در این قسمت لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 34 عرضه شده است.
لغات زمین شناسی – جغرافی صفحه اصلی – کلیک کنید
خرید لغات زمین شناسی – جغرافی / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته
لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 34
بی قاعده، غیر طبیعی | IRREGULAR |
بین پوسته ای | INTERCUTANY |
بین چینه ای | INTERSTRATIFIED |
بین دو تشكیلات رسوبی | INTERFORMATIONAL |
پتانسیل یونی، پتانسیل یونش | IONIZATION POTENTIAL |
پنجره | INLIER |
پیچ، پیچیدن | INVOLUTION |
پیچ در پیچ، مارپیچی | INVOLUTE |
تاثیر خاك | INFLUENCE OF SOIL |
تالك سخت شده، تالك سفت شده كه در نتیجه ازدیاد حرارت حاصل می شود و سختی آن به 6 می رسد | INDURATED TALC |
تئوری تزریق | INJECTION THEORY |
تبدیل به یون كردن، قابلیت یونی | IONISABLE |
تپه های شنی یك شیب تند دارند | IGUIDI |
تثبیت هیدرواكسیدها | IMMOBILIZATION HYDROXIDES |
تراوش | INFILTRATION WATER |
تراوش كردن، نفوذ كردن | INFILTRABILITY |
ترزیق | INJECTION |
تنش، استرس | IN STRESS |
تو یخ آبی، آبی كه در زیر زمین همیشه یخ بسته باشد | INTRAPERMA-FROST |
ته نشین شدن موادی كه از افقهای فوقانی شسته و به اعماق انتقال یافته است | ILLUVIATION |
جزیره | ISLAND |
جزیره های، كمان آتشفشانی | INSULAR |
جوانه زدن، شكوفه كردن | INOCULATION |
چاه زهكشی | INVERTED DRAIN |
چمنزار و چمن غرقابی | INUNDATE. MEADOW |
چین برگشته، چین وارونه | INVERTED FOLD |
چین خوردگی تزریقی | INJECTION FOLDING |
چین مایل، چین شیبدار | INCLINED FOLD |
حشرات | INSECTA |
حشره خواران | INSECTIVORA |
خاك اینفرا سالین به خاكهایی گفته می شود كه تراكم نمك در آن عمیق است | INFRASALIN SOIL |
خاك درون منطقه ای | INTRAZONAL SOIL |
خاك راكد و جامد | INERT EARTH |
خاك سخت شده | INDURATED |
خاك نارس | IMMATURE(SOIL) |
خاك ناسازكار، خاك نامطبوع، خاكی كه كار بر آن به سختی انجام می گیرید | INGRATE EARTH |
خاكهای پودزول آهندار | IRON PODZOL |
خاكهای خام | INDIFFERENCITY |
خاكهای مقاومی كه در مقابل آبهای جاری فرسایش نمی یابد | INAFFOUILLABILITY |
خط تراز، منحنی میزان | ISOHYPE CONTOURE LINE |
خط هم دما | ISOTHERM |
خطوط هم دما | ISOGEOTHERM |
خطوط هم لرزه | ISOSEISMIC LINE |
خمیدگی، شیب، اراضی شیبدار حاشیه جاده ها، خاكهای شیبدار كنار جاده | INCLINE |
خواصی كه سنگها را از یكدیگر مجزا و مشخص می كند | INDEX PROPERTIES |
خیس بارش | INITIAL ABSTRACTION RETENTION |
داخل برگه ای | INTERFOLIAL |
داخلی | INTERIOR |
داخلی | INTERNAL |
داخلی، درون زمین | INSIDE |
داخلی، درون زمین | INTERIOR |
دارای زوایای مساوی | ISOGONAL |
دارای فشار یكسان | ISOPIESTIC |
دایك آذرین | IGNEOUS DYKE |
در آفتاب خشكانیدن، آفتاب زده كردن | INSOLATION |
در خاك شناسی(آمریكا)، علامت تراكم پراكندگی آهن در افق B خاك است | Ir |
در كارهای مهندسی علامت اختصاری پلاستیسیته می باشد | I. P. |
در محل، درجا، در حالت طبیعی، در محل طبیعی | IN PLACE |
دربرگیری هوا، پدیده ای كه در اثر آن سفره آب كه با سرعت زیاد در جریان بوده و در حال ریزش می باشد ذرات هوا را در بر می گیرد | INSUFFLATION,OR AIR ENTRAINEMENT |
درون راندگیهای آذرین | IGNEOUS INTRUSIONS |
دریاچه پست، دریاچه داخلی | INLAND LAKE |
دوره یا سیكل فعالیت آذرین | IGNEOUS CYCLE |
ذخیره اولیه | INITTIAL RETENTION |
رخساره آذرین | IGNEOUS FACIES |
رودخانه كف سنگی، رودخانه حفر شده در قشر اولیه | INCISED RIVER |
روش انحراف موازی كوتاه | IN AND OUT METHOD |
روشهای تزریق یا طرح تغذیه نواری | INJECTION METHODES |
زمانهای بین یخبندان، دوره بین یخچالی | INTERGLACIAL |
زمین آهندار، خاك آهندار | IRON EARTH |
زمین بی حاصل، زمین غیرحاصل خیز، زمین خشك و نازا، شوره زار، بایر | INFERTILE EARTH |
زمین خشك | INFERNET |
زمین ناكار، زمین بایر و كشت نشده، خاكهای بسیار عمیق را می گویند | INERT EARTH |
زمینهای باتلاقی | IHIZTOKA |
زهكش، حائل | INTERCEPTING DRAIN |
ساخت هم شیب | ISOCLINAL STRUCTURE |
ساختمان فلسی، ساخت هم آغوش | IMBRICATE STRUCTURE |
ساختمان هم شیب، ساختمانهای هم خواب | ISOCNAL STRUCTURE |
سخت كردن، سخت شدن | INDURATION |
سریهای وارونه، سریهای معكوس | INVERSE SERIES |
سطح تماس شیب دار | ICLINED CONTACT |
سطح مورب، سطح مایل | INCLINED PLANE |
سنگ آهن | IRONSTONE |
سنگ بدل، سنگ ساختگی، سنگ جعلی | IMITATION STONE |
سنگ بیمار، سنگ متلاشی شده یا در حال ازهم پاشیدگی | ILLNESS STONE |
سنگ معدن آهن | IRON ORE |
سنگریزه های متراكم و فشرده را گویند | IMPRESSED PEBBLES |
سنگواره های ممیز | INDEX FOSSILS |
سنگهای آذرین | IGNEOUS ROCKS |
سنگهای آذرین پهنه ای، سنگهای آذرین در مقیاس بزرگ و پهنه ای را گویند | IGNEOUS ROCK SHEET |
سنگهای بین لایه ای | INTERBEDDED ROCKS |
سنگهای خنثی. سنگهای آذرینی كه دارای تركیبات متوسط می باشند، حد بین سنگهای اسیدی و قلیایی | INTERMEDIATE ROCKS |
سنگهای نفوذ ناپذیر | IMPERMEABLE ROCKS |
سنگهای نفوذی. نفوذ ماگما در تشكیلاتی كه از پیش وجود داشته است | INTRUSIVE ROCKS |
سیستم آبیاری | IRRIGATION SYSTEM |
شاخص مؤثر باران | INDEX PLUVIO-EFFICIENCY |
شاخص، راهنما | INDEX |
شارزیرین | INFEROFLUX |
شكل استثنایی و مخصوص هیدرواكسید آهن، در لسهای قرمز تولید می گردد ودارای ساخت دلمه ای است | IWATOKA |
شكل دار | IDIOMORPHE |
شناسایی خاكها، تشخیص خاكها | IDENTIFICATION SOIL |
ضریب اصطكاك زاویه ای | INTERN FRICTION ANGEL |
طغیان، دشتهای سیلابی | INONDATION FLOT |
طیف سنج مادون قرمز | INFRA-RED SPECTOMETRY |
طیف مادون قرمز، طیف اشعه مادن قرمز | INFRA-RED SPECTRUM DARK HEAT SPECTRUM |
ظرفیت پالایش | INFILTRATION CAPACITY |
عامل ناتراوایی، عامل نفوذ ناپذیری | IMPERMEABILITY FACTOR |
عایق سازی | INSULATION |
عبور یابی داخلی | INTERNAL PIPING |
عدم اشباع -تركیب اشباع شده | INSATUREATION |
علامت اختصاری آن I می باشد ید | IODINE |
علامت اختصاری عنصر ایریدیوم می باشد | Ir. |
علامت اختصاری عنصر ید | I |
غیر حاصلخیز | INFERTILITY |
فاصله هم شیب رخساره ای | ISOFACIES INTERVAL |
فرسایش اولیه | INCIPIENT EROSION |
فرسایش درونی و داخلی | INTERNAL EROSION |
فلات شیبدار | INCLINED PLATEAU |
فیلتر سنج | INFILTROMETERE |
قابلیت تراوایی غیرمستقیم | INDIRECT PERMEABILITY |
قشرزایی، رسوب زایی | INCRUSTATION |
قوس درونی | INTRADOS |
كانی شناسی، سیلیكات آبدار منیزیوم و آهن | IDDINGSITE |
كانی مشخص | INDEX MINERAL |
كلاهك آهنی | IRON HAT |
كلسیت بلورین و شفاف | ICELAND CRYSTAL |
كنتاكت آذرین | IGNEOUS CONTACT |
كنتاكت نفوذی، نوعی كنتاكت كه عامل آن ماگما است | INTRUSIF CONTACT |
كوه یخ | ICEBERG |
كیفیت صدف دوكفه ای را گویند كه جثه آن حالت پیچاپیچی را نشان نمی دهد | INTEGRIPALLY |
گالری بازدید.یا راهروی بازدید | INSPECTION GALLERIES |
گرادیان هیدرولیكی، خمیدگی دامنه ای | I |
گسلهای هم آغوش | IMBRICATE FAULTS |
گنجایش، میانبار، محتوی سنگ، درون سنگ | INCLUSION |
گنجایش تراوش، ظرفیت تراوش | INFILTRATION CAPACITY |
گنگلومرای بین تشكیلاتی | INTERFORMATIONAL CONGLOMERATE |
گیاه بی تفاوت | INDIFFERENTE PLANT |
گیاهان معروف Ph | INDICATOR PLANTSOF Ph |
لایه سخت آهندار | IRON PAN, RASENEISENTEIN |
لایه ناتراوا | IMPERVIOUS BED |
مئاندرهای شكافی، مئاندرهای بریده بریده | INTRENCHED MEANDER |
مئاندرهای شكافی، مئاندرهای بریده بریده | INCISED MEANDER |
متورم شدن، افزایش حجم | INBULK. TO SWELL |
محلولهای ایزوتونیك، محلولهای هم زور، محلولهایی كه دارای فشار رانشی برابر هستند | ISOTONIC SOLUTION |
معدن آهن | IRON MINE |
معدن سنگ آهن | IRON.ORE. |
منطقه زیرین میكاشیستی | INFERIOR MICASCHISTES ZONE |
مواد متراكم | ILLUVIUM |
مواد هم شكل، ماده هم شكل | ISOMORPH |
موادی كه به وسیله آب در خلل و فرج خاكها نفوذ كرده و خاك را سیمانی می كند. | ILLUVION |
میان مرحله ای، فاصله بین پیشروی و پس روی دوره یخبندان | INTERSTADIAL |
میاناب | INTERFLOW |
میانگین | INTERMEDIATE |
میكای آهندار | IRON MICA |
ناخالصی، ناصافی | IMPURITY |
ناكامل، خاكهای خام و نارس | INCOMPLETE |
نامقاوم | INCOMPETENT |
نئوری نفوذی، تئوری تراوش، تئوری جذب آب به وسیله خاك، حركت آرام آب از داخل حفره ها و شكافهای خاك یا یك توده متخلخل دیگر | INFILTRATION THEORY |
نفوذ آب در خاك | INFILTRATION |
نقشه راهنما، نقشه كلی | INDEX MAP |
نقشه هم ثقل | ISOGAM MAP |
نقطه الكتریكی یكسان | ISOELRCTRIC POINT |
نقطه انجماد آب، درجه یخبندان آب | ICE POINT |
نگاه كنید به آندزیت | ISLANDITE |
نگاه كنید به كردیریت | IOLITE |
نوعی رس، ایلیت، میكای آبدار | ILLITE |
نوعی گنایس نواری | INJECTION GNEISS |
وارونه، مقابل، برگشته | INVERSE |
وارونه شدن، برگشتگی، واژگونی | INVERSION |
هم ژرفا، هم عمق | ISOBATH |
هم شیب، هم خواب | ISOCLINAL |
هم ضخامت | ISOPACH |
هم فشار | ISOBAR |
هم میل، هم شیب | ISOCLINE |
همزمان | ISOCHRONE |
همگرای | ISOTROPIC |
همگرای | ISOTROPY |
هیدروكربور نرم و قرمز را گویند | IXOLITE |
یخ | ICE. |
یخ پشته | ICE SHELF |
یون | ION |
یون سنج | IONIMETRY |
یونش | IONIZATION |
یونیده | IONISED |
استیل ژورایی، ناهمواری ژورایی، سیستم ژورایی | JURASSIAN STYLE |
جك، باربردار، جك پیچی | JACK SCREW |
جك، باربردار، جك پیچی | JACK |
جوان | JUVENILE |
جهش یا فوران- ریسه | JET CASTING |
حادثه ژارامیلو | JARAMILLO EPISODE OF |
در زمین شناسی علامت اختصاری دوره ژوراسیك | J |
در هم آمیختگی، گل آلود كردن | JUMBLING |
در هم آمیختگی، گل آلود كردن | JUMBLEO |
درز، شكاف | JOINT |
درهم آمیختگی | JUMBLING |
ژاد، یشم سبز، نفریت | JADE STONE |
ژاسپ | JASPER |
ژاسپیلیت | JASPILITE |
ژاوو، جزایر درون رودخانه ای كه از انباشته شدن ماسه ها و لسهای رودخانه به وجود می آید. | JAVEAU |
ژوراسیك (دومین دوره دوران دوم) | JURASSIC |
سنگ قیمتی | JEWEL STONE |
سنگهای درهم و برهم، سنگهای مخلوط و درهم و برهم | JUMBLED ROCKS |
صفحه تماسی، سطح تماس.محل تماس دو لایه غیر هم جنس | JUNCTION PLANE |
صفحه درز، سطح درز | JOINT PLANE |
علامت اختصاری خاكهای زرد | J |
علامت اختصاری واژه Juvenilis در دیرینه شناسی یعنی به حد كمال و بلوغ نرسیده است، جوان | JUV |
علامت پیوستگی، نشانه الصاق | JUNCTION SIGNAL |
كانی ژادئیت | JADEITE |
كهربای سیاه | JET |
محل تماس | JUNCTIONS |
مربوط به دوره ژوراسیك، استیل زمین ساخت ژوراسیك | JURASSIAN |
علامت پتاسیم قابل مبادله | KECH |
آتشفشان نوع كاتمائی | KATMAR |
آهك های قهوای شاه بلوطی كه باتركیبات گچی مخلوط شده است. | KAHID |
ابهای راكد قرمز رنگ آهن دار در خاك های غیر نمكی | KHOUOKHOUORI |
از اقسام خاك های سولونچاك كه برنگ قهوهای در بخش های سطحی خاك دیده میشود | KEBIR |
از انواع خاكهای نمكی-نوعی خاك نمكی | KALAR |
از سنگ های دكركونی تیپ گنایس كاتازونال | KINZIGTIE |
از سنگهای درونی | KERSANTON |
اشكال كارستی | KARSTIC FORM |
اكسید پتاسیم | K2O |
انرژی جنبشی | KINETIC ENERGY |
برو نهشته | KLIPPEN |
به خاكهای آهكی گفته میشود كه باقطعات سنگ همراه است | KALLEKBUEDEM |
به لایه های از خاك های بكر گفته میشود كهدر زیر خاكهای حاصلخیز قراردارد | KALEBUEDEM |
پرتگاه | KREB |
تپه ای كه از بازمانده ها و واریزه های مواد مستعمل و فساد پذیر نظیراستخوان و صدف ها تشكیل یلفته و واریزه ها به دوران ماقبل تاریخ تعلق دارد. | KJOKKENMODDING |
تپه پست و گرد و كم ارتفاع | KAME |
تپه های هرمی شكل | KADDAN |
توفهای قهوه ای سیاه كه در زیر ماسه های خاكستری قراردارد | KOFFIELAAG |
جنس-گونه | KIND |
چاههای طبیعی -غارهای موجود در سنگهای آهكی | KARST |
چاههای طبیعی در اراضی آهكی | KATAVOTHRE |
خاركهای مناطق پست تورب دار | KARR |
خاك چینی | KAOLIN |
خاك های آهكی -عروسك آهكی در مناطق آهكی | KUPFSTEIN |
خاك های چسبنده رسی كه بین جذر و مد دیده میشود | KLEIPLAT |
خاك های خشك كه دارای درختان بلند قدهستند | KHTOLE |
خاك های سنگالی پیزولیتیكی آهن و منیزیم دار و غیر قابل كشت | KAYE |
خاكهای آبشویی شده بر روی سنگ های گنایسی را گویند | KRESSLEHM |
خاكهای باتلاقی | KOTU |
خاكهای باتلاقی بدون آهكی | KNICK CRACK |
خاكهای باریكه مانند كه دارای برجستگی های وارونه ای است | KREEKRUGGROND |
خاكهای پلاتینی رسی-خاكهای حاصلخیز | KLEIPLAATGROND |
خاكهای رسی | KECQUE |
خاكهای رسی سفید رنگ | KNICK |
خاكهای ماسه ای | KENEKEN |
خندق | KHANDEG |
دامنه های مسیلی كوهستان -مسیل-سیلاب | KALA |
در فیزیك خاك علامت هدایت گرما | k |
در كشاورزی قطعات و تكه پاره های پتاسیم را گویند كه بعنوان كود مصرف میشود | k |
دراصطلاح خاك شناسی كشور سوئیس مقاومت به پاره شدن وگسستگی سلولز راگویند | k |
درجه حرارت كلوین كه صفرآن برابر273 درجه سانتی گراد است | k |
رزین تركیبی با رشته طویل مانند نایلون | KRILIUM |
رس | KLEI |
رس | KORWA |
ریگزار | KIESGRUB |
سنگ آتش زنه-سیلكس | KAILHASTR |
سنگ آهكی | KHISU |
سنگ ریزه | KAILH |
سنگ ریزه -سنگ سیلیسی | KIESEL |
سنگآهك رس دار | KANKAR |
سنگریزه | KIESELSTAAN |
سنگریزه | KILONGOZY |
سنگریزه -سنگ ریزه های رودخانهای | KIESEL WACKE |
سنگریزه هایی كه برای دوباره پبر كردن جاده ها مورد توجه قرار میگیرد | KAYO, |
سوراخ معدن | KEYHOLE |
سولفات آبدار منیزیم كه بعنوانكود مورد بهره برداری قرار میگیرد | KIESERITE |
سینماتیك | KINEMATICS |
شن و ریگ | KIES |
شیستهای قیرگون مس دار محتوی فسیل های ماهی در تشكیلات پرمین آلمان | KUPEERSCHIEFER |
شیلهای كروژن دار | KEROSENE SHALE |
صخره | KARREG |
صخره -سنگ | KARRA |
صخره های شكاف دار با لاپه های روباز | KARREN |
ضخامت نهشته های رودخانه ای درمناطق صحرایی | KAKYR |
ضریب جنبشی جریان | KINETIC FLOW FACTOR |
ضریب نفوذ پذیری (دارسی) | k |
علامت اختصاریعنصر پتاسیم | k |
علامت تراكم و انباشتگی آهك | k |
علامت چسبندگی ویژه | k |
علامت ضریب پخش | k |
علامت نسبت تعداد مولكولهای SIO2/AL2O3 | KI |
فلات برهنه و عریان با دره های شكسته متعدد | KEM-KEM |
فلاتی كه بوسیله دره شكسته بریده بریده شده است. | KHELA |
فیروزه قلوه ای | KIDNEY OF TURQUOISE |
قشر ضخیم آهك نواحی مردابی و باتلاقی كه خاك آن برای اصلاح خاكهای مناطق تورب دارمورد استفاده قرار میگیرد | KUHLERDE |
قطعه خاك كوچك | KARRE |
قلوه، كانه قلوه ای | KIDNEY |
قلوه سنگ معدنی | KIDNEY OF ORE |
كائولن | KAOLIN |
كائولن | KAOLINITE |
كائولینیت | KAOLINITE |
كائولینیتی شدن | KAOLINIZATION |
كائولینیك | KAOLINIC |
كائینیت | KAINTTE |
كاتوفوریت | KATAPHORITE |
كاراوال، رخنمون های خاكهای لاتریتی | KARIBAULOUX |
كارست | KARST |
كارستی شدن | KARSTIFICATION |
كارلسباد | KARLSBAD |