در این قسمت لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 32 عرضه شده است.
لغات زمین شناسی – جغرافی صفحه اصلی – کلیک کنید
خرید لغات زمین شناسی – جغرافی / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته
لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 32
گراپتولیت | GRAPTOLITE |
گرادیان، افت نسبی گرما | GRADIENT |
گرادیومتر | GRADIOMETRE |
گرانوبلاستیك | GRANOBLASTIC |
گرانودیوریت | GRANODIORITE |
گرانوفیر | GRANOPHYRE |
گرانول، دانه ریز | GRANULE |
گرانولیت | GRANULITE |
گرانیت | GRANITE |
گرانیتوئید | GRANITOID ROCK |
گرانیتی شدن | GRANITISATION |
گرنا، گارنت | GARNET |
گروب | GROUBE |
گروموسول | GRUMOSOL |
گروود | GROOD |
گریسون | GRISON |
گریفه آ | GRYPHAEA |
گریواك | GRAYWACKE |
گریوت | GRIOTTE |
گل و لای یخچالی | GLACIAL MUD |
گل و لای، خاكهای آبدار | GAOULIA |
گلاسی | GLACIS |
گلئی شدن | GLEYFICATION |
گلئی شكل | GLEYFORME |
گلوبوترونكانا | GLOBOTRUNCANA |
گلوبوروتالیا | GLOBOROTALIA |
گلوسوپتریس | GLOSSOPTERIS |
گلوسید | GLUCIDE |
گلوكوفان، گلاكوفان | GLAUCOPHANE |
گلوكونی | GLAUCONITE |
گلی | GLEY |
گلیپتولیت | GLYPOTOLITH |
گلیكوكول | GLYCOCOLLE |
گنایس | GNEISS |
گوانو | GUANO |
گوئتیت | GOETHITE |
گوتلاندین | GOTHLANDIAN |
گورگ | GORG |
گورگ | GORGUE |
گومیت، كانی اورانیتیت | GUMMITE |
گونز | GUNZ |
گونیاتیت ها از نرم تنان (سفالوپودا، پابرسران) | GONIATITES |
گوهر شناسی، مطالعه احجار قیمتی | GEMMOLOGY |
گی یو | GUYOT |
گیاه خاك | GEOPHYTE |
گیاه گچ دوست | GYPSOPHILE PLANT |
گیتا | GYTTJA |
گیروگونیت | GYROGONITE |
لایه سخت و سطحی خاكهای حاصلخیز را گویند | GREP |
مارن | GANNE |
مارن | GANE |
مارن چرب دار | GREASY-MARL |
مارن ژیپس دار، مارن گچ دار | GYPSEOUS MARL |
مارن گلوكونی دار، مارن متمایل به قرمز | GLAUCONITIC MARI |
ماسه سبز | GREEN SAND |
ماسه سنگی است كه از قطعات كوچك و زاویه دار كوارتز و سایر كانیها تشكیل یافته است و سنگی است حد واسط ماسه سنگ و كنگلومرا | GRIT-STONE |
ماسه گلوكونی دار | GLAUCONIFEROUS SAND |
ماسه های اصطكاك یافته را گویند | GARLEHM |
متد ژدرواز | GEDROIZ METHOD |
مترادف گریواك | GRAYWACKE |
متلاشی شدن سنگها یا كانیها در اثر عمل یخبندان را گویند | GET FROZEN |
مته بزرگ چاه كنی كه جهت آزمایش خاكها مورد استفاده قرار می گیرد | GRAVEL AUGER |
مته گرد بر، مته، سوراخ كن | GIMLET AUGER |
محلول طلادار | GOLD BEARING SOLUTION |
معدن سنگهای قیمتی | GEM MINE |
معدن شن وماسه | GRAVEL MINE |
معدن طلا | GOLD MINE |
معدن گاز | GASSY MINE |
مقطع زمین شناسی، برش زمین شناسی | GEOLOGICAL SECTION |
مقیاس، اندازه، درجه | GAGE |
مقیاس، اندازه، درجه | GAUGE |
منطقه تنگ و باریكی را گویند كه نمایانگر زمینهای به شدت چین خورده، گسله دار، پوسته پوسته است | GROUP |
مودر گلی دار | GLEY MODER |
مور چرب | GREASY MOR |
مور دانه ای | GRANULAR. MOR |
ناوزمین، ژئوسنكلینال | GEOCYNCLINE |
نسبت هندسی، نسبت ژئومتری | GEOMETRIC. RATIO |
نقشه جغرافیایی | GEOGRAPHICAL MAP |
نقشه زمین شناسی | GEOLOGICAL MAP |
نمودار | GRAPHICAL |
نمودار | GRAPHIC |
نوعی از خاكهای راندزیتی را گویند | GRAVELLY |
نوعی از كانیهای آهن كه در رگه های خاكهای رسی پلاستیكی دیده می شود | GOZETE |
نوك ژیروسكوپی، میله ژیروسكوپی | GYROSCOPIC TOP |
نهشته های ریگ دار و ماسه داری كه در اثر عمل طغیان رودخانه ای یا سیلابی پدید می آید | GRAVENAS |
نهشته های یخچالی، تیلهای یخچالی، قلوه سنگها و رسهای یخچالی و… | GLACIAL TILL |
نیمرخ زمین شناسی | GEOLOGIC PROFILE |
واریزه های توده های سنگ ریزه، آهك كه اغلب بر روی دامنه ها و پای كوهها مشاهده می شوند | GREZE |
هندسه | GEOMETRY |
هندسه مسطحه، سطح هندسی | GEOMETRIC. PLANE |
هیدرو لاكولیت، عدسی یخی | GROUND-ICE |
یخبندان زمین | GROUND FROST |
یخبندان شیشه ای، یخبندان بلورین، قشر بلورین یخ | GLAZED FROST |
یخبندان مسطح و هموار | GLACIAL PLANING |
یخچال | GLACIER |
یخچالی | GLACIER |
یخچالی | GLACIAL |
یخرفتهای ژررف | GROUND MORAINE OF RETREAT |
یكی از انواع مهم خاكستری مایل به سبز گارنت | GROSSULARITE |
ساختمان گودالی، ساختمان حفره ای | HONEYCOMB STRUCTURE |
میكای آبدار | HYDROUS MICA |
1- بهترین خاكهایی كه به شكست غلات بر روی زمین هیا ماسهای اختصاص یافته است.2-زمینهای سبك و نیمه عمیق كه برای چراگاهها اختصاص یافته است.3-در نرماندی چراگاههایی را گویند كه برای گوسفندان تخصیص یافته است.4- خاكهایی كه پوشیده از علف بوده و به عنوان كود در تاكستانها از آن استفاده می شود | HERBU |
1- پسماند، تغییرات مقدار آب در خاك در رابطه با رطوبت هوا.2-پدیده ای است كه بیشتر براثر خواص مغناطیسی و خواص كشسانی اجسام ظاهر می شود وقتی كه جسمی را فشرده كنیم تغییر شكل آن به نیروی وارده بستگی دارد.اگر نیرو را حذف كنیم جسم درست به حالت اول بر نمی گردد و كمی اختلاف دارد | HYSTERESIS |
1- تركیبی حلقوی مركب از اتم های مختلف الجنس .2- در خاك رده بندی هوگووویلار را گویند. گروه بزرگی از خاكها كه دارای ویژگیهای شیمیایی مختلف و متغیر می باشند | HETEROCYCLIC |
1- چنگك زمین صاف كن وریشه جمع كن، كلوخ شكن.2- با چنگك زمین را صاف كردن، مازو كشیدن، صاف كردن | HARROW |
1- قطعه بزرگی از سنگ كه از یك طرف گسل شكسته شده و بین دیواره های گسل گیر كرده باشد.2-توده ای از كانی نامرغوب.3-توده هایی از سنگ كه در داخل یك رگه معدنی قرار گرفته باشند.4- قطعات كروی یا توده ای از ژیپس كه در درون مارنها یافت می شود.5-رگه نازك زغالسنگ كه بالای یك رگه ضخیم تر قرار گرفته باشد. | HORSE,RIDER |
1-آخوری كه شبیه قیف است، آبشخور قیفی شكل.2- قیف، ناودان.3- كرجی لای كش.4ظروف ویژه حمل آشغال و خاكروبه | HOPPER |
1-حفره ای را گویند كه از ماده خاكی پر شده باشد2-قطعه بزرگی از سنگ كه از یك طرف گسل شكسته شده و بین دیواره های گسل گیر كرده باشد3- توده ای از كانه نامرغوب | HORSE OF GROUND |
آب دوست | HYDROPHILIC |
آبزی، هیدروبی | HYDROBIE |
آبزیان، هیدروزوآ | HYDROZOA |
آبكره، آبها و اقیانوسهای كره زمین | HYDROSPHER |
آبگرمایی، هیدروترمال | HYDROTHERMAL |
آبگریز | HYDROPHOBIC |
آبهای مرجانی | HYDROCORALIC |
آبیاری نشتی، پشته ای یا آبیاری كرده ماهی شكل | HERINGBONE |
آتشفشان نوع هاوایی | HAWAIIAN |
آدمیان | HOMINIDAE |
آشیانه فرورفتگی وچاله های كوچك در دامنه های مسطح یا محدب را گویند كه كناره های پلانیمتری آن حدود 5 تا 50 متر وعمق آن 5 یا 10 مرتبه از آن كوچكتر است شیب محدب آن به سمت بالادست تند وبطرف پائین دست ملایم است | HOUSING |
آهك | HARA.MASAKA |
آهك زنده با اكسید منیزیم فراوان، آهك زنده دولومیتی | HIGH MAGNESIAN LIME DOLOMITIC |
آهك هیدرولیكی | HYDRAULIC LIME |
اثر گرما | HEAT ACTION |
ارتفاع پیما | HYPOSOMETER |
ارتفاع جهش آبی | HEIGHT OF HYDRAULIC JUMP |
از خاكهای خاكستری كه در اثر پسروی و تخریب و تجزیه سنگهای آهكی تولید می گردد | HAAROCHA |
از خاكهای لاتریتی و خاكستری با افق سیاه ترد و شكننده به ضخامت 20 تا 50 سانتیمتر، حاوی كنكرسیون های زرد كه در عمق 50 تا 80 سانتیمتری خاك قرار دارند. | HOLLAINDE |
از سنگهای تمام بلورین، دان دان كه اساسا از هورنبلند تشكیل یافته است | HORNBLENDITE |
از سنگهای دگرگونی كه در اثر دگرگونی مجاورتی گرانیتوئیدها به وجود می آید | HORNFELS |
از فلدسپاتوئیدهای آبی رنگ | HAUYNE |
از كانیهای رسی گروه مونت موریونیت كه در آن آلومینیوم به جای منیزیم نشسته است | HECTORITE |
اسپات سنگین، باریت یا سولفات باریوم طبیعی، اراضی سنگین | HEAVY SPAR |
اسید هماتو ملانیك | HEMATOMELANIC ACID |
اسید هومیك | HUMIC ACID |
اسید هیپوریك | HIPPURIC ACID |
اسید هیدرو سولفور | HYDROSULFUROUS ACID |
اسید هیماتوملانیك | HYMATOMELANIC ACID |
افق سخت خاك | HARD GROUND |
اقلیم مرطوب | HUMID CLIMAT |
اندازه یكنواخت | HOMOMETRIC |
اوپال هیدروفان | HYDROPHANOUS OPAL |
بار آبی | HYDRAULIC HEAD |
بالا رانده جانبی، فرا فكند جانبی، قطعه سنگی كه به سمت بالا رانده شده باشد | HEAVED SIDE |
برجستگی مخفی، هیپورلیف | HYPORELIEF |
برفك | HOAR FROST |
بلند، مرتفع | HIGH |
بلند كردن، بالابردن، جای مرتفع، چاه یا نقب عمودی كه از كف به بالا حفاری می گردد | HEIGHTENING |
بوته، علف | HERBE |
به سنگریزه های كوچكی گفته می شود كه در اثر متلاشی و دگرسانی در زیر خاك با مواد سازنده خاك مخلوط شده و بعضی از مزارع را تولید كرده است | HARRA |
به گونه ای از كانیها گفته می شود كه پس از یك مرحله دگرگونی بلورین شده است. | HYSTEROGENOUS |
به گیاهان منظمی گفته می شود كه اگر محیط مرطوبی باشد امكان رشد گیاهان كاهش می یابد | HYDRARCHE |
به گیاهانی اطلاق می شود كه ساقه های آن در سطح زمین گسترده می شوند | HUMIFUSE PLANTE |
بیگانه خوار | HETEROTROPHIC |
بیلان آبی | HYDRIC BILAN |
پارادوكسی هیدرواستاتیكی، پارادوكس استاتیك | HYDROSTATICPARADOX |
پتانسیل هیدروستاتیكی | HYDROSTATICS POTENTIAL |
پروفیل ناهمگن، نیمرخ ناهمگن | HETEROGENEOUS PROFILE |
پشته، تپه كوچك، برآمدگی | HILLOCK |
پلاژمرتفع، ساحل بلند | HIGH BEACH |
پیت مرطوب، تورب مرطوب، تورب های مرطوب جنگلی | HUMID PEAT |
تپه، پشته، خاكهای تپه ای، تپه ماهورهای تپه ای | HILL COLLINE |
تپه كوچك، برآمدگی، گریوه، برآمدگی در سطح صاف | HILLOCK |
تپه های طویل و مدور ماسه ای | HARJUS |
تثبیت هوموس | HUMOFIXATION |
تحولات هوموس كه در نهایت مواد هوموس دار معدنی می گردد | HUMUS ACTIVATION |
تراكم كانیهای سنگین در خاك | HEAVY ASSOCIATION |
تركیب متبلوری به فرمول C6H12N4 كه در لاستیك سازی برای تسریع عمل و در طب به عنوان داروی مدر و جاذب گاز فسژن بكار می رود | HEXAMETHYLENE-TETRAMINE |
تركیبی كه دارای 6 مولكول یا ذره آب است | HEXAHYDRATE |
تمام آهك | HOLO CALCAREOUS |
تمام بلورین | HOLOCRYSTALLINE |
تمام كارستی كه با اووالا دیده می شود | HOLOKARST |
تمام وجهی | HOLOHEDRON |
تنظیم ارتفاع آب | HIGH WATER TRAINING |
تورب جنگلی مرطوب اسفاگنوم دار | HUMID SPHAGNEOUS FORSET PEAT |
تورب خزه ای | HYPNACEAE PEAT |
تورب زار هیپناسه داران، تورب زارهای هیپناسه دار | HYPNACEAE PEATERY |
تورب زاری كه از خزه ها تولید شده است | HEIDEMOOR |
تورب گیاه دار، تورب علفی | HERB PEAT |
تورب هیدرومورف | HYDROMOPHOUS PEAT |
توربی كه از تغییر شكل خزه ها به وجود آمده است (هیپنوم، اسپاگنوم) | HYPNOCARICITE |
توف هومیكی، توف هوموس دار | HUMIC TUFF |
تیغستان، زمین خزه دار | HEATH |
چاه ها | HOLE |
چرخه هرسی نین | HERCYNIAN CYCLE |
چشمه آب گرم | HOT SPRING |
چشمه آب گرم، چشمه های حرارتی | HOT WATHER SPRING |
چمن زار مرطوب، چمن آبدار | HUMID MEADOW |
حفاری روتاری هیدرولیكی، حفاری دورانی | HYDRAULIC ROTARY DRILLING |
حفره، فرورفتگی، دریاچه، گرداب، لجه، غار | HOLLOW |
حلزون، هلیكس | HELIX |
حمل آبی مصالح | HYDRAULIC SLUICING |
حوضه هیدروگراف | HYDROGRAPHICAL BASIN |
خاك پولیقونال | HUMIC CHABONATED SOIL |
خاك خام هوموسی سیلیكات دار | HUMIC SILICATED RAW SOIL |
خاك رطوبت نما | HYGROPEDIC SOIL |
خاك سنگین و حاصلخیز، متراكم كه به طور مرحله ای زیر طغیانهای رودخانه ای فرو می رود و برای كشت برنج و ذرت هندی اختصاص دارد | HOLLALDE |
خاك سیلیكاتدار هومیكی | HUMIC SILICATED SOIL |
خاك فشرده، زمین متراكم | HIDJUDE |
خاك قوی، خاك سنگین | HEAVY EARTH |
خاك قهوه ای سیلیكاته هوموس دار | HUMIC SILICATED BROWN |
خاك گرم، زمین گرم | HEAT EARTH |
خاك مرطوب | HUMID SOIL |
خاك ناهمگن، خاك نامتجانس | HETEROLITIC SOIL |
خاك نیمه باتلاقی، خاك نیمه توربزار | HALF BOG SOIL |
خاك هوموس آهك دار | HUMO CALCAREOUS SOIL |
خاك هوموس دار | HUMIC SOIL |
خاك هوموس دار | HUMIFITY SOIL |
خاك هیپرژن | HYPERGENOUS SOIL |
خاك هیپوژن | HYPOGENOUS SOIL |
خاكهای پودزول هوموس دار | HUMUS PODZOL |
خاكهای تورب زار زهكشی شده را گویند كه به كشت صیفی كاری و جالیزكاری اختصاص دارد | HORTILLONNAGE |
خاكهای خزه دار | HEATHER SOIL |
خاكهای راندزیتی هوموس دار | HUMIFEROUS RENDZINA |
خاكهای سرخ | HAEMOMORPHIC SOIL |
خاكهای سرخ | HAMRI |
خاكهای كامل برجا، خاك هولواتوكنون | HOLO AUTOCHTHON SOIL |
خاكهای نیمه باتلاقی، خاكهای نیمه مردابی | HALF BOGGY |
خاكهای نیمه تورب دار | HALF PEAT SOIL |
خاكهایی را گویند كه بر روی سنگهای شیستی قرار گرفته است | HASSELBODEN |
خلنگ زار-زمین خزه دار | HEED BUEDEM |
خیز آب، جهش آب، پراكنش آب | HYDRAULIC JUMP |
در آمریكا، اطریش علامت افقهای هوموسی كه در زیر افق F1 قرار دارد | H |
در شیمی سریهای غیر متجانس و غیر مشابه را می گویند | HETEROLOGOUS SERIES |
در شیمی علامت اختصاری هیدروژن | H |
درجه آب سنجی | HYDROTIMETRIC DEGREE WATER |
درجه حرارت بالا، دمای زیاد | HIGH TEMPERATUR |
درجه رطوبت سنجی | HYGROMETRIC DEGREE |
درجه هوموسی شدن | HUMIFICATION DEGREE |
درجه هوموسی شدن (درخاك شناسی) | H. Z. |
دره معلق، دره آویزان | HANGING VALLEY |
دریچه | HYDRAULIC GATE |
دریچه های لولا دار | HINGED GATES VANNE A ARTICULATION |
دستگاهی كه رسوبگذاری در آب را آنالیز می كند | HYDROCLASSEUR |
دورگه | HYBRID |
راندزینهای ساحلی ریگدار هوموسی | HUMIEFROUS SHORE RENDZINE |
راهنما | HERALDRY |
رده هگزا تینلیدا | HEXAACTINELIDA |
رطوبت پوسته ای | HYGROSCOPIC MOISTURE |
رطوبت سنجی | HYDROMETRIC |
رگه هیدروترمال | HYDROTHERMAL VEIN |
زمین بایر | HEADBODE |
زمین بلند، زمین مرتفع | HIGH LAND |
زمین خزه دار، توربی كه از خزه تشكیل شده است، خلنگ زار | HEIDETORF |
زمین سخت | HARD GROUND |
زمین مرطوب، خاك مرطوب | HUMID EARTH |
زمینهای شنی و ماسه ای | HARENOUS |
زمینهای نیمه باتلاقی را گویند | HALF BOG |
ژل آبی | HYDROGEL |
ساخت، حالت | HABITUS |
سخت شدن | HARDENING |
سختی | HANDRESS |
سرسخت | HARD HEAD |
سرهم كردن، تركیب، نوع مشخص از سرهم كردن واتصال ابزار برای ساختمان، توسعه و آزمایش یك چاه | HOOK-UP COMBINATION |
سن مختلف | HETEROCHRONE |
سنگ | HAR |
سنگ | HARI |
سنگ | HARRI |
سنگ چخماق بدون آتش زنه، هورن فلینت | HORN FLINT |
سنگ چخماق زود شكن | HORNSTONE |
سنگ عسل. نوعی كانی به فرمول :Al2C12O12.18H2O | HONEYSTONE |
سنگ معدن درجه بالا | HIGH GRADE ORE |
سنگ هماتیت، در سیستم هگزاگونال متبلور می شود | HEMATITE |
سنگهای تمام بلورین | HOKOCRYSTALLINE ROCKS |
سنگهای ناهمگن، سنگهای غیر همجنس، سنگهای غیر یكنواخت، سنگهایی كه با هم مشابه نیستند | HETEROGENEOUS ROCKS |
سنگهای نیمه بلورین | HYPOCRYSTALLINE ROCKS |
سنگهای نیمه عمیق | HYPABYSSAL ROCKS |
سنگین، وزین | HEAWY |
سوراخ، گودال، حفره | HOLE |
سوزن هیدرولیكی پورشه | HYDROLIC NEEDLE |