در این قسمت لغات راه و ساختمان – معماری – عمران بخش 13 عرضه شده است.
لغات راه و ساختمان – معماری – عمران صفحه اصلی – کلیک کنید
خرید لغات راه و ساختمان – معماری – عمران / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته
لغات راه و ساختمان – معماری – عمران بخش 13
Spectrum | طیف : منحنی است که دامنه و فاز را به صورت تابعی از فرکانس یا دوره یا میزان لرزش هر زمین لرزه نشان می دهد. |
Standard deviation | انحراف معیار: میزان اختلاف داده ها از منحنی که این منحنی پس ازپلات داده ها روی گراف رسم می شود.یا، ریشه دوم میانگین مجذور انحراف استانداردها از میانگین داده هاست.انحراف استاندارد اندازه گیری آماری پرکندگی یا تغییرات است . |
Station | ایستگاه : به محل استقرار وسیله ژئوفیزیکی گفته می شود. |
Stick – slip | چسبش- لغزش : حرکت سریعی است که بین دو طرف گسل رخ می دهد هنگامی که دو طرف گسل جدا می شوند.جابجایی ناشی از لغزش چسبنده روی گسل انرژی را به شکل امواج لرزه ای آزاد کرده و موجب زمین لرزه می شود. |
Stochastic | اتفاقی: در مورد فرایندهایی به کار می رود که خصوصیات تصادفی دارند |
Strain | کرنش : تغییرات جزئی در طول و حجم به هنگام دگرشکلی زمین که ناشی از تنشهای تکتونیکی یا عبور امواج لرزه ای است |
Strain rate | نرخ کرنش : سرعت دگرریختی لیتوسفر در نتیجه حرکات تکتونیکی. |
Stress | تنش : نیروی وارد بر واحد سطح که این نیرو بر روی سطحی در جسم عمل می کند.در هر نقطه برای مشخص کردن استرس به طور کامل شش مولفه لازم است: سه مولفه عادی وسه مولفه برشی. |
Stress drop | افت تنش: اختلاف بین استرس یک گسل قبل و بعد از زمین ارزه. |
Strike | راستا : تمایل و جهت یک خط نسبت به شمال که از تقاطع سطح یک زمین شناسی(مثل یک گسل یا یک لایه) و یک سطح افقی مثل زمین به وجود می اید. |
Strike – slip | راستالغز : گسل را ببینید. |
Strong motion | جنبش نیرومند : دامنه و دوام بالای جنبش زمین به ساختمان یا سازه های دیگر آسیب می رساند. |
Seductions | فرورانش: فرایند برخورد و فرورفتن لیتوسفر اقیانوسی به زیر لیتوسفر قاره ای. |
Subduction zone | پهنه فرورانش: محلی که دو ورقه لیتوسفری به هم برخورد کرده و یکی به روی دیگری رانده می شود.اغلب زمین لرزه های دنیا به موازات مرز دو ورقه و یا درون آن رخ می دهند. |
Surface faulting | گسلش سطحی: جابجایی و گسیختگی که به هنگام لغزش روی گسل به سطح زمین می رسد.معمولا با دو زمین لرزه کم عمق همراه است که عمق اپی سنتر هر دو کمتر از 20کیلومتر است.گسلش سطحی میتواند با خزش غیر لرزه ای یا فرونشستهای ناشی از فعالیتهای بشری هم همراه باشد. |
Surface wave | موج سطحی : موج لرزه ای که در سطح زمین حرکت می کند.امواج لاو و ری لای رایج ترین این امواج هستند. |
Surface – wave magnitude | بزرگای موج سطحی : بزرگا را بینید |
Tectonic plates | صفحه های زمین ساختی :ورقه های بزرگ، نازک، ونسبتا سختی که در سطح خارجی زمیننسبت به هم در حرکتند |
Tele seismic | دورلرزه ای: اشاره به زمین لرزه هایی دارد که در فواصلی دورتر از 1000کیلومتری محل اندازه گیری رخ داده اند |
Tensional stress | تنش کششی : استرسی که اجسام را به طرف بیرون می کشد.این تنش مولفه تنش عمود بر سطح مورد نظر، مثل سطح گسل، است که از نیروهای عمودی اعمال شده بر سطح ناشی می شود.و یا ناشی از نیروهایی است که از سنگهای اطراف اعمال می شوند. |
Thrust fault | گسل راندگی: گسل را ببینید. |
Time history | تاریخ زمانی:اعدادی مربوط به زمانهای مختلف (مثل اندازه گیری جنبش زمین) که در زمانهای ثابتی اندازه گیری شده است.سریهای زمانی هم نامیده می شود. |
Transform fault | گسل تراریخت:نوعی گسل امتداد لغز که بین عناصر تکتونیکی، مثل ورقه های اقیانوسی، لغزش افقی ایجاد می کند.اغلب از پشته های اقیانوسی منشا می گیرند. |
Travel time curve | منحنی زمان سیر :گراف مربوط به زمان رسیدن امواج P یا Sکه در نقاط مختلف به صورت تابعی از فاصله از منشا لرزه ای ثبت می شود.از روی شیب منحنیهای حاصله می توان سرعت امواج لرزه ای را درون زمین محاسبه کرد. |
Tsunami | سونامی:موج دریایی محلی یا با منشا دور که ناشی از جابجایی های بزرگ مقیاسی است که به هنگام زمین لرزه های بزرگ، ریزشهای بزرگ زیر دریایی، یا انفجار جزایر آتشفشانی در کف دریا ایجاد می شود. |
Tsunamigenic | سونامی زا:اشاره به زمین لرزه هایی دارد که معمولا در زون فرورانش در مرز ورقه ها رخ می دهند.مثل زمین لرزه هایی که در حاشیه اقیانوس آرام رخ می دهند و سونامی های بزرگی ایجاد می کنند. |
Tsunami magnitude | بزرگای سونامی :عددی است که برای مقایسه بزرگی سونومی هایی که به وسیله زمین لرزه های متفاوت ایجاد می شوند به کار می رود و از روی لگاریتم بزرگترین دامنه موج سونامی محاسبه می شود.لگاریتم بزرگترین دامنه موج سونامی را از روی فاصله از منشا سونامی اندازه گیری می کند. |
Turbidities | توربیدایت :نهشته های کف دریا که به واسطه شکافهای شیب دار بزرگ تشکیل شده و در جایی نهشته شده و رودها دلتاهای بزرگی ایجاد می کند.این شکافهای پر شیب در اثر تکانهای لرزه ای یا بار رسوبی بیش از اندازه به وجود می ایند.انطباق زمان پیدایش توربیدایتهای بعضی از دلتاهای شمال غرب اقیانوس آرام نشان می دهد که این رسوبات در اثر زمین لرزه ایجاد شده اند. |
Velocity | سرعت : سرعتی که یک نقطه روی زمین به هنگام زمین لرزه حرکت می کند. |
Velocity structure | ساختار سرعتی :مدل ناحیه ای کلی برای پوسته که ساختار پوسته را با استفاده از سرعتهای لرزه ای متفاوت نشان می دهد |
Wave front | جبهه موج : جبهه گسیختگی را ببینید |
Wave length | طول موج :فاصله میان نقاط متوالی که روی یک موج دامنه و فاز یکسانی دارند(مثل دو قله موج متوالی ( |
surveying | نقشه برداری |
Geodetic surveying | نقشه برداری ژئودتیک |
Mine surveying | نقشه برداری معدنی |
Plane surveying | نقشه برداری مستوی |
Construction surveying | نقشه برداری ساختمانی |
Hydrographic surveying | نقشه برداری دریاها |
Cadastral surveying | نقشه برداری ثبت املاکی- تعیین حدود زمین های شهری و تعیین مساحت آنها |
Route surveying | نقشه برداری مسیر |
Geodesy | ژئودزی:تعیین شکل و ابعاد زمین و بررسی وضعیت نسبی تعدادی از نقاط تشکیل دهنده استخوان بندی نقشه |
Cartography | کارتوگرافی:ترسیم و انتخاب قطع نقشه و تهیه پاکنویس از روی نسخه ( اصلی مینوت ) نقشه |
Photogrammetry | فتوگرامتری:عکس های هوایی توسط دوربین های مخصوص نصب شده زیر بدنه هواپیما |
Graphical scale | مقیاس خطی یا ترسیمی |
Leveling | ترازیابی |
Circular level | تراز کروی یا دایره ای |
Circular level | تراز استوانه ای (لوله ای) |
Plate level | شاخص ترازیابی میر |
Horizontal curves | قوس افقی |
Simple circular curves | قوس های دایره ای ساده |
Transmission curve | قوس اتصال |
Optical square | گونیای مساحی |
Setting up | استقرار |
leveling up | تراز کردن |
Vector angle | زاویه حامل |
Braced quadrilateral | چهار ضلعی با دو قطر (مثلث بندی) |
Compass | قطب نما |
Telescope | تلسکوپ |
Refraction | اثر انکسار نور |
Alidade | آلیداد- یکی از اجزای دستگاه زاویه یاب یا تئودلیت |
Horizontal circle | لمب / لمپ افقی |
Vertical circle | لمب / لمپ قائم |
Erection | برپا کردن سازه |
lateral force resisting system | سیستم باربر جانبی |
Building frame system | سیستم قاب ساختمانی ساده |
moment resisting frame | قاب خمشی |
braced frame | قاب مهار بندی شده |
concentric | همگرا |
Eccentric | واگرا |
Slenderness | لاغری |
Drift | تغییر مکان |
Ductility | شکل پذیری |
Deformed bar or Rebar | میلگرد آجدار |
Overlap length or lap splice length | طول همپوشانی |
Round bar | میلگرد ساده |
development length | طول امتداد |
Bend | خم |
Rib | پشت بند، آج ضخیم |
non-sway frame | قاب بدون حرکت جانبی |
sway frame | قاب با حرکت جانبی |
unbraced frame | قاب مهار بندی نشده |
long column or slender column | ستون لاغر یا ستون بلند |
shear force envelope | پوش نیروی برشی |
design strength | مقاومت طراحی |
strength reduction factor | ضریب کاهش مقاومت |
required moment strength | مقاومت خمشی مورد نیاز |
balanced steel | فولاد متوازن |
under reinforced | تحت مسلح (کم فولاد) |
over reinforced | فوق مسلح |
Undergo | در معرض قرار گرفتن |
Promote | ارتقا دادن، تركیب دادن |
Configuration | شكل |
Rarely | به ندرت |
Corrosion | خوردگی |
Abrupt | ناگهانی |
Elaborate | ماهرانه ساختن |
Defects | نقایص |
Ordinary | معمولی |
Disruption | توزیع |
Elevated | بالا برده شده |
Encountered | مواجه شدن |
Creep | خزش |
Tendency | تمایل |
Progressive | دورهای، به تدریج |
Impact | ضربهای، فشرده |
Occur | رخ دادن |
Residua | پس ماند |
Assembled | سوار |
Combine | تركیب كردن |
Resolved | تجزیه |
According | مطابق |
Straight | مستقیم |
Parallelogram | متوازی الاضلاع |
Cyclic | دورهای |
Combination | تركیب |
Counterclockwise | پاد ساعتگرد |
Bracket | لچكی |
Accompany | همراه بودن |
Specifications | مشخصات، خصوصیات |
Concurrent | موافق، مصادف |
Alter | تغییر دادن |
Affect | اثرگذاشتن |
Instance | شاهد |
Earthbound | میدان زمین (جاذبه) |
Secure | نگهداری كردن |
Readily | با میل |
Treat | رفتار كردن |
Apparent | ظاهر، اشكار |
Gravitational | جاذبه ای |
Calibrate | درجه بندی |
Magnetic | مغناطیسی |
Customary | متعارف، مرسوم |
Exert | اعمال كردن |
Observe | مشاهده |
Involve | شامل |
Represent | نشان دادن، ظهور |
Concern | اهمیت، ربط داشتن |
Distinguish | تشخیص دادن |
Restrict | محدود كردن |
Merely | فقط، صرفا |
Bearing Support | تكیهگاه متحمل بار |
Collinear | هم امتداد |
Conclusion | نتیجه |
Convenient | مناسب، شایسته، دلخواه |
Transmissibility | قابلیت جابجایی |
Resolution | تجزیه |
Investigate | تحقیق كردن |
Evident | واضح |
Sliding Vector | بردار لغزان |
Eliminate | حذف كردن |
Essentially | ذاتا |
Ambiguity | ابهام |
Concentrate | متمركز كردن |
Dotted Line | نقطه چین |
Distribute | گسترده كردن |
Vice Versa | برعكس |
Finite | محدود |
Convenience | كارایی |
Negligible | قابل صرفنظر كردن |
Arbitrary | دلخواه، اختیاری |
Accuracy | درستی، دقت |
Logical | منطقی |
Attraction | جذابیت |
Orient | جهت داشتن |
Obvious | آشكارا، هویدا، بدیهی |
Neatly | بطور مناسب، آراسته |
Symmetry | تقارن |
Clarify | توضیح دادن |
Simplification | سادهسازی |
Circumstance | شرایط، موقعیت |
Principle | اصل |
Demonstrate | نشان دادن |
Theorem | نظریه |
Benefit | مزایا |
Methodology | روش، روش شناسی |
Apart | دور از هم |
Phenomenon | پدیده |
Tendency | تمایل |
Illustrate | نشان دادن |
Co planner | هم صفحه |
Unique | منحصر به فرد |
Insulation joint | درز عایق بندی |
Aqueduct | آبگذر |
Manhole | آدم رو |
Various | متنوع |
Appurtenance | متعلقه، ضمیمه |
Inspection | بازرسی |
Facilitate | تسهیل كردن، آسان كردن |
Safeguard | محافظت كردن |
Upstream | بالادست |
Pollution | آلودگی |
Rise | گشادی |
Inferior | نامرغوب |
Intervening | ملاحظه كننده |
Convey | منتقل كردن |
Trap | زانو، دریچه، حبس كردن |
Coincident | مطابق |
Vent | تهویه كردن |
Flume | مجرای بالاتر از سطح زمین |
Vacuum | خلا |
Conveyance | انتقال |
Sediment | رسوب، ته نشین |
Predict | پیشبینی كردن |
Relief | رها شدن |
Permit | اجازه دادن |
Practical | امكان پذیر |
Excavation | خاكبرداری |
Trench | كانال |
Fill | خاكریزی |
Crest | تاج |
unlined | بدون پوشش |
Standpoint | نقطه نظر |
Perviousness | نفوذپذیری، تراوش پذیری |
Dike | خاكریز |
Hazard | خطر |
Orifice | روزنه |
Evaporation | تبخیر |
Reservoir | مخزن، آب انبار |
Bituminous | مواد قیری |
Turbulence | اغتشاش |
Rubber | لاستیك، كائوچو |
Distribution | پخش |
Synthetic | مصنوعی |
Consult | مشورت |
Fabric | الیاف |
Convolution | پیچیدگی |
Maintenance | نگهداری |
Consumption | مصرف |
Timber | الوار |
Contingency | احتمال وقوع |
Pipeline | خط لوله |
Effectively | كارآمد، موثر |
Preclude | جلوگیری كردن از |
Leakage | كمیابی |
Bury | دفن كردن، از نظر پوشاندن |
Reciprocal | دوجانبه (رفت و برگشتی) |
Cast Iron | آهن ریخته شده |
Feasibility | امكان پذیر |