ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین – ایران ترجمه – Irantarjomeh
مقالات ترجمه شده آماده گروه مدیریت – بازرگانی
مقالات ترجمه شده آماده کل گروه های دانشگاهی
مقالات
قیمت
قیمت این مقاله: 58000 تومان (ایران ترجمه - Irantarjomeh)
توضیح
بخش زیادی از این مقاله بصورت رایگان ذیلا قابل مطالعه می باشد.
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
شماره | ۸ |
کد مقاله | MNG08 |
مترجم | گروه مترجمین ایران ترجمه – irantarjomeh |
نام فارسی | ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین |
نام انگلیسی | Creating a Culture of Innovative Entrepreneurship |
تعداد صفحه به فارسی | ۴۵ |
تعداد صفحه به انگلیسی | ۳۱ |
کلمات کلیدی به فارسی | مدل تجاری، خلاقیت، فرهنگ کارآفرینی، آموزش کارآفرینی، ساخت ایده، پیشرفت ایده |
کلمات کلیدی به انگلیسی | business model , creativity , culture of entrepreneurship , entrepreneurship education, idea creation , idea development |
مرجع به فارسی | دانشگاه آزاد ـ برلین |
مرجع به انگلیسی | Prof. Dr. Günter Faltin Freie Universität Berlin |
کشور | آلمان |
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
چکیده Abstract
با توجه به اینکه کارآفرینی فراتر از یک خود اشتغالی صرف و کاری سخت و طاقتفرسا میباشد، برای اشاره به پتانسیل کلی آن، باید بر پیدایش و پیشرفت ایدهها، تأکید داشته باشیم.
تحقیقاتی که در زمینه خلاقیت انجام پذیرفته، نشان داده است که همه ما میتوانیم در این نوع فعالیت خلاق، شرکت داشته باشیم. این مقاله تکنیکها و نمونههایی از شکلگیری ایدههای کارآفرینانه را نشان میدهد و هدف از آن این است که در عصر حاضر که نمایانگر سطوح فزاینده تحصیلی، رشد پیچیدگیهای خاص مصرفکننده و افزایش فرصتهای مقایسه ارزشها میباشد، نشان دهد که ایدههایی که در تناسب با معیارهای جامعه رشد مییابند، شانس بهتر و فزایندهتری را برای کسب موفقیت در بازار را دارا میباشند. مبنای فرهنگ کارآفرینی نوین ارائه تجسمهایی است که بر اساس آن بتوان فعالیتهای اقتصادی، هنری و اجتماعی را به عنوان بخشی از طیف مرتبط با فعالیت انسانی، عملی نمود.
کلمات کلیدی Key Words
مدل تجاری، خلاقیت، فرهنگ کارآفرینی، آموزش کارآفرینی، ساخت ایده، پیشرفت ایده.
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
کارآفرینی ــ مقدمه شخصی Entrepreneurship a personal preface
من بسیار زود مجذوب رشته اقتصاد شدم؛ از زمانیکه در سن چهارده سالگی پول توجیبیهایم را در بازار بورس، سرمایهگذاری میکردم، با وجود عدم رضایت معلمان و خانوادهام، چرا که در آن زمان، کاری نامناسب و بسیار بد محسوب میشد.
طبعا، به مطالعه اقتصاد پرداختم. با کمال تعجب، موضوعی که از آن تجربهای مهیج و شگفتانگیز داشتم، در دانشگاه تبدیل به سوژهای خسته کننده و بیمعنا شد. کار کلاسیام را به سرعت تمام و پایان نامهام را تکمیل کردم تا کمی بیشتر از زندگی دانشگاهی، لذت ببرم و بعدا در سن ۳۱ سالگی در حالی خود را یافتم که سمت دائمی استادی را به من پیشنهاد کرده بودند. زمانیکه این سمت را پذیرفتم، با خود عهد کردم که با این موضوع به روشی کاملا متفاوت روبرو شوم. به نظر من، کارآفرینی، مهیجترین راهی است که میتوان اقتصاد را به زندگی وارد کرد.
اما چگونه میتوان یک شرکت به وجود آورد. من به اطراف میرفتم و در مورد اینکه کدام زمینه شغلی، آینده بهتری دارد، به دقت فکر میکردم. در طول دیدارهایی که از کشورهای در حال توسعهای مثل تانزانیا و هندوستان داشتم، با دیدن اینکه چقدر قیمت محصولات مثل قهوه، شکر و چای در آلمان در مقایسه با قیمت آنها در کشورهای تولیدکننده گران است، شوکه شدم. بخصوص در مورد چای، تفاوت هنگفتی وجود داشت، شروع به حساب و کتاب کردم و به مقایسه نتایج با محصولات دیگر زمینهها پرداختم. مشخص شد که در چای، رقابت قیمتها، در پایینترین مکان قرار داشت که همان نوآوری بود. شروع به تجزیه و تحلیل دقیق هزینههای تجارت چای کردم. از این رو با دوباره تنظیم نمودن تقریبا هر چیزی که در تجارت چای استاندارد میبود، ایدهای تجاری، ابداع کردم که بنظر هرکس دیگری، احمقانه بود اما برحسب پسانداز هزینهها، معنادار بود: این ایده تغییر تنوع در چای و تنها استفاده از پاکتهای بزرگ، ”در عین حال ذخیره مصرف برای یک سال“ بود، شرکت که در ابتدا چیز مضحکی بنظر میرسید ـ راه خودش را میرفت و آنقدر رشد کرد تا به بزرگترین شرکت سفارشدهنده پستی چای در آلمان و بزرگترین خریدار چای دارجیلینگ در جهان تبدیل شد.
اینها را نمیگویم تا از شرکت خود تقدیر کرده باشم، بلکه میخواهم به وضوح پیامم را بگویم: اینکه چقدر سریع میتوانید به وسیله یک ایده خوب، بر یک بخش تجاری به خوبی سازمان یافته با موفقیت فائق شوید، موضوعی جالب است. این پیامی است که با بسیاری از نمونههای اخیر، مشخص میشود. تمرکز خود را معطوف پیشرفت و توسعه یک ایده خوب کارآفرینانه کنید: این کار به خوبی میتواند پایههایی برای موفقیت کارآفرینانه شما باشد. ممکن است برای شما تعجبآور باشد، همانطور که مرا هم به تعجب وا داشت. این موضوع قطعا، با دیدگاه عوام، تضادی فاحش دارد که معمولا بر اهمیت تواناییهای مدیریتی تجاری و مالی به عنوان نیاز عمدهای برای موفقیت یک کارآفرین، تاکید میکنند و به چگونگی ایده کارآفرینانهاش، اهمیتی نمیدهند.
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
مقدمه Introduction
در بسیاری از کشورهای گوشه و کنار جهان، کارآفرینی، تبدیل به بخش مهمی از برنامههای سیاسی و آموزشی شده است. نه تنها در آمریکا، بلکه در اروپا، نیز ایده فرهنگ سرمایهگذاری پدیدار شده است. تاکنون، تمرکز اصلی بر لزوم بیشتر سرمایهگذاریهای کوچک، شرکتهای رشد یافته سریع با مشاغل پایهریزی شده و بر اساس تکنولوژی بوده است (کمیسیون اروپایی FIT 2000 ، Gibb 2001a ). در تحول اقتصادها نیز چنین گرایشات مشابهی، مشاهده شدهاند (سازمان تعلیم و تربیت اروپایی ۱۹۹۶، Buck 2000 ). بررسیهای اخیر از آنچه که در زمینه کارآفرینی در اروپا و آمریکای شمالی آموزش میدهند، نشانگر این مطلب است که بخش اصلی تاکید، بر طرح کار، بعنوان قالبی برای نظام بخشیدن به علم و دانش است. این بخش مهم با دادههای اقتصادی کاربردی تکمیل میشود که توسط مدارس تجاری یا دانشکدههای اقتصاد، ارائه میشوند (Gibb 20001b ). دسترسی به علوم اجتماعی و دانشکدههای هنر، بسیار کم است.
کارآفرینی، پدیدهای پیچیده و چند وجهی است و نیز دارای بعدی خلاق است که در برخی بخشها، فراتر از مباحث اقتصادی ـ منطقی، میباشد. نباید برخی از مسائل مهم یک اصل آکادمیک، با در نظر گرفتن استانداردها در زمینه دقت و قائل بودن احترام آکادمیکی، منجر به محدودیت این پدیده شوند. این مقاله سعی دارد تا شما را به سوی زمینههایی از کارآفرینی، سوق دهد که در آنها بعد خلاق، نقشی مهمی را ایفا میکند. به نظر میرسد که نفوذ و احاطه آموزشهای علم تجارت، امر مهم کار فشرده بر یک ایده را در بر میگیرد. آنچه ضرورت دارد، این است که کارآفرینی را از محدودیت دست و پاگیر و ارتباط غالبا نزدیکی که با وزارت کار دارد، کنار بگذاریم، چرا که برای کارآفرینی، الگو و مثالی است بسیار محدود کننده (Gibb 2001b ).
بر این اساس، عوامل موفقیت، با در نظر گرفتن شروع یک فعالیت تجاری جدید، مورد بحث قرار میگیرند تا به اهمیت خلق ایده و پویایی کنش متقابل با دیگر عوامل (مردم و منابع) پی ببریم. از اینرو، میتوان نشان داد که نه تنها، نیاز به نوآوری از رقابتی شدید ناشی میشود، بلکه در معنایی وسیعتر موضوعاتی اجتماعی را شامل میشود که پیشاپیش مشخص کننده گرایشات جدید در بازار هستند.
با توجه به یافتههای اخیر در مورد سوژه خلاقیت
Goleman , Kaufmanand Ray 1993 , (sikszentmihalyi) به همراه یافتههایVesper (1993) آن دسته ایدههای کاری موفق، معمولا فرآوده طبیعی سابقه شخصیاند که به سوی چشماندازی با گسترهای بسیار وسیعتر باز میشوند و به واسطه آنها میتوان، پتانسیلهایی را برای پیشرفت ایدههای کارآفرینانه موفق، آزادانه به کار بست. در اینجا سعی شده تا به آشکارسازی الگوها و آوردن مثالهایی بپردازیم که بتوانند نسبت به ارائه راهکارهای سیستماتیک اقدام کند و به پردازش پیشرفت، به عنوان بخش جامع و مهمی از مدل کاری بپردازد. علاوه بر این دورنما، نشان خواهیم داد که تطابق با معیارهای اجتماعی و مشکلات همهگیر، عامل ضروری فزایندهای در راستای شروع موفقیت آمیز یک تجارت میباشد.
سعی بر این بوده است که تأثیرات تمامی این عوامل بر موقعیتها و شرایط را تحلیل نموده تا از این طریق به فرهنگ کارآفرینی گستردهتر، قابل دسترسیتر و شایعتر دست یابیم.
۱- درک کارآفرینی نوین Understanding Innovative Entrepreneurship
بیایید تا نگاه نزدیکتری به چگونگی رفتار تئوری اقتصادی با شخصیت یک کارآفرین داشته باشیم. تا همین اواخر سوژه کارآفرین عمدتا تنها در نوشتههای اقتصادی به چشم میخورد. طبق گفتهMark Gasson (1990)، که میتوان او را کاشف مجدد، اشکال کارآفرینی نامید: ”کارآفرینی، موضوعی مهم است و متأسفانه تا همین اواخر مورد اهمال واقع شده است“.
در طول چندین سال اخیر، تحقیقات مسیری تازه طی کرده و کارکرد مجزا و جداگانه کارآفرین در تضاد با کارکرد مدیریتی، مشخص شده است. شخص مدیر که میتواند بحث و جدل کند، باید طبق شرایط عادی و کارکردهای تجاری معمولی عمل کند. در حالیکه برای کارآفرینی موفقیتآمیز دقیقا شرایط متضادی، نیاز است. در اینجا باید بر نیروی محرکه نوین و شروعی تازه تأکید کنیم که با جنبههای منظم ماهیتهای موجود در تضاد است.
Schumpeter فرد کارآفرین را چنین توصیف میکند که راههای بسیار طی شده، را رها کرده تا حیطه جدید ظاهر شود، گویی که رؤیاها را به واقعیت تبدیل میکند (چه باور کنید، چه نکنید!) عمل کارآفرینانه تنها متشکل از اختراعات نیست بلکه ورود دانش به زندگی و به بازار است. Schumpeter بازارها را مشاهده کرد و با نگرش واقعگرایانه دید که کالاها، توسط تعداد معدودی تولید میشود. داشتن رقابت و در کنار آن همجواری بسیار مؤثرتر منابع، تنها از طریق هجوم کارآفرینان جدید به این بازارها، رخ میدهد. کارآفرینانی که با نوآوریهای خود، تعادل بازار موجود را بهم میزنند و تخریب میکنند. این مکانیسم در مبحث اقتصاد با اصطلاح ”تخریب سازنده“ نامیده میشود.
Hans Hinterhuber در سال ۱۹۹۲ ارتباط ویژهای را بین بینش کارآفرینانه و فرد، ذکر میکند. او میگوید، ایدههای کارآفرینانه، بیانگر زندگی خود فرد و تجربه حرفهای او هستند. او حتی در مورد ”حس وظیفه شناسی“ سخن میگوید که این حس وظیفه باید حضور داشته باشد تا انرژیهایی را که برای فروش موفقیتآمیز یک محصول، لازم است را آزادانه به جریان بیندازد. مؤلف، مثالهای متعددی از ایدههای کارآفرینانه ارائه میکند که جامعه ما را بیشتر از جوامع دیگر نشان میدهد، چون اجداد آنها ”ایدهای در مفهوم افلاطونی“ داشتند و سرشار از حس وظیفهشناسی بودند. به عنوان مثال Gottlieb Duttweilerr در سوئیس، با این ایده که ساختارهای تجاری سنتی باید بروند و محصولات باید بسیار ارزانتر عرضه شوند؛ به خصوص برای مردم قشر ضعیفتر؛ و یا مثل Steren Jobs و Stephen Woznik با بینش دموکراسی کردن کامپیوتر. همچنین دانستن این ایده جالب است که غالبا، دید کارآفرینانه با ”ایده رواج سریع سادگی کلاسیک“ همراه است.
این امر با تئوری متون اقتصادی، در تضاد است که معمولا منافع را عامل شکلگیری انگیزه در زمینه کاری میپندارند. Casson میگوید: ”ماهیت کارآفرینی، متفاوت شده است“(op . cit) و Richard Olsen نیز که مؤسس سوئیسی یک مؤسسه تحقیقاتی در زمینه اقتصاد کاربردی است، بر این مطلب میافزاید: ” اگر پول، انگیزه اصلی شما است، در این صورت پشتکار لازم برای خلق یک تهور کارآفرینانه موفق را نخواهید داشت“ .
Timmons (1994) میگوید که کارآفرینی توانایی ساختن و برقراری چیزی، از چیزی است که عملا وجود ندارد؛ بنابراین عملی است خلاق، انسانی و اساسی. از اینرو، مشخص میشود که حیطه کل کارآفرینی همیشه و همواره به جنبه خلاق پیشرفت یک ایده کارآفرینانه، بهای زیادی داده و میدهد.
دلیل اینکه چرا ویژگی ایده کارآفرینانه تا بدین حد کم اهمیت در نظر گرفته شده، این است که کارآفرینی در سیاست و اما در کتب علمی نیز دقیقا معادل خوداشتغالی قرار گرفته – که در واقعیت زندگی غالبا بر پایه ایدههای تجاری است که عملا بدیع و جدید نیستند. باز کردن یک بوتیک لباس، رستوران یا یک مغازه زیراکس، نرخ بیکاری را بهبود میبخشد و قدمی شجاعانه و مهم در جوامعی محسوب میشود که هنوز خود اشتغالی، استثنایی بزرگ است. با این وجود، آنها نویدبخش هم نیستند چرا که نرخ بالای شکست آنها، گواه این مطلب است.
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
۲- کاربرد تقسیمات اصول کاربردی در کارآفرینی
به نظر میرسد که واقعیت خوداشتغالی حتی به توصیف لزوم دانش برای کارآفرینی، نیز ترجمه میشود. مفهوم سنتی صلاحیت یک کارآفرین این است که باید تقریبا از همه چیز سر در بیاورد: حسابداری، در دسترس نگه داشتن لیست کالاها، معامله با انبارداران و مشتریان، مقررات قانونی، مطالبات مأمور مالیات، مدیریت کارمندان، نگهداری تجهیزات، ایجاد روحیه تیمی و غیره.
از چنین صلاحیتها و شایستگیهایی که لازمه یک کارآفرین است، میتوان لیست تقریبا بیانتهایی را برشمرد. نه تنها یافتن چنین فرد ذیصلاحی که همه جا مورد قبول باشد، مشکل است و تربیت او با آموزشها، نیز آسان نیست بلکه چنین شرایطی، مردم عادی را دلزده میکند.
برای کارآفرینان، بویژه داشتن معلومات خاص و درک اساسی سوژههای ذکر شده مفید است. اما حدی که برای یک کارآفرین لازم است تا تمامی صلاحیتها را در خود کاملا بسط و توسعه دهد چقدر است ؟
باید بدانیم که در آینده مفهوم یک صلاحیت همه جانبه منسوخ شده و قطعا مجبور میشویم تا اصل تقسیم کار را در این مسئله بسیار جدیتر بکار ببریم. انسانها دارای مهارتها، نگرشها و ترجیحات متفاوتی هستند. به عنوان مثال، بجای اینکه سعی کنیم که به یک مهندس بیاموزیم که چگونه میتواند فروشنده زیرکی شود (که کاملا بر ضد ویژگیهای حرفهای و شخصی اوست) بهتر به نظر میرسد که این دو کار را از هم مجزا کنیم و آنها را به دو فرد متفاوت اختصاص میدهیم. برای یادگرفتن، تکنیکهای کاری بسیاری وجود دارد. فقط رویارویی کافی با هر کدام از آنها مشکل است و وقت و انرژی بسیاری صرف میکند که در غیر این صورت میتوان آن را به رهبری و بینش اختصاص داد. اگر وارد جزئیات شوید، در آن میمانید و توانایی حرکت نخواهید داشت. باید سعی کنید که به پرواز کردن ادامه دهید! یک ایده متقاعد کننده شما را در حال پرواز نگه میدارد. شاید تصور ما از کارآفرین، باید مثل یک کارگردان فیلم باشد. او مغز متفکری است که بازیگران، ادوات نمایش و مهارتهای مختلفی را که دارد در معرض نمایش قرار میدهد. مدیریت این کارها برای یک فرد دست تنها، تقریبا به زمانی بیش از یک کار تمام وقت، نیاز دارد و این در راستای ایدهای قرار میگیرد که در مطالعات کارآفرینانه بیان شده است و آن این است که شروع یک کار جدید به یک ”کارآفرین طراز اول“ نیاز دارد که با یک تیم مدیریتی پشتیبانمیشود (Timmons 1994
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
۳- فاکتورهای موفقیتآمیز جهت بوجودآوری شرکتهای جدید
با استفاده از مدل تیمونز(۱۹۹۴) که میتوان آنرا به عنوان یک استاندارد در نظر گرفت میتوان فاکتورهای حیاتی را به گروههای زیر دستهبندی کرد.
– مردم
شامل تأسیس کنندگان به همراه تیممدیریتی .
– نظرات
با توسعه و تعریف مجدد مفاهیم بمنظور تشریح فرصتهای بازار.
– منابع
که برای تأسیس شغل و رشد آن مهم میباشد.
کلیه این سه فاکتور نقش مهمی را ایفا مینمایند. همچنین میتوان موارد مورد تأکید در خصوص فاکتورهای فردی را مورد بحث قرار داد. شرکتهای سرمایهگذاری سهم زیادی را به شخصیت تأسیس کنندگان هر شرکت اختصاص میدهند. آنهایی که مدیریت تجاری را تأسیس میکنند و آنهایی که در خصوص مشکلات شرکتهای کوچک اظهار نظر میکنند دارای تمایل قراردهی بازار، مهارتهای مدیریتی و همچنین بودجه کافی بگونهای میباشند که زمینه رشد و ترقی آنها را فراهم کرده و در این خصوص بحث مینمایند که این زمینهها میبایست کاملا مورد بررسی و پیشرفت قرار گرفته و فرمولهای اثبات شدهای را جهت حل مشکلات آنها و موفقیت این شرکتها میبایست بکار برد.
در مقابل این موضوع، تأثیر و عملکرد ایدههای نوآوری بررسیهای کمی را به خود اختصاص داده است. این فکر که کیفیت یک ایده میتواند تفاوتی را در شروع موفقیتآمیز یک شرکت جدید داشته باشد، به عنوان یک ایده خاص و محبوب مدیران و بانکداران محسوب نمیگردد. معمولا گفته شده است که، ” تعداد زیادی از ایدهها وجود دارد، قسمت مهم آن است که این ایدهها را عملی ساخت. در حقیقت، ایدههای زیادی در فکر و مخیله هر شخص وجود دارد که ممکن است به ذهن برسد. اما به وجودآوری یک ایده جدید و نوآوری شده کاملا یک چیز دیگر میباشد. این نوع از ایدهها براحتی بدست نمیآیند.
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
۴- رمز گشایی از خلاقیت De-mystify Creativity
بسیاری از مشاغل جدید شروع کار خود را براساس خلاقیت ذهنی قرار دادهاند، البته برخی نیز تقلید را در این خصوص برگزیده که میتواند معایب زیادی داشته باشد چرا که با استفاده از تقلید، تفکر شما در این زمینه تفکر دست دوم محسوب شده و حتی ممکن است افراد دیگری نیز در این تقلید مشارکت داشته باشند. معمولا نتیجه این چنین تقلیدهائی کاملا رضایت بخش نیست با وجود آنکه هوس تقلید بعنوان یک هوس آشکار در جامعه مدنظر میباشد، تقلیدکنندگان معمولا هزینهای برای تحقیقات و توسعه نمیپردازند و راهی را دنبال میکنند که قبلا موفقیت آن بعنوان یک مدل اقتصادی ثابت گردیده است. اما برحذر باشید که تمامی تقلیدها موفق نخواهند بود. البته تقلید به واسطه کپی برداری از ایده خاص ممکن است موفق جلوه نماید ولی معمولا مردم نگاه جالبی به آن ندارند و در اغلب موارد کلیه عملیات مرتبط به آن در حقیقت در کوتاه مدت به شکل یک قمار میباشد یعنی سرمایهگذاری شما ممکن است بواسطه عوامل مختلف موقتی دارای نوسانات زیادی باشد. استفاده از سرمایههای مختلف در جایها و زمانهای متفاوت نیز همین رویه را در برخواهد داشت، نظیر شما دیگران نیز ممکن است این فرصت را تشخیص داده و سرمایهگذاری بیشتر یا کمتری نسبت به شما کرده باشند و با توجه به اینکه هزینه ورود به بازار این روش کم است ممکن است بازیگران زیادی را جلب نماید، و زمانی که تأسیسات مورد نیاز را بکار گرفته و عملیاتی را بوجود آورده و حتی مشتریان امنی نیز پیدا کردید سودآوری محصول ممکن است کاهش یافته و یا حتی ممکن است بصورت کلی متوقف گردد. جهت رفع این مشکل میبایست تلاش شود تا ایده جدیدی خلق گردد که هنوز بصورت کلی رقیبی نداشته باشد.
«Vesper » (۱۹۹۳) تحقیقی را در خصوص زندگی حدود صد کارآفرین موفق انجام داده تا آنکه دریابد وجه مشترک آنها چیست، چیزی که او دریافت توسعه ایدههای مربوط به کارآفرینی بود، ایدههای مشاغل نو براساس نظرات وی بصورت طبیعی زاده تحصیل فردی، تجربه کاری و حتی تفریحها می باشد.
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
۵- انداختن تور به دوردستها Casting the net farther
این فصل در خصوص دو بعد نوآوری که مرتبط با ایده فرهنگ شغلی گستردهتر میباشد، مواردی را عرضه میدارد :
– بوجود آوری ایدههای کارآفرینی بصورت سیستماتیک
– هموارسازی راه کارآفرینی جهت گروههای اجتماعی که قبلا از آن بهرهای نداشتند
۱-۵ تکنیکهایی جهت بوجود آوری یک ایده کارآفرینی تازه
Techniques for the creation of an innovative entrepreneurial idea
من کاملا تصور میکنم که اختصاص بودجه برای تولید و پالایش ایدهها امکانپذیر است. لیست زیر بخشی از خصیصههای ایدههای تجاری موفقی را بصورت کلی در بردارد، و در تلاش است جهت شناسایی الگو و ارائه مثالهای مختلف و نگرش در خصوص توسعه ایدهها مواردی را مطرح سازد.
کشف چیزی که موجود میباشد Discovering something existing
یکی از تشریحات دقیقی که بوسیله «جوزف کیزنر» مطرح شده نشان میدهد که ایدههای کارآفرینی به چه میزان کامل و متناسب یافت شده و در حقیقت آیا میتوان آن را کشف چیزی که قبلا وجود داشته دانست؟ این قضیه مانند مسئلهای ضد و نقیض میماند. چگونه میتوان چیزی را کشف نمود که قبلا وجود داشته است ؟ واژه کشف در این مفهوم به معنای دیدن یا دانستن پتانسیل جدیدی است که قبلا شناخته شده است.
یکی از نمونههای معروف این وضعیت تلفکس میباشد. این نوآوری برای زمانهای متمادی وجود داشته است، و بصورت موفقی در کل جهان بوسیله شرکتها معرفی گردیده است.
عملکردها، نه قراردادها Functions, not conventions
این مورد الگویی است نزدیک به ایده ”شومپتر“ در خصوص کارآفرینی بعنوان نوآوری محصولات یا فرآیندهای جدید. این الگو دارای دستورالعملی است که به صورت ذیل خوانده میشود: قرار دادها را فراموش کنید و تنها عملکردها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. همچنین کم و بیش، یک راه قراردادی برای انجام کارها وجود دارد، که البته الزاما بهترین راه نمیباشد و ممکن است موارد جدید و تکنولوژی تازهای برای آن وجود داشته باشد. نیازها در حال تغییر هستند.
عملکردهای منسجم کننده (مجدد) (Re)integrating Functions
تلفیق اعمال امری مشابه بنظر میرسد. شما به خوبی میدانید که مؤسسه مستقل خود را، به بهای همهچیز بدست آوردهاید. شما دارای مراکز خرید، کلیساها، رستورانها، باشگاهها، مراکز سالخوردگان و … میباشید. هرچیز عملکرد خاص خود را دارد، بنابراین بسیار ساده است. اگر شما میتوانید از وسیلهای برای هدف دوم یا هدف سوم استفاده کنید، فورا هزینههای زیادی پسانداز میکنید.
رفع مشکل و تبدیل آن به یک فرصت کاری
Taking a problem and turning it into a business opportunity
مسائل محتلف منابع مشهود فرصتهای کارآفرینی هستند. در جائیکه دیگران تنها مسئله را میبینند یک کارآفرین در جستجوی جوابی برای آن مسئله است. تجربه به ما میگوید راهحل ضرورتا نباید از آغاز جستجو شود، مخصوصا اگر افراد اصلی آن را قبلا بررسی کرده باشند. اغلب راهحل در جای دیگری است.
سازماندهی مجدد کار به موضوعی قابل توجه Reorganizing work into fun
آیا داستان تامسایر مارکتواین را به خاطر میآورید که به او دستور داده شد حصارهای خانه عمهاش را در بعدازظهر شنبه، که باارزشترین زمان هفته است، رنگ نماید. تام کار را به چند بخش تقسیم میکند. به طوریکه انگیزهای مهیج برای ادامه آن کار بوجود میآید. دوستان وی مشتاقانه صفی تشکیل میدهند که رنگآمیزی یک تکه حصار را میسر میسازد و حتی برای آن دستمزد میگیرند. در پایان حصار رنگ آمیزی میشود. تام که حتی با یک لیسه نیز کار نکرده، از مشارکت دوستان خود بهره برده و حتی پول نیزکسب نموده بود. این داستان مرا مجذوب کرد همچنانکه روشی را متجسم میسازد که این داستان، یک داستان تخیلی و خیالی محض نیست. انواع خاص کار در موقعیتهای خاص وجود دارد جائیکه میتوانید کار را با روش تام دوباره سازماندهی کنید. آنچه کار را به یک کار پرزحمت و خستهکننده تبدیل میکند بستگی به شرایط دارد. شیر دوشیدن یک گاو مسلما برای کشاورز یک کار است اما برای یک توریست مسخره و مهیج است. نیازها به تکرار و مهارت، دشمنهای تام هستند اما تخیل و کنجکاوی دوستان وی هستند.
کسب بینشهای لازم در زندگی Bringing vision to life
این روش خاص به طور چشمگیری شبیه به هنر است. درست شبیه یک هنرمندی که میخواهد سبک خود را تعیین کند و یا یک کارآفرین که میخواهد عقیده جدیدی را منتقل کند اغلب باید مرحله ردشدن ایده خود را توسط جامعه تحمل کند. ما با چنین فصلهایی در بیوگرافیهای هنرمندان مشهور و همچنین در زندگی کارآفرینهای مشهور فصل اول آشنا هستیم. همراه با فداکاری شخصی، آزمایشات احمقانه و لبخندهای ترحمآمیز که چالشهای زندگی هنرمند و همچنین زندگی کارآفرین را تشکیل میدهد. به طورکلی اکثر افراد موفقیت را بدون چنین شروعهای متزلزی کسب نخواهند کرد جائیکه ساختارهای جدید باید بررسی شود و تقاضاهای زیادی برای قدرت و استحکام و شجاعت میبایست بعمل آورده و ساخته شوند.
انطباق با ارزشهای اجتماعی و مشکلات مشترک
Adapting to social values and shared problems
البته ما نمیتوانیم یک سری ارزشها در مورد کارآفرینی را مطرح کنیم. اما باید آگاه از ارزشهای محرک بوده و تنها یک سیستم ارزشمند است که میتواند فرهنگ و استقلال را برای یک جامعه به ارمغان آورد. با ایجاد فرهنگ کارآفرینی و با گشایش زمینهای برای گروههای بیشتر در جامعه، که به طور نسبی مربوط به تجارت هستند، ما میتوانیم منتظر تاثیر ارزشهای جدید و طرحهای جدید رفع مشکل و عقاید جدید مربوط به کارآفرینی و ویژگی جدید مشارکت در زمینه اقتصادی باشیم. کارآفرینها باید در مرحله اصلی و در جایگاه مناسب شرکت باشند. ماکسوبر این پدیده را بسیار چشمگیرتر توصیف کرده است. برای وبر عامل انگیزش اصلی برای کارآفرین باور مذهبی یا اصل اخلاقی پروتستان بود که معیارهای اجتماعی را مطرح کرده که عدم اعتدال، مصرف واضح و بیمورد و تنآسایی را نهی نموده است. نتیجه این کار بهرهوری بیشتر، صرفهجوییهای فزاینده و سرمایهگذاری بود. در زمانی که به طور روزافزون از وابستگی نزولی در جامعه مدرن آگاه میشویم، پیشبینی بازگشت ارزشها بعید به نظر نمیرسد.
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین
نتیجهگیری Conclusion
کارآفرین شدن دیگر طرز فکر ویژه پیشرفت حرفهای و مشخص نیست بلکه انجام شغلی است که در خصوص آن شخص میتواند برنامهریزی نموده و خط مشی است که در دسترس بسیاری از مردمی که آن را متجسم گردیدهاند میباشد.
این اقدام ارتباط چند عامل را نشان میدهد: اهمیت ایده کارآفرینی، نتایج خلاقیت و فرصتها برای ایجاد و گسترش عقاید منظم و انطباق آنها با ارزشها و مسائل اجتماعی. مرحلهای برای بخش بزرگتری از جمعیت جهت مشارکت در فرهنگ نوین کارآفرینی بازتر، دست یافتنیتر و وسیعتر.
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوین