ممكن است یك مجرائی و یا چند مجرائی ساده و مركب باشد | CULVERT BARREL |
آجر | CHANTILLE |
آجرپزی، سفالگری | CARRONIERE |
آراگونیت، آراگونیت كربناتی ناپایدار است ولی در ساختمان پوسته های جانداران آهكی عمومیت دارد | CARBONATE ROCKS |
آزمایشات تكمیلی | COMPLETION TESTS |
آشفتگی ته جریان آب را گویند | CHAUMAS |
آلایش | CONTAMINATION |
آلپ سفلی | CAGNARD |
آلتی كه برای شكستن و خرد كردن از آن استفاده می كنند | CHOPPING TOOL |
آلتی كه بوسیله آن ساقه غلات را قطع می كنند | CHAUMET |
آلیوس | CAOUSSANET |
آنچه كه سلول را می خورد، میكرو ارگانیسم های خاك را گویند كه عامل از هم پاشیدگی وتخریب سلولزها و بازمانده های گیاهی را می گردد | CYTOPHAGE |
آهك | CALX |
آهك، رس، سیلیس دار | CALCAREO ARGILLOSILICIOUS |
آهك آمیخته با كانی آهن | CHAGNOLE |
آهك بلورین | CALC SPAR |
آهك بلورین، كالسیت خالص و شفاف، اسپات آهكی | CALCAREOUS SPAR |
آهك پسند گیاهانی كه به مقدار فراوان كلسیم جذب می كنند | CALCIPHIBE |
آهك پسند گیاهانی كه به مقدار فراوان كلسیم جذب می كنند | CALCIPHILES |
آهك پسند گیاهانی كه به مقدار فراوان كلسیم جذب می كنند | CALCICOLES |
آهك دار، خاك های آهك دار | CALCAREOUS |
آهك سدیم دار | CALCO SODIC |
آهك سنج دستگاهی كه به وسیله آن مقدار كربنات های موجود در خاك را اندازه می گیرند | CALCIMETER |
آهك سنجی | CALCIMETRY |
آهك شیست | CALCSCHISTE |
آهك گریز | CALCIPHOBE |
آهك گریز، گیاهانی كه احتیاج آنها به آهك بسیار كم بوده و خاكهایی كه آهك زیاد داشته باشند تحمل نمی كنند. | CALCIPHOBES |
آهك گریز، گیاهانی كه احتیاج آنها به كلسیم بسیار كم بوده و خاك هائی كه دارای آهك زیاد می باشد تحمل نمی كنند | CALCIFUGE |
آهك متراكمی را گویند كه در زیربنای ساختمان ها از آن استفاده می كنند | CHOIN |
آهك های سیلیسی، سخت گره دار | CAILLEBOTTINE |
آهك هایی كه از اسكلت آهكی زیستمندان ساحلی رسیفی به وجود می آید | CONSTRUCED CALCAREOUS |
آهك، گل سفید | CALCAREOUS |
آهك، هوموس دار | CALCAREO HUMIFEROUS |
آهكی شدن، اشباع خاك از كربنات كلسیم | CALCIFICATION |
آهكی كه در بخش نسبتا تحتانی خاك قرار داشته و به عنوان كود از آن استفاده می كنند | CHACRE |
اتاق نقب در معدن، اتاقك حفره ای | CHAMBERED HOLE |
اثر چرخ درشكه بر سطح خاك | CACHEU |
اثر چرخه درشكه | CHARREAU |
اثر لغزش در زمین، پارگی خاك وزمین | COULINEE |
اثر موئینگی، مویسانی | CAPILLARITY |
اجسام غاری، غاردار، حفره های موجود در غارها | CAVERNOUS |
احتراق، اكسیداسیون ماده كربن دار یا هیدروژن دار كه با آزاد شدن حرارت وگاز همراه است | COMBUSTION |
احداث ترعه و قنات، مجراسازی، هدایت مسیر | CANALIZATION |
اراضی آهكی، دشت آهكی | CAUS |
اراضی آیشی، نخستین شخم سالانه | CASSAILLE |
اراضی بوریادار | CANE EARTH |
اراضی رس داری كه با ماسه های كوارتزدار مخلوط است | CHAINASSE |
اراضی رس داری كه متراكم و سخت بوده و شخم كردن در آن مشكل باشد | CLITRE |
اراضی سرخس دار | CHARDON |
اراضی سنگریزه دار | CREIOT |
اراضی سنگریزه دار | CLAPAREDO |
اراضی سنگریزه دار، خلیج كوچك با كناره های سنگی وشیب تند | CALANCUDE |
اراضی سنگلاخی | CRUAS |
اراضی سنگی آهكی | CRIE |
اراضی سوخته و كشت نشده كه خاك های سازنده آن جز نامرغوب ترین خاك های زراعی محسوب می گردد | CABOURLE |
اراضی شنی وماسه ای | CUT GROUXD |
اراضی فقیر، زمین های آهكی، خشك مخلوط یا سنگ | CALCAREOUS |
اراضی كه پوشیده از قلوه سنگها وسنگ های گرد است | CODOULIERE |
اراضی كه دارای بوته های خاردار می باشند | CHAPARRAL |
اراضی گدازه ای، زمین هائی كه دارای گدازه های آتشفشانی می باشند | CULAZ |
اراضی گرانیتی را گویند كه برای كشت بلوطیان اختصاص یافته است | CHTAIGNAL |
اراضی گرم و خشكی كه بر روی آهك های دوران سوم و یا بر سطح مواد االیتیكی قرار دارند | CRIAS |
اراضی گودالی شكل، دره | CROZE |
اراضی مارنی ورسی | CANARD |
اراضی ماسه ای سرد | COLD SAND EARTH |
اراضی محكم واستوار، زمین های بزرگ و وسیع | CALCABLE EARTH |
اراضی مرطوب | CABEUSON |
اراضی مسطح وافقی پایكوهی، مزرعه ودشت های زراعتی | CLOT |
اراضی مسطح و هموار دامنه ای | CLIU |
اراضی هوموس دار و بارور حاصلخیز | COURTIL |
ارتباط تركیب اجسام | CHEMICAL |
ارتفاع سانتریفیوژ | CENTRIFUGAL HEAD |
از انواع اراضی قیری كه اندكی سخت بوده و رنگ آن بسیار روشن است | CLOYE |
از انواع خاك رس | CHAMISO |
از انواع رس كه خاصیت انعقاد و قابض را دارد | CIMOLED EARTH |
از تریلوبیت های كامبرین میانی | CONOCORYPHE |
از جانوران پر سلولی متعلق به خارپوستان اكینودرماتا كه در كرتاسه بالائی زندگی می كرده است | CONULUS |
از جانوران پرسلولی دریائی كه فقط به صورت فسیل تا حال شناخته شده اند | CONULAIRE |
از خاك های درون منطقه ای غنی از كلسیم | CALOMORPHIC |
از نومولیت ها | CYCLOOLYPEUS |
استخوان سینه، در یك سطح برجستگی های كوچك وطولی را گویند | COAST |
استوانه ای، به سطحی گفته می شود كه احتمال دارد به وسیله یك حركت راستگرد به وجود آید | CYLINDRIC |
استوانه قارچی شكل | CHAMPIGNONNAGE |
استوانه و لوله كلوخ شكنی كه از دو سری دیسك با قطرهای متفاوت تشكیل یافته است | CRODKILL |
اسلوب كشاورزی، روش كشاورزی، شخم وشیار | CULTURAL MAKING |
اسید سیتریك | CITRIC ACID |
اسیر، ربایش | CAPTURE |
اشتاق قاره ها، تغییر مكان قاره ها | CONTINENTAL DRIFT |
اصطلاح آلپ | CANNAIE |
اصطلاح آلپ سفلی، قله كوه | COGOL |
اصطلاح بولونی، غلطك زدن برروی گل ولای | CHOLER |
اصطلاح پرتغالی، خاكهای آهكی | CALICO |
اصطلاح روسیون، سنگلاخ | CAROL |
اصطلاح ژئوتكنیك، كاهش عناصر و مواد زاویه دار در اثر عمل شكستن و یا خرد كردن و یا برخورد مواد با یكدیگر كه تبدیل به شن و ماسه می شوند | CRUSHED |
اصطلاح ژئوتكنیك، قسمتی از تراكمی كه خاك از دست می دهد | COMPRESSION |
اصطلاح سن تونژ، خاكهای گل سفید دار | CHAPLE |
اصطلاح فنی، ضربه های متوالی ومنظم برنمونه خاك را گویند | CASAGRANDE OF AP APPARATUS |
اصطلاح كاتانی پناهگاه كوچك، خلیج تنگ وباریك | CALELLA |
اصطلاح لهستانی خاك های مرطوب وسیاه | CEPUCHY |
اصطلاح محلی پرووانس، لایه های رسی شیستی اراضی لیگنیت دار كه حاوی انواع صدف های فسیلی است. | CLOVISSOI |
اصطلاح وانده | CHIFFE |
اصطلاح، بهبود، عمل اصلاح | CORRECTION |
اصلاح خاك به وسیله افزایش كود | COMPOSTER |
اضافه كردن كلسیم بر روی خاك های آهكی، مارنی، آهك های غباری | CALCIC AMENDEMENT |
افت بحرانی، افقی كه بدهی بحرانی را ایجاد می كند | CRITICAL HEAD |
افق C، علامت سنگ مادر كه در زیر خاك قرار داشته | C |
افق خاكی كه ساختمان منشوری داشته، دارای مجاری باریك با خاك های سیالیتیكی می باشد | CANUTILLO |
افق رنگارنگ | COLOURED HORIZON |
اقلیم | CLIMATE |
اقلیم خاك، نوع خاك جدید وجوانی كه در حالت نرمال تحت تاثیر اقلیم مشخص قرار دارد | CLIMATIC SOIL |
اقلیم سرد | COLD CLIMATE |
اقلیمی، تقسیم نردبانی به ویژه در طول سال های زندگی مشخص | CLIMATICAL |
انباشته، توده شده، مجتمع | COACERVATION |
انجماد، ماسیدگی، تغییر حالت یك ماده از مایع به جامد است | CONGELATION |
اندود خاك های رسی چسبنده بر دیواره ها وته یك مخزن برای اطمینان یافتن از نداشتن سوراخ و منفذ در مخزن | CORROI |
انسان شانسلاد | CHANCELADE MAN |
انسان كرومانیون | CROMAGNON HUMAN |
اواولیت های كانابین اوالویت هایی كه به علت داشت رنگ حنائی بدین نام موسوم گشته اند | CANNABINES O OLITES |
اوپال معمولی | COMMON OPAL |
باعث نگهداری آهك می شود | CALCONITRE |
باغچه | COTILOT |
بافت آواری، یافت تخریبی | CLASTIC TEXTURE |
بتون كنترل شده | CONTROLLED CONRETE |
بتون مخلوط مصالح سنگی شامل ماسه با سیمان وآب با آهك | CONCRETE |
برجستگی های شاخك شكل موجود در خاك را گویند | CORNU |
برجستگی هماهنگ، برآمدگی های یكنواخت | CONFORMABLE RELIFE |
برخی از آنها را یون های مبادله ای گویند ومی توانند یا محلول عناصر یاد شده در خاك جابجا شوند بعضی دیگر غیر قابل انتقال بوده و عمل مبادله صورت نمی گیرد | CATION |
برخی از بخش های بستر رودخانه كه به هنگام طغیان آب آن را فرا می گیرد | COUARDE |
برش آهكی | CALCAREOUS BRECCIA |
برگردانیدن وزیرو رو كردن خاك پای بوته ها را گویند | CHAUSSAGE |
برندگی، خراشیدگی | CORRASION |
برهنه سازی شیمیایی | CHEMIC DENUDATION |
برهنه، لخت، خالی | CALVERO |
بستن | CLOSE |
بشكل پوسته ای و قشری كه بصورت افقی گسترده شده اند | CRUSTIFORME |
بلورین، ماده ای كه به بلور شباهت دارد، جسمی كه ویژگی های بلور را دارد | CRYSTALLINE |
بوم دو كانادا، تربانتین كانادا | CANADA BALSAM |
بوم دو كانادا، تربانتین كانادا | CANADA BALZAM |
به آهكی گفته می شود محتوی ذرات ماسه بوده و به صورت واریزه دیده می شود | CRAON |
به باند زمینی گفته می شود | CRETION |
به خاك های اطلاق می گردد كه از سنگ اصلی ناشی شده است | C SOIL |
به خاك های باتلاقی گفته می شود كه در كنار نهرها دیده می شود | CAOULOS |
به خاك هایی گفته می شود كه محتوی ذرات آهك است | CRANETTE |
به خلیچ كوچكی گفته می شود كه پهنای آن 3 كیلومتر و درازای آن 4 كیلومتر یا بیشتر است | CALA |
به زمین های فقیری گفته می شود كه محتوی مواد خاكستری است | CINDER ASHES |
به سیستمی كه فرود آمدن هواپیما را در روی جایگاه یا كشتی های هواپیما بر كنترل می كند، اتلاق می شود | CARRIER CONTROLLED APPROACH |
به گونه ای از خاك های چرب چسبنده گفته می شود كه پس از خشك شدن تبدیل به كلوخه های كوچك و متراكم می شوند. | CASSI |
به گونه ای از خاك های پودزولی گفته می شود كه در نتیجه تخریب و دگرسانی سنگ های كربنات دار می باشند | CALCAREOUS PODZOL |
به نوعی آهك گفته می شود كه از قطعات ریز تشكیل یافته است | CRAYE |
به نوعی توف اطلاق می گردد كه بر سطح خاك ها، سخت و سنگریزه دار قرار گرفته است | CRAN |
بهره برداری از مزارع كشاورزی، زمین قابل كشت، مزرعه | COLONGE |
بهم چسبیدن، تركیب كردن | CONGLUTINATE |
بهم خوردگی، بهم خوردن | COLLISION |
بهم فشردگی، تراكم | COMPACTION |
بی نظم، آشفتگی | CHAOS |
پابرسران، سفالوپودا، سرپایان | CEPHALOPODA |
پاره سنگ | CAYE |
پاره سنگ های شكسته وزاویه دار واستخوانی شكل كه در سطح تحتانی شیست ها وجود دارد كه در اثر بهره برداری از شیست ها تولید شده است | CHEBIURE |
پاكی، پاك كردن | CLEANSING |
پایداری | CONSISTENCE |
پبچ نردبانی | CORKS CREW STAIRS |
پتانسیل بحرانی | CRITICAL POTENTIAL |
پتانسیل موئین | CAPILLARY POTENTIAL |
پرتگاه صخره، سراشیبی كناره دریا | CLIFF |
پرتو افشانی ضعیف سنگ | CLAPOUN |
پرتوافشانی سنگ | CLAPPA |
پروانه آبی، دستگاهی است كه بوسیله آن تندی آب را در هر نقطه اندازه می گیرند | CURRENT METER |
پستانكی | COURONNE |
پشته های بزرگ سنگی در مزرعه | CHINON |
پلاتفرم مرجانی | CORALLINE PLATFROM |
پودری كه شامل ذرات درشت و زبر بوده و به عنوان مواد منفجره مورد استفاده قرار می گیرد | COARSE GRAINED POWDER |
پوزولان های رسی- شیستی | CLAYS AND SHALES POZZOLANS |
پوست كروكودیلی | CROCODILE SKIN |
پوسته زمین، قشر، لایه، بخش سختی كه در اثر سخت شدن لایه نرم سطحی پدید می آید | CRSUT |
پوشش، لفافه | COVER |
پوشش، لفافه | CONCEAL |
پوشش گیاهی، كشت پوشش | COVER CROPS |
پوشش لفافه، مجموعه زمین های رسوبی یا آتشفشانی را گویند | COVERING |
پوشش نباتی را گویند كه قسمت زیرین آنرا ریگ و ماسه تشكیل می دهد | CHIF |
پولك، تیغه، فلس | CHIP |
تبادل كاتیونی | CATION EXCHANGE |
تبدیل، تقارب، همگرایی | CONVERGENCE |
تبلور، بلورسازی، انجماد و تبلور كند و آرام مایعی كه موجب پیدایش تركیب شیمیائی یكی یا چند كانی های فراوان می شود | CRYSTALLIZATION |
تپه كوچك | COS |
تثبیت، سخت | CONSOLIDATION |
تخت سنگ گل سفید | CREUSAUX |
تخته سنگ هائی كه از سنگریزه های گرد و مدور تشكیل یافته | CORREE |
تخته سنگ های جدا شده از كوه را گویند | CARRON |
تخته سنگ های سنگریزه دار | CHALY |
تخلخل كلوخه ای | CLUMPY POROSITY |
تخلخل موئینه ای، نسبت خلل و فرج موئینه ای به حجم كل سنگ یا خاك را گویند | CAPILLARY POROSITY |
تراس در امتداد خطوط تراز | CONTOUR TERRACE |
تراكم | COMPACTAGE |
تراكم سنگ های صاف | CLAPS |
تراكم سولفات كلسیم در افق خاك | CS |
تراكم، پدیده های خودبه خودی وطبیعی | COMPACTION |
ترجمه از واژه kalk factor سویس، نسبت مقدار اكسیدهای آهك و منیزیوم را گویند | CALCIS FACTOR |
ترك ها، درزه ها | CRACKS |
تركیب بنیان، تركیب رادیكال | COMPOUND RADICAL |
تركیب ساختمانی | COMPOUND STRUCTURE |
تركیب شیمیائی خاك ها | CHEMICAL COMPOSITION OF SOILS |
تركیب های اصلی خاك مانند واریزه های سنگی و موادی كه از آن حاصل شده است | COMPOSANT |
تشكلات مجتمعی، تبادل یك عنصر در ساختمان مولكولی بخشی از مواد آلی ومعدنی خاك كه سطح فعالی برای تبادل كاتیونی دارا می باشد | COMPLEXATION |
تغییر شكل دائمی و تدریجی حاصل از اثر تنش ها در اجسام صلب و یا مصالح متشكل از دانه ها كه بعد از برداشتن اثر تنش به حالت اولیه بر نمی گردد | CREEP |
تغییر شكل سطحی یك لایه وچینه و یا طبقه شیستوزیته به وسیله چین های كوچك و بهم فشرده كه با همدیگر موازی بوده و اغلب نوك تیز می باشند | CRENULATION |
تفاله آهن، تراكم وانباشتگی تركیبات آهن و منیزیوم در خاك | CLINKER |
تفاله های سائیده آهن كه اغلب در ساختن بتون های رسی مورد استفاده قرار می گیرد | CINDERY |
تقویم | CALENDER |
تكتونیك پوششی مجموعه تغییر شكل های حاصله بوسیله یك پوشش رسوبی را گویند كه از پی سنگ اصلی خود جدا شده است | COVERING TECTONIC |
تكلیس، عمل تبدیل فلزات به اكسید ها بوسیله حرارت دادن در هوا | CALCINATION |
تكه پاره های آهك | CASTILLE |
تل سنگ | CANTAREL |
تل سنگ بر فراز قله توده انباشته | CAIRN |
تلفات آبرسانی | CONVEYANCE LOSSES |
تنش، كشش، فشار كششی | CONTRAINTE TENSION |
تنش تراكمی، تنش فشاری، تنش فشارنده | COMPRESSIVE STRESS |
توان زرد شدن، قدرت زردگرائی | CHLOROSANT POWER |
توان سلولی خاك | CELLULOLYTIC POWER THE EARTH |
توپاز ساختگی، كوارتز زردرنگ | CITRINE QUARTZ |
توده، انباشته، كپه | CONGERE |
توده سنگ، دانه های ناهمگن | CLAPIAR |
توده سنگریزه | CASCAJE |
توده های بزرگ سنگی | CHIART |
توده های متراكم پاره سنگها وسنگها | COMPAYER |
تورب اقلیمی، توربی كه در شرایط اقلیم معتدل مرطوب و بدون وجود سفره فرآتیك تشكیل می گردد | CLIMATIC PEAT |
تورب زار طنابی شكل، تورب زار سیمانی | CORDED PEATERY |
تورب مخلوط، كود مخلوط تورب دار | COMPOSTED PEAT |
توف آهكی | CALC TUFA |
توف آهكی، سنگ رسوبی آهك با منشاء شیمیائی كه بوسیله عمل رسوبگذاری در آب های شیرین و ملایم تشكیل می شود | CALCAREOUS TUFA |
توف بلورین، نوعی توف را گویند كه چندین سطوح كوچك در آن دیده می شود | CRYSTALINE TUFF |
توف رس دار در كف دره ها خاك های ریگ وشن دار آهكی، قشر عمیق بخش فوقانی افقC را بوجود می آورد | CLAYEY TUFF |
توف سینریت | CINEREOUS TUFF |
توف ولكانیكی را گویند كه از خاكسترهای آتشفشانی سخت و صلب تشكیل یافته است | CINERITIC TUFF |
تیغه تكتونیكی، پولك زمین ساختی، به مجموعه رویهم رفتگی های تیغه ای شكل گویند | CHIP TECTONIC |
جایگاه، حفره، چاله | CORRIE COMB BOWL |
جایگزینی پوششی | COVERING CUBSTITUTION |
جدول جریان، جدولی كه می توان از آن برای پیش بینی زمان و سرعت جریان های جزر و مدی استفاده كرد | CURRENT TABLE |